۴۰۶۲۹۸
۷ نظر
۵۰۴۶
۷ نظر
۵۰۴۶
پ

لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»

سریال «بیگ بنگ تئوری» طرفداران خودش را دارد؛ بعضی ها آن را با «فرندز» مقایسه می کنند و می خواهند سر به تنش نباشد، بعضی ها هم با شوخی های سریال از خنده روده بر می شوند.

هفته نامه کرگدن - نویسندگان، به متن رجوع شود: سریال «بیگ بنگ تئوری» طرفداران خودش را دارد؛ بعضی ها آن را با «فرندز» مقایسه می کنند و می خواهند سر به تنش نباشد، بعضی ها هم با شوخی های سریال از خنده روده بر می شوند.

محمد لی پشتِ در
رامبد خانلری: زمانی پیدا کردن سریال ها کار ستی بود. یک شماره ایرانسل پیدا کرده بودم که نام سریال و آدرس را برایش مسیج می کردم و شب نشده سریال را می فرستادم در خانه. یک بار آمد و گفت: «این رو برای یکی زده بودم که من رو پیچوند، نصف قیمت مال تو.» من هم خریدم. روی پنج حلقه دی وی دی با ماژیک نوشته بود: «بیگ بنگ».

در میان تمام سریال های سیت کامی که تا امروز به تماشای آن ها نشسته ام، «نظریه بیگ بنگ» از آن سریال های دوست داشتنی است که دیگران را به تماشای آن توصیه می کنم. بیشتر سریال های سیت کام وامدار «دوستان» هستند و اگر پیش از آن ها «دوستان» را دیده باشید، سخت می شود آن ها را تماشا کرد. خود من تا به حال دو مرتبه فصل اول «آشنایی با مادر» را تماشا کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که با یک «دوستان» چینی درجه دو رو به رو هستم و بعد از آن برای بار چندم خودِ «دوستان» را تماشا کرده ام.
لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»

«نظریه بیگ بنگ» حال و هوای خودش را دارد و شخصیت های خودش را؛ شخصیت هایی که کوچک ترین شباهتی به «چندلر» و «جویی» و دیگران ندارند. بزرگ ترین نقطه قوت این سریال شخصیت پردازی است. «جیم پارسونز» با بازی درخشانش در نقش «شلدون کوپر» تماشای سریال را موجه می کند. اگر شما هم مثل من از کودکی تا همین امروز طرفدار کتاب های کمیک و ویدئو، گیم بوده اید از تماشای این سریال لذت خواهید برد و گاهی با شخصیت های این سریال ارتباط برقرار می کنید و آن ها را با تمام وجود می فهمید.

هرکدام از شخصیت های اصلی مختصات خودشان را دارند، راج آلترناتیو قیومیت دارد و هاوارد آلترناتیو مذهبی و هر کدام مقداری از بار ماجرا را به دوش می کشند. به شکلی تقریبی هر اپیزود دو بخش می شود و نیمی از شخصیت ها یک بخش را پیش می برند و نیمی دیگر بخش دیگر را. شخصیت های فرعی این سریال هم شخصیت های جذابی هستند؛ «استوارت» و «کریپکی» و... اما در میان آن ها یک شخصیت جذاب وجود دارد یا به عبارتی داشت؛ مادر «هاوارد والوویتز» که در هشت فصل فقط صدای او را شنیدیم و بعد از آن مرد و ما هیچ وقت موفق به دیدن او نشدیم.

چیزی که «نظریه بیگ بنگ» را در میان سایر سریال های شبیه به خودش یگانه می کند، شوخی های هوشمندانه این سریال است؛ شوخی هایی که شبیه به آن ها را پیش از این ندیده ایم و چون کپی کردن آن ها خود به هوشمندی نیاز دارد، بعد از آن هم با این جنس از شوخی ها در سریال های دیگر مواجه نشده ایم.

در یکی از قسمت ها یک نفر از شخصیت «شلدون کوپر» می خواهد که حدس بزند چه کسی پشت در ایستاده است. شلدون هم در جواب می گوید: «محمد لی.» آن شخص هم مثل من و شما نمی داند که محمد لی چه کسی است و در مورد هویت او از شلدون سوال می پرسد.

شلدون در جواب می گوید او هم «محمد لی» را نمی شناسد اما «محمد» پراربردترین نام و «لی» پرکاربردترین نام خانوادگی در جهان است. پس احتمال این که نام شخص پشت در محمد و نام خانوادگی اش لی باشد از هر احتمالی قوی تر است. در قسمتی دیگر هاوارد هلیکوپتر کنترلی گران قیمت راج را از هم باز کرده است اما نمی تواند آن را دوباره سر هم کند. در نهایت تصمیم می گیرد با واحد پشتیبانی شرکت سازنده تماس بگیرد و از آن ها در جمع کردن خرده های باز شده کمک بخواهد.

شلدون می گوید: «به نظرت تو واحد پشتیبانی چه خبره؟ به هندی احمق می خواد جوابت رو بده.» هاوارد بی توجه به حرف شلدون شماره پشتیبانی را می گیرد و موبایل راج زنگ می خورد، شما و بقیه شخصیت ها فکر می کنید راج همان هندی احمق است، حتی خود راج هم قبل از دیدن نمایشگر تلفن همراهش همین فکر را می کند اما حقیقت این است که درست در همان لحظه مادر راج با او تماس گرفته است.
لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»

«نظریه بیگ بنگ» پر است از این شوخی های بانمک و هوشمندانه. تمام شخصیت ها شبیه به «دوستان» دوست داشتنی هستند و گاهی خود شما هم درست نمی دانید که کدام یکی را بیشتر از بقیه دوست دارید؛ هفت شخصیت اصلی که دو تای آن ها یعنی «اِمی» و «برنادت» از میانه راه به این سریال ملحق می شوند. صادقانه بگویم که «نظریه بیگ بنگ» مانند «دوستان» این ویژگی را ندارد که بشود بارها و بارها آن را تماشا کرد و خندید. به همین علت به همه دوستانی که این سریال را پیش از این ندیده اند و به بهانه این پرونده یا هر بهانه دیگری قصد تماشای آن را دارند حسودی ام می شود.

معجزه خنده

سحر سرمست: یادداشت نویسی در مورد سیت کام ها و بررسی آن ها مستلزم شناخت این گونه خاص از کمدی است، چرا که اساسا در سریال های سیت کام پیوستگی داستانی نداریم و بالطبع روند علت و معلولی یکپارچه و مشخصی نیز وجود ندارد که بتوان در پی جریان روانی منسجمی آن ها را در قالب یادداشتی خلاصه کرد.

سیت کام از ترکیب دو کلمه موقعیت و کمدی (Situation Comedy) شکل گرفته است و همان طور که از اسمش پیداست «کمدی موقعیت» است، طوری که مجموعه ای از موقعیت ها، اتفاقات و دیالوگ ها طنز براساس شخصیت پردازی قهرمانان داستان شکل می گیرند.

این سریال ها را معمولا در استودیو (به طور کلی در یک محیط محدود مثل محیط کار، کافه یا یک خانه) می سازند و به ندرت لوکیشن آن ها در فضای باز است. در این گونه سریال ها بعد از هر شوخی صدای خنده تماشاگران شنیده می شود که در بعضی موارد صدای خنده فقط در مرحله صداگذاری صورت و تماشاگران واقعا زمان فیلمبرداری در استودیو حضور دارند که اگر شوخی نوشته شده آن طور که باید خنده دار نبود، گروه نویسندگان به سرعت آن را عوض کنند و صحنه دوباره فیلمبرداری شود.

از معروف ترین سیت کام هایی که می توان نام برد سریال «فرندز» (Friends) است. همان طور که خاصیت این نوع کمدی است در این سریال نیز اکثرا لوکیشن ثابت، صدای خنده و دیالوگ هایی را می بینیم که از شخصیت قهرمان ها نشات می گیرند و مختص خودشان است. به اضافه این سریال، از مهم ترین سیت کام های پخش شده در سال های اخیر می توان به «Two And a Half man»، «How I Met Your Mother» و «The Big Bang Theory» اشاره کرد. در این جا به سریال «نظریه انفجار بزرگ» یا همان «The Big Bang Theory» می پردازیم.

همان طور که پیش تر گفته شد، در این سریال، طبق سنت سیت کام ها، خبری از پیرنگی واحد نیست که قسمت به قسمت، فصل به فصل دنبال شود و هرچه جلوتر می رود دست و پا پیدا کند و پروار شود.
لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»

به طور کلی در این گونه کمدی ها همواره بیم آن می رود که یک مجموعه تلویزیونی بعد از چهار یا پنج فصل دیگر راهی جز سقوط نداشته باشد. تصورش را بکنید، لوکیشنی محدود با شخصیت هایی ثابت که با گذشت زمان کشمکش هایشان بیش از حد خودمانی و آشنا می شود و به دنبالش طنز داستان نیز کهنه و مبتذل و تکراری می شود، طوری که هر بیننده ای می توان واکنش نفر مقابل در سریال را قاطعانه حدس بزند. دقیقا همین اتفاق در فصل ششم سریال «بیگ بنگ تئوری» افتاد.

با و جود این که سریال لحظات خوب و قوی خود را داشت اما کیفیت کلی غیریکدست آن گویای این بود که شاید زمانش رسیده یک بلوند و چهار نابغه داستان در سیاهی شب گورشان را گم کنند! اما سوال این جاست که چرا نام این سریال جزو لیست موفق های سیت کام برده می شود؟

با وجود موفق نبودن فصل ششم، تیم هوشیار نویسندگان آن مجموعه آن را نجات دادند و رنگ و لعاب لازم را در فصل هفتم سریال به آن اضافه کردند. با این که در فصل هفتم نیز داستان گویی خلاقانه و هوشمندانه ای دیده نمی شود ولی با تقسیم کردن شخصیت ها به گروه های کوچک تر و پرداختن به روابطی که در گذشته کمتر از آن ها بهره برداری شده بود روح تازه ای به سریال دمیده شد؛ نویسندگان به سراغ ایده ها و برخوردهای قدیمی و آشنا رفتند و نقاط پرپتانسیلی را که در فصل های قبل به حال خود راه شده بود، بازپروری کردند و خنده های کمرنگ شده مخاطب را نه تنها بازگرداندند بلکه این بار با شدتی بیشتر از قبل شاهد بارخورد آن بودند.

در این سریال همان طور که از نامش پیداست به تماشای داستانی در سایه اصطلاحات علمی- به خصوص علم فیزیک- می نشینیم و طبق نظریه دانشمندان درباره تئوری بیگ بنگ و همچنین سابقه کدگذاری امریکایی ها در آثارشان، بدیهی است که به پنج شخصیت ثابت در سریال احتیاج داریم (انفجار بیگ بنگ از برخورد پنج نور به وقوع پیوسته است).

«لئونارد» نرمال ترین شخصیت این سریال است که در خانواده ای تحصیل کرده ولی به شدت خشک و سرد بزرگ شده است. «هاوارد» فوق لیسانس مکانیک است و روی دستشویی پیشرفته ای برای ایستگاه فضایی کار می کند. «رانجیت» مهاجر هندی است که به کمک پدر و مادر پولدارش برای تحصیل به امریکا آمده.

«پنی» تنها دختر این سریال است که آرزویش بازیگر شدن است و مانند بقیه تحصیلات دانشگاهی ندارد.

«شلدون» محبوب ترینشخصیت سریال است که درواقع اصلا قرار نبود شخصیت اصلی و محبوب سریال باشد، اما پدیده ای به نام «جیم پارسونز» با بازی خارق العاده اش کاری کرد که در فصل دوم علنا داستان ها بر پایه او نوشته شود. هوش و نبوغ این چهار شخصیت مرد و عدم موفقیتشان در روابط اجتماعی به خصوص با زن ها در تضاد با کاراکتر پنی است که فردی محبوب و دارای روابط اجتماعی گسترده است و همین موجب ایجاد صحنه های کمدی در سریال می شود.

نکته جالب در این سریال حضور پروفسور «استفن هاوکینگ» در یکی از اپیزودهاست. همچنین در این سریال پروفسور «دیوید سالزبرگ»، استاد فیزیک و اخترشناس در دانشگاه UCLA بر دیالوگ ها و تطبیق آن ها با مبانی علمی نظارت می کند.

کمدی خراب کن

بهاءالدین مرشدی: هیچ وقت آدم پیگیری نبوده و نیستم. بنابراین نمی توانم مخاطب خوبی برای سریال باشم. اما این اتفاق با تب و تاب سریال «دکستر» افتاد و من هم یک سریال بین شدم. ماجرا هم بر می گردد به آرش، همکارم در روزنامه که شب سریال را دانلود می کرد و برایمان می آورد و اصرار پشت اصرار که حتما باید این سریال را ببینید. و البته اصرارهای او یک جا جواب داد و من هم به جرگه سریال بین ها پیوستم. البته الان خودم اعلام استقلال کرده ام و سریال هایی را که می خواهم از اینترنت دانلود می کنم. اما در این میان برای دیدن سریال قواعد خودم را دارم.
لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»
مثلا هرگز «بازی تاج و تخت» یا همان «گیم آف ترونز»خودمان را ندیده ام. اصرارهای آرش هرگز به جایی نرسید چون معتقدم سریالی را که همه نگاه می کنند ارزش دیدن ندارد. حتی آرش پای محسن را به میان کشید تا مرا به دیدن این سریال ترغیب کند. محسن هم گفت تو که داستان می نویسی و الان این رمان را داری می نویسی سریال «بازی تاج و تخت» بهترین سریالی است که می تواند به تو ایده بدهد. البته جواب من هم این بود که هرگز از این سریال ایده نمی گیرم و محسن هم برود رد کارش و به سریال دیدن من هم کاری نداشته باشد.

مثلا ترجیح می دهم سریال «ومپایر دایریز» را ببینم و الان هم در سن هفت هستم و آخرهای سیزن به سر می برم. هر کسی هم از من سوال می کند چه سریالی می بینی، می گویم سریال آشغال. البته این قدرها هم اصول سفت و سختی ندارم و فقط آشغال بین نیستم. مثلا این روزها سیزن چهار سریال «ری داناوان» در حال پخش شدن است. آرش اعلام کرد که این سریال دوباره شروع شده و سه قسمتی را که دانلود کرده بود از او گرفتم. البته گفت سیزن شش «بازی تاج و تخت» را هم دارد که با زور و اصرار برایم روی فلش کپی کرد. البته همه این ها را نوشتم تا روش سریال دیدنم را شرح دهم تا برسم به سریال «بیگ بنگ تئوری».

این جا باید یک پرانتز هم باز کنم و از این سریال به دو سریال دیگر گریز بزنم که به سریال «بیگ بنگ تئوری» مربوط هستند. یکی سریال «لویی» است. آشنایی من با این سریال با آرش شروع نشد. آن وقت ها که مدرسه درس می دادم و در گزینش رد نشده بودم یکی از دانش آموزها از سریالی گفت که یک آدم چاق استندآپ کمدین است و ماجراهای کوتاه و بامزه دارد. این است که سری خودم را به آرش رساندم و گفتم «لویی» را برایم دانلود کند و این جوری به یکی از مشتری های ثابت این سریال تبدیل شدم. کمدینی بی دست و پا که تقریبا در تمام مراحل زندگی اش گند می زند. بخش های استندآپ کمدی خوبی هم دارد و برای منی که به این نوع کمدی علاقه دارم خیلی جذاب است.

دومین سریالی که پیش از «بیگ بنگ تئوری» باید از آن حرف بزنم سریال «فرندز» است. تا به حال بیش از ۱۰ بار سه تا چهار قسمت او این سریال را دیده ام. البته آدم هایی را می شناسم که کامل این سریال را چندین بار دیده اند اما من فقط به همان دو، سه قسمت اولیه اکتفا کرده ام. این هم بر می گردد به اصول سریال دیدن من. این سریال که برای زبان آموزی خوب است هرگز نتوانست در علاقه های من جایی داشته باشد. با این که کمدی دوست دارم ولی خنده های مسخره روی سریال عصبی ام می کند.

رامبد می گوید این خنده ها فلسفه دارد اما خب من هم فلسفه خودم را دارم و نمی توانم خنده های بی جای این سریال را تحمل کند. البته وقتی می گویم خنده های بی جا به این نکته هم توجه می کنم که خنده های آن ها با خنده های ما فرق می کند. ما ایرانی ها خیلی دیر می خندیم و باید خیلی مساعی به خرج داده شود تا خنده روی لبمان بیاید در حالی که مخاطب های اصلی این سریال ها راحت تر از ما می خندند. من به این خنده ها می گویم خنده های کمدی خراب کن.
این است که هرگز این سریال را ندیدم. اما در «بیگ بنگ تئوری» هم یکی از پیشنهادهای آرش بود. گفت یک سریال دارم که کمدی است. اولین سوالی که از او پرسیدم این بود: «از این خنده الیکا روش هست یا نه؟» و البته جواب آرش بله بود. این است که هرگز این سریال را برای دیدن انتخاب نکردم.
لذت سریال بازی با «بیگ بنگ تئوری»

مختصر و مفید درباره سریال بیگ بنگ تئوری

تهیه و ترجمه: مستانه تابش

• بازیگران سریال «بیگ بنگ تئوری» نه فقط آدم هایی آکادمیک هستند، بلکه خیلی از آن ها در زمینه موسیقی نیز به شکل حرفه ای فعالیت می کنند، مثلا «جانی گالکی» بازیگر نقش «لئونارد هافستادر» از دوران کودکی ویولن می نوازد. جیم پارسونز ماییم بیالیک نیز برای بازی در این سریال، نواختن ترمین و چنگ را آموخته اند. در تمام صحنه هایی که شلدون را در حال نواختن ترمین می بینیم، در واقع خود پارسونز است که این ساز را می نوازد و اهل فن می دانند که ترمین یکی از مشکل ترین سازهای دنیاست.

• در سال ۲۰۱۲ زیست شناسان یک گونه زنبور عسل جدید را در برزیل کشف کردند و آن را به افتخار «شلدون کوپر» (با بازی جیم پارسونز)، فیزیکدان نابغه سریال بیگ بنگ تئوری، bazinga euglossa نام گذاری کردند. Bazinga کلمه مورد علاقه شلدون در سریال بوده است. خنده دار این جاست که شلدون به زنبورها آلرژی دارد و نمی تواند زنبورش را ملاقات کند!

• سی بی اس دو قسمت آزمایشی برای بیگ بنگ تئوری ساخت. پایلوت اول اصلا مورد توجه مدیران قرار نگرفت ولی احساس کردند این طرف ظرفیتش را دارد که به یک سریال پرطرفدار تبدیل شود. بنابراین قسمت دوم را ساختند.

• شلدون کوپر در این سریال یک گیک همه فن حریف است، اما در دنیای واقعی جیم پارسونز علاقه ای به این چیزها ندارد. او طرفدار هیچ کدام از سریال های مورد علاقه شلدون نیست؛ اصلا پیشتازان فضا را ندیده و نمی داند «دکتر هو» کیست و وقتی مردم او را با سوال های علمی گیر می اندازند، در جوابشان می گوید: «چی؟ نکنه شوخی می کنی؟!»

• وقتی مدیر برنامه جیم پارسونز به او زنگ زد و اطلاع داد که «چاک لوری» (یکی از سازندگان سریال بیگ بنگ تئوری) می خواهد او را ببیند و برای یک پایلوت از او تست بگیرد، جیم او را با «چاک وولری» اشتباه گرفت و تصور کرد که قرار است برای یک مسابقه تلویزیونی تست بدهد! در اولین ملاقات، چاک حسابی شیفته پارسونز شد ولی دو بار از او تست گرفت تا مطمئن شود به همان باهوشی است که در ملاقات اول به نظر می رسیده.

• دستمزد جیم پارسونز و کیلی کواکو (در نقش پنی) برای حضور در بیگ بنگ تئوری، بالاترین رقمی است که تاکنون به بازیگران یک سریال تلویزیونی پرداخت شده است.

• کیلی کواکود دو اپیزود از سریال را به دلیل شکستگی پایش در یک سانحه اسب سواری از دست داد. در قسمت بعد او در تمام مدت پشت کانتر آشپزخانه ایستاده بود و بازی می کرد.

• اگرچه شلدون از رانندگی بدش می آید و حتی گواهینامه هم ندارد، اما در دنیای واقعی جیم پارسونز موقع نشستن در اتومبیل در حال حرکت، حالت تهوع می گیرد و ترجیح می دهد همیشه پشت فرمان باشد.

• ماییم بیالیک در نقش «امی فارا فاولر» نه فقط در این سریال نقش یک متخصص باهوش عصب شناس را بازی می کند، بلکه در دنیای واقعی هم عصب شناس است و در زمینه فعالیت هیپوتالاموس در مبتلایان به سندرم پردار ویلی تحقیق می کند.

• شلدون در این سریال بارها تیشرت هایی با نقش عدد ۷۳ پوشید. این عدد سال تولد پارسونز را در دنیای واقعی نشان می دهد و شلدون در اپیزودهای مختلف تکرار می کند که ۷۳ عدد مورد علاقه اش است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • golbahar

      سریال بیگ بنگ خیلی باحاله واقعا بامزس :)

    • مریم

      مثل فرندز و آشنایی با مادر زیاد اتفاقات و سرانجام های پندآموز نداره و بعد یکی دو فصل کسل کننده میشه ولی شلدون خیلی بامزست و پنی هم بانمکه

    • بدون نام

      واقعا سریال خوبیه. اتفاقا من یه بار دیدم دوباره شروع کردم از اول به دیدنش. عالیه.

    • مهدی

      سریال خیلی قشنگی است . من لیسانس فیزیک دارم و خیلی با این سریال ارتباط برقرار می کنم اما مسائل جنسی عریانی که در این سریال وجود دارد و گاهی زننده می شود که مناسب فضای فرهنگی کشور ما نیست. ولی به هر حال توصیه می کنم ببینید مخصوصا دانشجویان رشته فیزیک

      پاسخ ها

      • بدون نام

        منم رشته م فیزیکه . فصلای اول سریال فیزیکی بودن آدما خیلی پررنگتر بود ولی الان دیگه اثری ازش نیست. افت و خیز زیاد داشته این سریال ولی باز هم بین کمدیهای موجود عالیه

    • محمد

      مقایسه بیگ بنگ و فرندز اصلا کار درستی نیست! اگه با دقت فرندز رو دیده باشید متوجه میشید که بغیر از چند اپیزود بیگ بنگ کلا از فرندز کپی شده، تو بیگ بنگ اگه شلدون رو بردارن سریال بیمزه میشه و بقیه کاراکترا منفعلن اما تو فرندز همشون یه شیرینی خاصی دارن، شخصیت پردازی بیگ بنگ دقیقا شبیه و کپی شده از فرندز مثلا : باهوش بودن و رسمی حرف زدن شلدون از راس، وسواسی بودنش از مانیکا گرفته شده، بازیگر بودن پنی و نقش ندادن بهش تو بازیا غیر از تبلیغات(که تو هردوشون تبلیغ بواسیر بود) از جوئی و بلوند بودنش از ریچل گرفته شده(تو یه قسمتی هم پنی از لئونارد خواستگاری میکنه درحالیکه مسته و تو فرندز هم ریچل از راس خواستگاری میکنه در حالیکه مسته!)، جک های بیمزه گفتن و رابطه ی خوب نداشتن هاورد والوویتز از چندلر بینگ گرفته شده که بنظر من سایمون هلبرگ(هاورد) تو ایفای نقشش انگشت کوچیکه ی متیو پری (چندلر) هم نیست، بداخلاقی برنادت از مانیکا گرفته شده، تو فرندز جوئی خارجیه(ایتالیایی) و تو بیگ بنگ راج(هندی) پس هردوتاشون یه کاراکتره خارجی دارن، ویترس یا پیشخدمتی مزخرف پنی هم از ریچل گرفته شده، مشکل حرف زدن و ارتباط با دخترا از مشکل ارتباط برقرار کردن ریچل با پسرا گرفته شده، زبان ابداعی ایمی و پنی هم از زبان ابداعی جوئی و چندلر گرفته شده و خیلی خیلی چیزای دیگه، و اینکه بنظرم نظریه ی بیگ بنگ از فصل 3 به بعد خیلی خسته کننده میشه مخصوصا وقتی که ماییم بیالیک در نقش ایمی فرافالر به معنای واقعی کلمه مزخرف بازی میکنه ولی فرندز تا اخرش خیلی بامزه و خنده داره

      پاسخ ها

      • امیرحسین

        اگه اینطوری بخواهیم مقایسه کنیم همه سیتکام ها کپی فرندز میشن

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج