۴۴۴۱۷۳
۱ نظر
۵۰۷۷
۱ نظر
۵۰۷۷
پ

پاراگراف کتاب (۱۰۰)

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.

برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن ۲ يا ۳ تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.

راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
*****
همه ی ما مذبوحانه تلاش می کنیم از گور اجدادمون فاصله بگیریم ولی صدای غمناک مردن شون توی گوش مون طنین میندازه و توی دهن مون طعم بزرگ ترین طلمی رو که در حق خودشون روا داشتن حس میکنیم. شرم زندگی های نزیسته شون، فقط انباشته شدن مداوم حسرت ها و شکست ها و شرم ها یا زندگی های نزیسته ی خودمونه که دری رو به فهم گذشتگان مون باز می کنه. اگه به خاطر لغزش سرنوشت زندگی دلربایی نصیب مون بشه و از این موفقیت به اون موفقیت بپریم، هرگز نخواهیم تونست درک شون کنیم هرگز!

جزء از کل | استیو تولتز
پاراگراف کتاب (100)
راه رفتن خوب است.

همیشه خوب بوده است.

همیشه به درد می خورد.

وقتی که فقیری و کرایه ی تاکسی گران تمام می شود.

وقتی که ثروتمندی و چربی های بدنت با راه رفتن آب می شود.

اگر بخواهی فکر کنی می توانی راه بروی، اگر بخواهی از فکر خالی بشوی باز هم باید راه بروی.

برای احساس کردن زندگی در شلوغی خیابان ها باید راه بروی و برای از یاد بردن آزار و بی مهری مردم باز هم باید راه بروی، وقتی جوانی، وقتی پیری، وقتی هنوز بچه ای هر توقف یعنی یک چیز خوشمزه و برای توقف بعدی باید راه رفت...

پرنده ی من | فریبا وفی
پاراگراف کتاب (100)
بهترین چیز موزه این بود که در آن همیشه هرچیزی درست سرجای خودش بود. کسی آنها را جابجا نمی کرد. اگر آدم صدهزار مرتبه هم به آنجا برود می بیند که باز هم آن مرد اسکیمو تازه از گرفتن آن دو ماهی خلاص شده، هنوز پرنده ها دارند به طرف جنوب پرواز می کنند، گوزن ها با شاخ های قشنگ و بلندشان و پاهای لاغر و دوست داشتنی شان دارند از حفره ی وسط دریاچه آب می خورند و هنوز هم آن زن سرخپوست با سینه ی برهنه اش مشغول بافتن همان جاجیم است. هیچکس تغییر نمی کند و جور دیگری نمی شود...

بعضی از چیزها باید همان طور که هستند باشند و تغییر نکنند. کاش می شد همه ی آن چیزها را چپاند توی یک جعبه ی شیشه ای و ولشان کرد که همانگونه بمانند! میدانم که این کار امکان ندارد اما آن طور هم خیلی بد است.

ناطور دشت | جی. دی. سلینجر
پاراگراف کتاب (100)
هنگامی که زن ها عشق را برهر چیز مقدم می دانند چه می کنند:

+ وقت و ارزش بیشتری صرف روابط شان می کنند.

+ دوست دارند با مرد زندگی شان صحبت کنند، با او باشند و روی ارتباطشان و حفظ و ادامه آن کار کنند.

+ دوست دارند برنامه ریزی کنند و لحظاتی خاص و به یاد ماندنی خلق کنند.

+ هرچه در توان دارند می کنند تا رابطه را صمیمی تر، نزدیکتر و ماندگارتر کنند.

سوء برداشت مردها از این ویژگی زن ها:

+ مردها فکر می کنند که ما زن ها مستقل و خودکفا نیستیم.

+ فکر می کنند پرتوقع و زیاده خواه هستیم.

+ فکر می کنند با این توقع از آنها که وقت و توجه خود را به ما بدهند، ما می خواهیم آن ها را کنترل کنیم.

رازهایی درباره زنان | باربارا دی آنجلیس
پاراگراف کتاب (100)
همیشه راه پیشرفت برای شما باز است و جای رشد دارید. خیلی از آدمها زندگی شان را به حسادت و سرخوردگی می گذرانند و از اینکه دیگران به موفقیت هایی دست یافته اند ناراضی هستند.

فکر می کنند زندگی یک پیتزای پپرونی است و هرگاه کسی موفق می شود، یک تکه آن کم شده و سهمی برای آنان نمی ماند. نکته ای که به آن توجه نمی کنند این است که پیتزا تنها یکی از غذاهای موجود در بوفه آزاد است. باز هم پیتزاهای دیگری در ظرف خواهند گذاشت. وقت و نیرویتان را بی خودی هدر ندهید که چرا دیگری قبل از شما آمد و آن تکه را زودتر برد. سهم شما در تنور است.

خندیدن بدون لهجه | فیروزه جزایردوما
پاراگراف کتاب (100)
آدما باید یه جایی از زندگیشون بگن: خوبه! همین که دارم و هستم، خوبه و بیشتر از این نمی تونم، نمیشه!

این مرحله ی تقدیرپذیری بشره. اینجا مرحله ایه که بهش مرگ آرزوها می شه گفت و من با آدمایی که به اینجا می رسن خیلی راحتم، چون می فهممشون.

به نظرم اینجا یعنی توی این مرحله ی تقدیر پذیریه که آدم تازه می تونه به شخصیتش عمق بده.

دیگه نه صعودی وجود داره و نه نزولی. هرچی هست، همون جاییه که وایستادی. اصلا هم معنی سکون و بیهودگی نمی ده. حتی اگه ندونی با خودت و زندگیت و بخصوص دستات چی کار کنی.

این پذیرفتن تقدیر، کاری باهات می کنه که تو صبح از خواب پاشی و بدون اضطراب از بالا رفتن و بدون شرمندگی از سرازیر شدن، به کاشتن یه درخت یا یه بوته فکرکنی، چون می دونی همون جا که وایستادی اکسیژن می خوای یا مثلا فردای اون روز به این نتیجه برسی باید دونه های قهوه ات رو با کیفیت بهتر بگیری و خودت اونا رو آسیاب کنی و یه کیک شکلاتی درست کنی و غروب چند تا از همسایه هات رو دعوت کنی تا بو و عطر قهوه و کیک شکلاتی، فضا رو پر کنه و بشینی کنار درختی که دیروز کاشتی و در مورد صعود نکردن های بیخودی باهاش حرف بزنی...

بخاطر یک فنجان قهوه در لندن | مهراوه فیروز
پاراگراف کتاب (100)
چگونه انتقاد کنیم و نتیجه بگیریم

برای اینکه انتقادمان سازنده باشد و از آن احساس خشنودی کنیم باید به یک پرسش کلیدی پاسخ دهیم:

اطلاعاتی که میخواهیم به طرف مقابل بدهیم چگونه بیان کنیم که طوری آن را بپذیرد که هم از آن سود ببرد و هم به بهبود روابطمان کمک کند.

این پرسش مرکز ثقل مساله را از عیب جویی به حل مشکل تغییر می دهد و بر سه کیفیت ضروری انتقاد مثبت و سازنده تاکید می کند:

1) انتقاد کننده را وادار می کند که به انگیزه هایی که برای طرح انتقاد دارد، با تیزبینی و دقت بیشتری بنگرد.

۲) بر امکاناتی که برای تغییر و اصلاح رفتار وجود دارد، تاکید می کند.

3) طرفین انتقاد را نسبت به موضوع انتقاد متعهد می کند یعنی براین نکته تاکید دارد که هردو طرف در مورد بهبود رفتار مورد نظر مسئولیت دارند.

منظور این است که اگر انتقاد کننده و انتقاد شونده می خواهند به هدف انتقاد سازنده که تغییر رفتار خاصی است دست یابند، باید با یکدیگر همکاری کنند.

هیچکس کامل نیست | دکتر هندری وایزینگر
پاراگراف کتاب (100)
بعضی آدمها انگار همیشه اشتباهی اند. چطور بگویم؟ منظورم این است که عده ای هستند که انگار همه چیز علیه آنهاست - سه بار ضربه می خورند - بیست بار ضربه می خورند و عاقبت به نتیجه ی دلخواهشان می رسند.
در سال های اول زندگی اشتباهاتی از آنها سرمی زند مثل خیس کردن شلوارشان در کلاس دوم دبستان و بعد در شهر دیگری مثل یکی از شهرهای ما به زندگی شان ادامه می دهند، جایی که همه چیز فراموش می شود. آنها سعی می کنند طوری زندگی کنند که خودشان را آدم های صمیمی و خوشگذرانی نشان دهند و ادعا می کنند هیچ جای دنیا نمی توانستند شهری مثل این برای زندگی شان پیدا کنند.

زندگی عزیز | آلیس مونرو
پاراگراف کتاب (100)
به نظر میرسد مجرد ماندن سخت است. در پیری حرمت خود را به خطر انداختن و برای گذران شبی در کنار دیگران تمنای پذیرش کردن، بیمار بودن، و از کُنج بستر خود هفته ها به اتاق خالی چشم دوختن، همیشه جلوی خانه خداحافظی کردن، هرگز شانه به شانه ی همسر خود از پله ها بالا رفتن، در اتاق خود شاهد وجود دری فرعی بودن که به محیط زندگی دیگران باز می شود، شام خود را روی یک دست به خانه بردن، از سر بینوایی به بچه های دیگران زل زدن، محروم بودن از فرصت تکرار مکرر این جمله که من بچه ندارم، رفتار و ظاهر خود را شبیه یکی دو مرد مجردی کردن که به خاطرات دوران جوانیات تعلق دارند.
وضع مرد مجرد کم و بیش اینگونه است. فقط اینکه هر آدمی در عالم واقعیت امروز و در آینده صاحب یک بدن و یک سر واقعی خواهد بود. بنابراین پیشانی ای هم خواهد داشت که با کف دست برآن بکوبد.

داستان های کوتاه (شوربختی مرد مجرد) | فرانتس کافکا
پاراگراف کتاب (100)
زمین هر ساله پوست می اندازد. درختان و گل ها به هویت خودش بی توجه می شوند. وقتی هویت قدیمی می میرد، هویت جدیدی متولد می شود. بدن مرتب پوست می اندازد. بعضی این اتفاق ها نامریی هستند و آن قدر ذاتی و بی صدا رخ می دهند که متوجه آنها نمی شویم. قلب و روح پوست می اندازند. آنها هیجانات و تجربیاتی را دور می ریزند که دیگر به درد نمی خورند.
آنها چیزهایی را بیرون می اندازند که مانع رشد هستند و این کار را طی مراحل نامرئی انجام می دهند. اما با این وجود ما به دلیل انرژی موجود در هیجانات در اغلب موارد پوست اندازی هیجانی و معنوی خود را حس میکنیم. انگار که می میریم، در واقع می میریم. ما در هویت قدیمی خویش می میریم. این پوست اندازی یا مرگ انتهای کار نیست، بلکه شروعی دیگر است.

دیروز گریستم | اییانلا ونزنت
پاراگراف کتاب (100)
یاد پدر افتادم که می گفت: نه با کسی بحث کن، نه از کسی انتقاد کن. هرکی هرچی گفت بگو حق با شماست و خودت را خلاص کن. آدم ها که عقیده ات را می پرسند، نظرت را نمی خواهند.

می خواهند با عقیده ی خودشان موافقت کنی. بحث کردن با آدم ها بی فایده است.

چراغ ها را من خاموش می کنم | زویا پیرزاد
پاراگراف کتاب (100)
زمان همه چیز را تغییر می دهد.

چیزی که دیروز بد بود، معلوم نیست که امروز هم بد باشد.

در دنیا چند نفر را می شناسید که یک ساعت درونی داشته باشند که به موقعش زنگ بزند و بگوید: وقتش است! یک سگ بخر، چمدانت را بردار و راه بیفت!

کجا؟ به دنبال آنچه تا حالا به دست نیاورده ای! به دنبال یک نقطه ی سفید افسونگر، به دنبال یک گمشده!

گمشده چیست؟ برای هرکس، یک چیز. اما در بازیِ ابدیِ "گشتم نبود، نگرد نیست"، برنده ی واقعی، فرجام ها هستند که چمدان می بندند و راه می افتند به دنبال گمشده ی ازلی و ابدی...

پایان یک مرد | فریبا کلهر
پاراگراف کتاب (100)
من یقین ندارم کی حق داره بگه فلان آدم چه وقت دیوونه ست، چه وقت نیست.

گاهی پیش خودم میگم هیچ کدوم ما دیوونه ی دیوونه نیستیم، تا روزی که بقیه ی آدما با حرفهاشون تکلیفش را معلوم می کنن.

قضیه این نیست که آدم چه کاری میکنه، قضیه اینه که اکثریت مردم چه جوری به کارش نگاه می کنن.

گور به گور | ویلیام فاکنر
پاراگراف کتاب (100)
مردم همیشه فریاد می زنند که می خواهند آینده ی بهتری بسازند. این حقیقت ندارد. آینده خلئی بی احساس است که به درد هیچکس نمی خورد. گذشته آکنده از زندگی است، ریشخندمان می کند. به ما اهانت می کند و ما را وسوسه می کند تا آن را نابود کنیم یا رنگ تازه ای به آن بزنیم.
مردم فقط به این دلیل می خواهند اربابان آینده باشند تا گذشته را تغییر دهند. می جنگند تا به تاریک خانه هایی راه یابند که در آن ها عکس ها را دستکاری و زندگینامه ها و تاریخ ها را بازنویسی می کنند.

کلاه کلمنتیس | میلان کوندرا
پاراگراف کتاب (100)
معجزه فقط به واسطه غفلت انسانها بوجود می آید. در دوران باستان هر اتفاقی که نمی توانست به واسطه ی علت طبیعی توجیح شود، معجزه تلقی می شد و هرچه غفلت از چگونگی عملکرد طبیعت بیشتر بود، تعداد معجزات هم بیشتر بود.

اما معجزات بسیاری بوده اند که بسیاری آن را دیده اند؛ دیده اند دریای سرخ برای موسی به دو نیم شد یا خورشید برای یوشع ثابت ماند. "خیلی ها دیده اند" صرفا نحوه ی بیان است، راهی برای صادق جلوه دادن رویدادهای باور نکردنی!

مسئله اسپینوزا | اروین د. یالوم
پاراگراف کتاب (100)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      بسیار ممنون

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج