۴۱۶۹۰۵
۲۱ نظر
۵۰۱۲
۲۱ نظر
۵۰۱۲
پ

اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

تا چشم کار می‌کند، غبار است و غبار. آلونک‌های گلی را با گونی و پلاستیک ایمن کرده‌اند، برای فصل سرما. صدای غریبه را که می‌شنوند، یکی یکی سر از آلونک‌ها بیرون می‌آورند و دنبال غریبه تازه‌وارد راه می‌افتند؛ به امید آنکه کمکی از راه رسیده باشد.

خبرگزاری ایسنا: تا چشم کار می‌کند، غبار است و غبار. آلونک‌های گلی را با گونی و پلاستیک ایمن کرده‌اند، برای فصل سرما. صدای غریبه را که می‌شنوند، یکی یکی سر از آلونک‌ها بیرون می‌آورند و دنبال غریبه تازه‌وارد راه می‌افتند؛ به امید آنکه کمکی از راه رسیده باشد.

اینجا «سیاه‌دره» است؛ ۶۰ کیلومتری نهاوند، دره‌ای که ۲۴ خانواده را در دل خود جای داده اما انگار اهالی، فقط میراث‌دار سیاهی‌های آن هستند. اغلب زن‌ها و مردهای روستا بیکارند. نه خبری از زمین‌های وسیع کشاورزی و درخت‌های میوه است و نه گله‌های بز و گوسفند. در این دره هیچ‌کس نتوانسته شغل درست و حسابی برای خودش دست و پا کند. نه نانوایی، نه بقالی و نه هیچ‌چیز دیگر. تا چشم کار می‌کند، فقط غبار است.

هر ۱۲ بچه‌ روستا در مدرسه‌ای درس می‌خوانند که فقط یک معلم دارد و تا کلاس ششم به آنها تدریس می‌کند. بچه‌ها برای ادامه تحصیل باید به نزدیک‌ترین مدرسه که در شهر «فیروزان» قرار دارد بروند اما هیچ ‌وسیله نقلیه عمومی گذرش به «سیاه‌دره» نمی‌افتد تا بچه‌ها را با خودش به مدرسه ببرد. برای همین‌ جوان‌ترهای روستا نتوانستند دیپلم بگیرند و هیچ‌کدامشان بیشتر از کلاس پنجم یا ششم درس نخوانده‌اند.

آدم‌های روستا هر کدام قصه‌ای دارند برای خودشان. پسر «زربانو» دیوانه شده و او را در طویله بسته‌اند. «قمر» نمی‌تواند اجاره ۲۰ هزار تومانی خانه‌اش را پرداخت کند. «شهین» شب‌ها از ترس مارهایی که در سقف خانه‌اش لانه کرده‌اند بیدار است. «علی‌اصغر» در یکی از رستوران‌های تهران کار پیدا کرده و برای مادرش «جواهر» پول می‌فرستد و ... .
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«قمر خانم» نمی‌داند چند ساله است. ۱۰ بچه دارد؛ ۵ تا دختر و ۵ تا پسر که از روستا کوچ کرده‌اند: «بچه‌هایم هیچ سراغی از من نمی‌گیرند. یکی از پسرهایم همین خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را به من داده است به شرط ماهی ۲۰ هزار تومان اجاره. نمی‌دانم باید به که بگویم. شما دارید به من کمک کنید؟»
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«جواهر» از آن زن‌های روستاست که چند سالی در تهران زندگی کرده و حالا مدتی است به روستا برگشته است. خودش و دختر پنج ساله‌اش «آیدا» که تا قبل از آماده‌شدن خانه جدیدشان در اتاقی که به سختی می‌شد خانه نامیدش زندگی می‌کرد، می‌گوید شوهرش ترکش کرده و در تهران مانده است: «همان جا لابد مواد می‌کشد و زندگی می‌کند. ‌شاید هم افتاده باشد توی جوی». خانه جدیدش حمام دارد و آشپزخانه اوپن، با کابینت و اجاق گاز. خیّرهایی که برایش خانه ساخته‌اند از او خواسته‌اند که به همسایه‌هایی که خانه‌هایشان حمام ندارد، اجازه دهد از حمام خانه استفاده کنند. او هم قرار است با یکی دیگر از همسایه‌های تهران‌دیده‌اش راهی کمپ ترک اعتیاد شود، با کمک بهزیستی در کمپ بستری شود و بعد با وام خوداشتغالی کاسبی راه بیندازد و از دختر پنج ساله‌اش نگهداری کند. اما فعلا پسرهایش که در تهران کار می‌کنند هر از چندی اندکی پول برایش می‌فرستند که خرج خودش و آیدا را تامین کند.
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«شهین» ۳۹ ساله است. چند سالی است که از تهران برگشته است و با شوهرش «آقا سید» در خانه قدیمی روستایی‌شان زندگی می‌کند: «توی سقف خانه مار بود. آنقدر می‌ترسیدم که چند شب همین طور بیدار ماندم که مارها بچه‌ها را نزنند.» خودش و شوهرش سال‌هاست که معتاد هستند. می‌گوید می‌خواهد ترک کند. حالا به همت خیّرها برایش خانه جدیدی ساخته شده، به حرف‌های مدد کار بهزیستی گوش می‌کند که می‌گویند اگر ترک کند، می‌تواند وام خوداشتغالی بگیرد و پرورش بلدرچین راه بیندازد و تخمشان را بفروشد و به مددکار قول می‌دهد که برای ترک آماده شود و از بهزیستی وام بگیرد که در کمپ بستری شود. عکس‌های جوانی خودش و شوهرش را در میدان آزادی نشان می‌دهد و دوباره به مددکار بهزیستی می‌گوید: «توی کمپ ترک‌کردن سخت است. شوهرم که قبلا توی کمپ بود وقتی آمد بیرون تا شش ماه حرف نمی‌زد. بعد هم برگشت سر مصرفش. می‌خواهم توی خانه خودم ترک کنم. همه زن‌هایی که معتاد هستند را می‌شناسم. همه‌شان را نشانتان می‌دهم. همه‌شان هم می‌خواهند، ترک کنند. نمی‌شود به ما شربت متادون بدهید؟»
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«گل‌صنم» یکی از آنهاست که دستش به دهانش می‌رسد؛ ‌ ۳۷ ساله است و مادر ۵ تا بچه. پنج کلاس بیشتر درس نخوانده است اما یکی از پسرهایش را فرستاده شهر که درس بخواند. دختر بزرگش نامزد کرده و دو بچه دیگرش هم کوچکند: «شوهرم یک وانت پیکان قسطی خریده است و روی آن کار می‌کند. دو گوساله داریم و چند درخت اجاره‌ای گردو که خرجمان را در می‌آورد. خدا را شکر نه خودم لب به چیزی می‌زنم، نه شوهرم اهل این کارهاست».
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

یک «گل‌صنم» دیگر، یادش نمی‌آید که چندساله است. فارسی هم نمی‌داند و تنها می‌تواند با زبان لَکی حرف بزند. می‌گوید خلاف بیشتر زن‌های روستا، اصلا هیچ چیز مصرف نمی‌کند. سال‌ها پیش شوهرش مرده است و حالا تنها مانده.
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«سهیلا» ۲۸ ساله است. ‌ تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده و حالا دو تا دخترش هر دو در مدرسه ابتدایی هستند. بافتنی یاد گرفته است اما می‌گوید تا اولین جایی که بشود از آن نخ کاموا خرید کلی راه است؛ برای همین منتظر است که خیّرها برایش نخ کاموا بیاورند. می‌گوید نمی‌داند بچه‌هایش می‌توانند درس بخوانند یا نه: «مدرسه از ما دور است. حالا فعلا تا کلاس پنجم بخوانند، ‌بعد ببینیم چه می‌شود. مردم اینجا به اندازه خودشان درمی‌آورند. درخت گردو دارند و بار آن را می‌فروشند. اگر گوسفند هم بود خوب بود اما همین مرغ و خروس هم خوب است. ما خودمان یک گوساله هم داریم که برای غذایشان علوفه خشک جمع می‌کنیم. خدا را شکر.»
اوضاع تکان دهنده یک روستا در نهاوند

«علی‌اصغر» ۱۸ ساله از معدود مردانی است که می‌شود وسط روز در روستا دیدش. او هم پنج کلاس بیشتر درس نخوانده است: «کسی نبود اجبارمان کند که درس بخوانیم. مدرسه هم یک روستا پایین‌تر بود، ‌ما هم ول کردیم». حالا در این سن و سال، ‌سالی چند ماه در تهران کارگری می‌کند. عکس‌های خودش را که با گوشی در رستورانی در تهران گرفته نشان می‌دهد: «توی رستوران‌ها میز پاک می‌کنم یا ظرف می‌شویم. ‌برایم فرقی نمی‌کند چه کار کنم. ماهی ۹۰۰ تومان در می‌آورم با جای خواب. ‌چند ماه که جمع شد برمی‌گردم، بعد که پول‌هایم تمام شد دوباره می‌روم تهران». می‌گوید بخشی از پولی را که در می‌آورد برای مادرش می‌فرستد اما «بیشترش خرج می‌شود. بالاخره پول است دیگر».

چرا «سیاه‌دره» به این روز افتاد؟

در این منطقه از ایران فرسایش خاک آنقدر شدید و پوشش گیاهی به قدری ضعیف است که دولت بیش از ۲۰ سال پیش ناچار شده است برای توقف گوسفندچرانی در منطقه و جلوگیری از تخریب بیشتر خاک، تمام چراگاه‌ها را از مردم بخرد. بعضی‌ها با پولی که گرفته‌اند راهی تهران شده‌اند، بعضی‌ها درخت گردو خریده‌اند و بعضی‌ها با ماشین کار می‌کنند. حالا ۴۰ سال بعد از تقسیم اراضی مالکان بزرگ بین مردم روستایی و ۲۰ سال بعد از ممنوعیت گوسفندچرانی در اراضی‌ای که ملی شده‌اند، بسیاری از مردم سیاه‌دره، مثل خیلی از روستاییان دیگر ایران، هنوز نمی‌توانند درآمد کافی برای رتق و فتق امورشان داشته باشند. خیلی‌هایشان زیر سقف‌های خراب، چشم به کمک آدم‌ها و وام‌های بلاعوض مسکن روستایی دارند تا از زمستان بیزار نباشند.

چرا اسم «سیاه‌دره»، «سفیددره» نباشد؟

درست است که «سیاه‌دره»ای‌ها با مشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و باید خودشان هم همتی داشته باشند برای سفیدشدن روزهایشان اما بچه‌های پنج شش ساله سیاه‌دره‌ای هنوز کوچکند برای کارهای بزرگ و چشم به کمک انسان‌های نیکوکار دارند. یکی از نیکوکاران نهاوند مدتی است که دست به کار شده و شروع به ساختن خانه‌های جدید برای اهالی روستا کرده است.

«جواهر» دیگر صاحب‌خانه است و چیزی نمانده که ساخت خانه «شهین» هم تمام شود اما «سیاه‌دره» نیکوکاران را فرا می‌خواند تا شاید بشود روزی نام روستایشان را به «سفیددره» تغییر دهند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      چشم مسئولین و دولت مردان گذشته و حال روشن. عدالت اجتماعی یعنی همین پنت هوز چند ده میلیاردی در کنار کپر.!!!!!!!!!!

    • هومن

      همین سیاه دره یکی از زیبا ترین مناظر طبیعی دنیا رو داره شما برج دو بروید و بهشت خداوند رو روی زمین در آنجا ببینید این بی کفایتی مسولین نهاوند و تویسرکان است که این جاذبه بزرگ توریستی رو معرفی نمیکنن که مردم مظلوم روستا صاحب درآمد شوند مردم روستا ماهی نمی خواهند تور ماهیگیری می خواهند ایشالله گوش شنوایی باشد

    • دلواپس

      اقای خبرنگار یا چه میدونم گزارشگر یا هر چی ....
      مثلا این اطلاعات و تو گیر اوردی برا کی ...
      کدوم چشو و کدوم گوش شنواییه که به حرفات پشیزی اهمیت بده ....
      یعنی مقامات محلی از وجود چنین روستایی بیخبرن ؟
      نه به قران از من و تو باخبرترن اونا کسی رو ندارن که به دادشون برسه ... والا اونا هم جزوی از این ملت هستن حق رای دارن و برگ رای رو از همه اول میندازن تو صندوقی که تو وقت انتخابات از شهر زودتر به اونجا میرسه که فلان روستا رو داریم تو فلان جا با این تعدا ارا ... پس چطور شده که اطلاع رسانی فقیر و تو ذلت بودن اونا رسیده به شما ......بابا شما رو بخدا بس کنید .... .به پیر زنا ووپیر مردای اون روستا هم نظری کنید

    • بدون نام

      دولت باید به اینا کمک کنه ........... اخ اخ

    • بنیامین

      واقعااااا متأسفم. دست همگی عزیزان تو برترینها درد نکنه که یه بار مشکلات این مملکت مونو گزارش کردن خدا قوت عزیزان که در مورد ترکیه و عربستان خبر نزاشتین

    • بدون نام

      وایییی خدایا خودت کمک کن

    • بدون نام

      اینا رو باید به در دانه های تافته ی جدا بافته نشون داد که با هزینه یک شب پارتی در تهران میشه به داد شون رسید

    • بدون نام

      چرا عکس هارو سیاه سفید گرفتن

    • آذین

      یا پیغمبر اینجا دیگه کجا بود ...........قابل توجه مسوولین اینجا ایرانه

    • ژکس

      اون کسی که مسئوله کمک رساندن
      کمک نه ... حقشون از این اب و خاک
      خدا از مسئولش نگذره

    • بدون نام

      قابل توجه کلیه کسانی که با اختلاسگران برخورد دوستانه دارند. پولهای دزدیده شده حق این مردمان است و البته آنچه به جایی نرسد فریاد است

    • روستایی

      دست مسئولین درد نکنه

    • بدون نام

      بابا من تو شهر اصفهان شهر اقتصاد او ب این بزرگی دارم زندگی میکنم ازبیکاری او بی پولی ب نکبت افتادم بخدا دیگه از این بیچارها ک هیچ توقعی نیست.

    • بدون نام

      روسیاهی به مسولین مملکت این مشتی از نمونه خروار است واقعا شرم.کنید

    • بدون نام

      نهاوند سر سبز ترین و پر اب ترین شهر استان است وثروتمند لعنت بر مسولین شهری که همچین روستایی را سرپرستی میکنن کجایی نماینده اصولگرا کجاییفرماندار کجایی بخشدار کمی سرتان را از توبره بردارید وزیر پایتان را نگاه کنید له شدند پس چرا اولین صندوق سیار به این روستا میرسد برا جمع رای اما پاسخگو نیستید

    • بدون نام

      بسیاری از روستاهای کشور به همین شکل است این عکسها گوشه‌ای از این خاک کشور را نشان می‌دهد من نمیدونم چرا انقدر میگند ما خدمتگزار مردم هستیم چرا کار اساسی برای وضعیت موجود صورت نمیگیرد

      پاسخ ها

      • طاهر

        مولتی میلیاردرها هم جزو مردم محسوب میشند.خدمت به اونها کلی وقت میبره

    • ایرانی

      بسیار جای تاسفه برای مسیولین محترم

    • بدون نام

      معتادا توی این روستا دور هم جمعند!!

    • بدون نام

      مسولین خسته نباشن خیلی زحمت میکشند

    • ح ف

      دولت نیمه محترم تحویل بگیر
      صد روزه قرار بود اقتصاد درست کنی
      تا همه جای ایران رو به این روز در نیاری که ول کن نیستی
      بیشتر روستا الان شرایطشون همینه نه کار هست نه درامد

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج