۴۴۵۵۳۰
۳۵ نظر
۵۲۴۷
۳۵ نظر
۵۲۴۷
پ

سراب خوشبختی در ازدواج منشی و مدیرعامل

زن و مرد کنار هم نشسته بودند، اما دنـیای ذهنی آن­ها فرسنگ‌ها از هم دور بود. صورت تکیده و موهای جوگندمی مرد در مقابل چهره جوان زن، فاصله سنی میان آنها را بخوبی آشکار می‌کرد. تا چند سال پیش رابطه­‌ای کاری در حد منشی و مدیرعامل داشتند، اما در آغاز فصل سرما به‌عنوان زن و شوهر در دادگاه حاضر شده بودند.

روزنامه ایران: زن و مرد کنار هم نشسته بودند، اما دنـیای ذهنی آن­ها فرسنگ‌ها از هم دور بود. صورت تکیده و موهای جوگندمی مرد در مقابل چهره جوان زن، فاصله سنی میان آنها را بخوبی آشکار می‌کرد. تا چند سال پیش رابطه­‌ای کاری در حد منشی و مدیرعامل داشتند، اما در آغاز فصل سرما به‌عنوان زن و شوهر در دادگاه حاضر شده بودند.
تقریباً یک سالی از ازدواج زن جوان و مرد میانسال می‌گذشت، اما حتی شش ماه هم زیر یک سقف با هم زندگی نکرده بودند. «آرزو» ۳۱ سال داشت و منصور ۵۲ سال. هر دو ازدواج دوم را تجربه می‌کردند. زن، حضانت دختر ۱۵ ساله‌اش راهم داشت اما مرد، سرپرستی پسر ۱۷ ساله‌اش را به همسر قبلی‌اش سپرده بود. هر دو به آینده و موفقیت فرزندشان دلخوش بودند، اما انگار زبان مشترکی برای ادامه زندگی پیدا نکرده بودند.در لحظاتی که زن و شوهر در شعبه ۲۶۴ دادگاه خانواده نشسته بودند، قاضی «غلامحسن گل آور» مشغول مطالعه اوراق پرونده آنها بود. دلیل حضور‌شان دادخواست زن جوان بود که مهریه و نفقه ­اش را خواسته بود. در آن لحظات «آرزو» تصور می‌کرد تقدیر با او درافتاده است.همانطورکه به آرزوهای رنگ باخته‌اش فکر می‌کرد دلش می‌خواست در کشتزاری وسیع آنقدر فریاد بکشد و گریه کند که مرغ‌های آسمان هم با او همدردی کنند.
۱۶ سال پیش، آرزو درست همسن دخترش بود که شوهر کرد، آن هم با فشار خانواده‌ای سنتی که ازدواج سریع دختر را به صلاح می‌دانستند و می‌گفتند ادامه تحصیلش وقت تلف کردن است. پسر همسایه که از سربازی برگشت، بزرگترها خودشان بریدند و دوختند. آرزو عروس شد و رفت خانه بخت. اما چند سال نگذشته بخت سفیدش سیاه شد و شوهرش در تار عنکبوت اعتیاد افتاد. آرزو تنها مانده بود با دلخوشی دخترکش. کار شوهرش که به «شیشه» کشید؛ راهی دادگاه شد. مهرش را بخشید و جانش را آزاد کرد. پس از ۱۱ سال به خانه پدرش برگشت و این بار دخترکش با او همراه بود.
ازدواج دوم آرزو پنج سال بعد از طلاق اتفاق افتاد. در آن روزها فقط به بزرگ کردن دخترش دل داده بود و در حسرت یک سرپناه مستقل، برای آینده کار می‌کرد. درآن شرایط سخت حتی توانست دیپلمش را بگیرد و به امور منشی گری مسلط شود. دو سال پیش بود که به پیشنهاد پسرخاله‌اش به استخدام یک شرکت خصوصی واردات کاغذ درآمده و کارش را در جایگاه مدیر فروش آغاز کرده بود. روابط عمومی خوب و فن سخنوری باعث شد درآمد و حق کمیسیون خوبی دریافت کند، اما بزودی فهمید مدیر عامل شرکت به او علاقه ­مند شده است. مردی ۵۱ ساله که دو سال پیش همسرش را طلاق داده بود و نگاه خوبی به زن‌ها نداشت. با این حال شرایطش را به آرزو گفت و خانم منشی هم تصور کرد مرد رؤیاهایش را پیدا کرده، مردی با وضعیت مشابه خودش که می‌تواند مرهمی بر دردهایش باشد. اما افسوس که سرنوشت داستان دیگری برای آرزو رقم زده بود.
قاضی، پرونده را روی میز گذاشت و رو به مرد گفت:«همسرتان از شما درخواست نفقه و مهریه دارند. لطفاً در این باره توضیح بدهید»
مرد از پشت عینک ذره­ بینی نگاهی به همسرش انداخت و گفت:«مهریه ایشان یک سکه طلا بیشتر نیست، اما درباره نفقه و خرجی طلبی از من ندارد. چون در مدت یک سالی که از ازدواج ما گذشته همه هزینه‌هایش را پرداخته‌ام و هر چه خواسته تهیه کرده‌ام...»
زن جوان می‌خواست حرفی بزند، اما بغض راه گلویش را بسته بود. لحظه‌ای سکوت کرد و نفسی عمیق کشید و گفت: «آقای قاضی، فکر می‌کردم مرد زندگی است، برای همین روی مهریه اصرار نکردم و خودم پیشنهاد دادم فقط یک سکه تعیین کنیم. مهریه بالا به چه درد من می‌توانست بخورد. ناسلامتی مدیرعامل است، اما در این یک سال هیچ چیزی برایم نخریده. حتی پول ودیعه آپارتمانی که دادیم از طلبم در شرکت حساب کرد...»
مرد به میان حرف همسرش پرید و ادامه داد:«شما نمی‌دانی من چقدر در شرکت بدهی دارم؟»و آرزو بلافاصله جواب داد:«چطور بدهکاری هستی که ماشیـــــن ایرانی ات را فروختی و ماشین خارجی خریدی؟ من و بچه‌ام مهم نیستیم؟ حتی حاضر نبودی یک آپارتمان کوچک اجاره کنی. یادت رفته ۶ ماه تمام در خانه پدرم و خانه دوستت اقامت داشتیم؟»
بغض اجازه نمی‌داد زن جوان حرف بزند. لحظه‌ای بغضش را فروخورد و بعد گفت:«حالا هم که خانه مستقل داریم به هر بهانه‌ای در خانه مادرش می‌ماند و به ما سر نمی‌زند، تا بخواهم اعتراض کنم می‌گوید؛ تو به مال من چشم داشتی که زنم شدی. آخر من اگر دنبال مال و منالت بودم با یک سکه زنت می‌شدم؟ اصلاً شده در ۶ ماه گذشته یکبار با ما به میهمانی و مسافرت بیایی؟»
قاضی از زن خواست سکوت کند و مرد درباره ادعاهای همسرش توضیح دهد. جواد نگاهی به زن کرد و بعد رو به قاضی گفت:«من که دادخواست نداده ام. اما حالا که اصرار دارد حق و حقوقش را می‌دهم و خواهش می‌کنم با طلاق ما موافقت کنید.»
این بار آرزو گفت:«آقای قاضی من دنبال طلاق نیستم. فقط می‌خواهم به من و زندگی‌اش توجه کند. خودش خوب می‌داند که حتی برای روز تولد من یک شاخه گل هم نگرفته، اما هدیه تولد همسر اولش را خریده و به پسرش داده تا برایش ببرد. تا به رفتارش اعتراض می‌کنم می‌گوید بیا طلاق بگیریم و دوباره صیغه کنیم. این هم شد کار؟! مگر من چه مشکلی دارم که سزاوار این همه تحقیر و توهین باشم...»
مرد هم جواب داد:«این زن دائماً دنبال دعوا وجنجال است... اصلاً دیوانه است...»
و آرزو در حالی که گریه می‌کرد گفت:«یک زن دیوانه نیست که زندگی خودش را خراب کند... آقای قاضی من تا عمر دارم این مرد را نمی‌بخشم... یادش رفته یک شب به خاطر اینکه به خانه مشترکمان نیاید ساعت ۱۱ شب مرا جلوی مترو پیاده کرد تا به تنهایی به خانه برگردم...»

هق هق گریه اجازه نداد آرزو حرف‌هایش را تمام کند. قاضی آنها را به آرامش دعوت کرد و درباره گذشت و صبوری از سوی زن و پذیرفتن مسئولیت زندگی از سوی مرد صحبت کرد. اما زن و مرد به این نتیجه رسیده بودند که باید هر چه زودتر از هم جدا شوند. در نهایت قاضی گل ­آور رسیدگی به پرونده را به زمان دیگری موکول کرد و آنها را به واحد مشاوره فرستاد.
آرزو از دادگاه بیرون آمد و وارد راهروی شلوغ مجتمع قضایی ونک شد. با خودش فکر می‌کرد کاش به جای آرزو اسمش را «پریا» گذاشته بودند. در جایی خوانده بود؛ پریا یعنی پرنده شکسته بالی که دنبال آشیانه می‌گردد...

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • حجت

      باید قبل از ازدواج دوم فکر ابن روزها رو میکردی
      هیچ مرد وزنی تو دوران اشنایی حرف های واقعیت نمیزنند
      و بعدا همه چی یادشون میره
      باید کارتو محکم میکردی

    • شقایق

      متاسفم برااین زن هرکی یه بخت واقبالی داره اینحاست که میگن پیشونی منوکجامیشونی

    • هستی

      ........ خرش از پل گذشته اینطوری برخورد می کنه مگه مرض داشتی وقتی عرضه ش رو نداشتی ؟!؟!؟!؟

    • طوطی

      ازدواج دوم ،دیگه مثل ازدواج اول نیست ،باید سر تا پا چشمو گوش بشی و تمام جوانب طرف رو در نظر بگیری
      دیگه اون عشق اتشین،یاحتی اجبار خانواده نباید باشه باید عقلانی باشه

      هر چند من معتقدم که(میگن هیچ عشقی تو دنیا ،مثل عشق اولین نیست)

    • راز

      زن دیوانه، آخه فکر می کنین یه مرد چی بهتون میده که تنهایی نمی تونین بدست بیارین خب تو که درآمد خوبی داشتی زندگی تو میتونستی اداره کنی چه مرگت بود که شوهر کنی مگه اشیانه ات با دخترت کم و کسر داشت فقط دلت برای یه آقا بالا سر تنگ شده بود من نمیدونم زن هایی که یک بار طعم طلاق رو چشیدن چرا میرن دوباره تن به یه ازدواج دیگه میدن آخه از اولیش چه خیری دیدی که رفتی سراغ دومی همون درسته که میگن خود کرده را تدبیر نیست
      ترا خدا خانواده های عزیزو محترم سنتی دخترا تون رو تو سن پایین شوهر ندین با زندگی شون این طوری بازی نکنین بذارین هر زمان که دست شون تو جیب خودشون بود بعد برن ازدواج کنن تا مرد فکر نکنه چون یه لقمه نون میذاره جلوی زن صاحب و مالکش هست زندگی با عشق و همراهی شیرین میشه نه با روز و منم منم کردن

    • بدون نام

      اقا مشکل روحی داره خانم عزیز.مشکل از شما نیست.خوب شد که زود فهمیدی و از شرش خلاص شدی.این دوره زمونه ادم سالم کم پیدا میشه.

    • بوشهر

      لایک طوطی(هیچ عشقی عشق اول نمیشه)...ازدواج دوم حماقت محض؛ نتیجش هم بچه هایی ک نه آینده درس حسابی دارن نه امنیت جانی دارن تو دست دیگران بزرگ میخان بشن فردا هم خلاف کار حرفه ای تحویل جامعه بدن.

    • صدف

      به نظرمن آقازن اولشوهنوزم دوست داره شایدازلح زن اولش ازدواج کرده اونم باجوونش.ولی درحق آرزوظلم کرده

    • نرگس

      خوشم میاد مردم در صحنه پا داستانپ میشینن نقدو بررسی میونن.ایول.

    • کاربر

      من با راز موافقم.خب زن حسابی تو که کار داشتی.یه دختر هم داشتی دیگه اقا بالا سر برای چی میخوای.با دخترت خوش باش عزیزم

    • یاس

      خانم راز یک زن مطلقه تو جامعه ی ما هر چقدرم در رفاه و آسایش باشه ولی دیگران به چشم دیگه نگاهش میکنن.شاید به تنهایی از پس مشکلات بر نمیاد یا در کل بخاطر حفظ ایمانش تن به ازدواج دوم داده.هر چند که مقصر خودشه چون باید از اول محتاطانه قدم بر میداشت.

    • بدون نام

      دوستان بنظرمن اگرزن شغل ودرآمدهم داشته باشه ومستقلم باشه ولی نیازداره ولازمه تواین اجتماع گرگ یه مردبالای سرش باشه مگه میشه یک زن جوان وحتی مسن به تنهایی زندگی کنه وپشت سرش حرف وحدیث نباشه بیاییدواقع بین باشیم یک خانم مثلابافرزندش زندگی راحتی هم داشته باشه ولی این فرزندهم به موقعش پی زندگی مشترکش میره واین خانم میمونه باتنهایی دردناکش یک زن خیلی نیازهاداره قبول ندارین؟؟فقط ای کاش باچشمان بازشریک زندگی انتخاب بشه برترین هاخواهشا نظرموبذار

    • منیژه

      رازعزیربرای یه زن ومردپول تنهااساس زندگی نیست هرچندکه مشکلات زیادی باهاش حل میشه ولی یک انسان چه زن وچه مردبه یه همدم نیازداره به خصوص زن که دلش میخوادسایه سرداشته باشه وپشتش گرم باشه چون اساسن زن توجامعه ضعیفترازمردهست!بعدم جداازاینانیازجنسی درهمه هست واین زنم بدبخت فکرکرده با20سال ازخودش بزرگترکه ازدواج کنه میتونه روشریک زندگیش حیاب بازکنه اونم که بازم به بن بست رسیده بنده خدا!!!

    • قابل توجه بعضی خانوما

      بعضی از زن ها چون خودشون شوهر دارن و همه جوره پشتشون گرمه فکر میکنن بقیه هم باید همون جور با خیال راحت زندگی کنن.بخدا اگه همین ها شوهر بالای سرشون نباشه هزار راه خطا میرن.آرزوی بیچاره میخواست گناه نکنه که الان به این روز افتاده.لطفا الکی قضاوت نکنین در ضمن کسی نیاز به نظر خواهیتون نداره

    • بدون نام

      احسنت 13.57 که بهمه خانمها اگاهی دادی درسته بعضب از خانمها در این نظر ها چیم کیم میکنن که نگو ونپرس اما نمیدنن اگر خدای ناخاسته خودشان جای ان قربانی بود چه خواهند کرد واما ضاهرا زندگی اول این زن دچار مخاطره در وصلتی که معیارش ظاهر بینی بود و شور بختانه ان دختر هم حاصل ای ازدواج نا سالم خوب حالا زن با کار کردن ودرامد مکفی تا حدودی راحت شد اما ظاهرا باز هم اشتباه چرا مه وجود دخترش ناخود اگاه وغیر مستقیم باعث روان شوهر که اصلا شاید هم خود زن نفهمید او دونفر امد اما مرد یکنفر بود وطبیعیه مرد نمگفت من با دخترت هم مسله دارم که معمولا دارن اغلب زنان ومردان که بچه از همسر قبلی دارن ودباره ازدواج میکنن این بچه خودش مسله است که دیده نمیشود وفقط با قول قبول اما بعدش ندیده ها دیده میشود ومهم درست فرمودین فقط پول نیست سر راه زن مطلقه در ایران بسیار مسایل عاطفی واجتماعی ومعیشتی ونموسی بد طلاق بوجود میاد که قشنگ گفته شده در ایران با حاکمیت فعل وبازار بیکاری ومشگلات جاری حالا حالا ها طلاق اخر راه نیست وبلکه اول راهه برا زنان جدا شده ایران که باید از دیگران مخفی کنن تنهایی وبیوه بودن خودرا چی شد طلاق اخر راه نیست وبلکه اول راهه باید عمیق بطلاق اندیشه کرد وتا جای ممکن جدایی انجام نشه که در بین صد زن طلاق گرفته بجرات میشه گفت نود تاشون با مشگلات هستن طلاق اخر نیت اول راهه

    • رها

      من زندگی با مهریه بالا رو اصلانمی پسندم دخترو پسروقتی ازدواج میکنن واسه تجارت که نیست واسه اینه که یه زندگی همراه با ارامشو به دور از دغدغه رو شروع کنن ولی جامعه الان خیلی خراب شده بیشترپسرا متاسفانه درگیره اعتیادشدن و از نظر من مهریه پشتوانه ی یه زنه باید به قدری باشه که اگه خدای ناکرده شوهرش ناخلف دراومد با مهریش یتونه به زندگیش ادامه بده اگرم که شوهرش خوب بود دیگه نیازی به اون مهریه نیست
      نباید یه سکه مهرش میکرد
      یاحق

    • رها

      راز عزیز یه زن هرچقدرهم درامد داشته باشه و به قول تو بچشم داشته باشه بالاخره تو تنهایی هاش تو موقع ناراحتی دوست داره دست نوازشی به سرش کشیده بشه دردو دل کنه و مرد هم همینطور
      نمیشه گفت که چون یه بارشکست خورده تنها بمونه همه که بد نیستن
      ولی اشتباهش این بود که اولا مهریه کم گفت دوما زیادچیزی درموردش نمیدونست و باهاش ازدواج کرد
      یاحق

    • بدون نام

      اصلا این آقازن بدبخت روگرفت بعدم تحویلش نگرفت وحتی خونه اشم نمیرفت هدفش این بودزن اولشوتحریک کنه وباعث حسادتت بشه تااون طرفش برگرده که احتمال قوی موفقم شدتواین زمینه وآرزویه بازیچه براش بود

    • راز

      خدمت تمام دوستانی باید بگم درسته منم میدونم که هر انسانی نیاز به همدم داره واین یک نیاز ذاتی انسان هست ولی کسی که یکبار طعم تلخ طلاق رو چشیده باید خیلی خیلی مراقب باشه این که تنها شده وهمدمی نداره دلیل نمیشه که به اولین نفری که بهش پیشنهاد ازدواج میده جواب بده شخصی که بدون نیاز مالی بدون هیچ اجباری فقط داره دنبال یه همدم میگرده باید خیلی مراقب باشه هرکس از راه رسید همدم آدم نمیشه بعضی از خانم ها بخاطر این که نمیتونن تو جامعه گلیم خودشون رو از آب بکشن بیرون ودر واقع یاد گرفتن متکی به یه مرد باشن آدم ازشون انتظاری نداره ممکنه بار ها اشتباه کنه گول بخوره چون گزینه غیر از ازدواج نداشته ولی به صرف پیدا کردن همدم جواب دادن به هرکسی قابل قبول نیست طرف خیلی باید مراقب باشه تا مثل این خانم اون همدم بلای جونش نشه این چه همدمی بوده حتی یک ماه هم نتوانسته این خانم رو حمایت روحی بکنه وفقط یک درد بوده روی درد های دیگرش من بر عکس خانم منیژه فکر می کنم یک زن نه ضعیف بلکه خیلی هم قوی هست یک تنه میتونه هم مرد بیرون باشه هم زن خونه هم پدر باشه هم مادر خواهشا شما ها که خودتون زن هستید قدرت و توانایی زن رو زیر سوال نبرید

    • مانو

      چرابرخي كاربران محترم ازگفتن سن خود ابادارند اخه چ ايرادي داره مانندخانم محترم مهتاب و راز.من خودم چهل وهشت سال دارم

    • بدون نام

      سلام منیژه جان خسته نباشی من قبلاً به کاربر عزیزوگرامی 13/29گفتم تمام گفته های شما درست است و عین حقیقت است با این که من با شما از یک جنس نیستیم ولی دقیقاً مثل شما فکر می کنم و زن مرد لازم و ملزوم هم هستن در همه موارد که قصد زندگی درست و آبرومند و صادقانه ای دارند موفق باشید

    • نیلوفر

      البته با این چند خط نمیتوان به صراحت در مورد یک زندگی قضاوت کرد اما چیزی که هست اینه که بعضی از زندگی ها تریخ مصرفشون تموم شده و اگر بیشتر از این نگه داری بشن نه تنها تازه تر نمیشن بلکه رفته رفته شروع به بو گرفتن میکنن و مشکل بمراتب عمیق تر میشه پس تا هنوز این عفونت سر باز نکرده بهتره جلوش گرفته شود شاید جدایی بهترین راه نباشد ولی در بعضی مواقع تنها راه حله و مانند نوش دارو عمل میکنه به قول فرانسوی ها یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایانه

    • منیژه

      رازعزیرمن قصدم زیرسوال بردن خانمهانیست!ولی بایدمنطقی باشیم به نظرشماچراکارهای ساختمانی وکارای سخت رویه زن نمیتونه انجامش بده؟ چراتوجاهایی که کارهست دستمزدزن کمترازمرده؟ چراوقتی یه زن جوون بیوه میشه حرف وحدیث پشت سرشه؟اگه دقت کنیداسلامم محدودیتایی برای زن گذاشته مثل همین اختیارکردن چندزن برای مردولی به زن اجازه نداده!و...به عقیده من زن نسبت به مردضعیفتره چون کارایی روکه یه مردمیتونه انجامش بده روزن قادربه انجامش نیست اونیم که شمامیبینیدزحدگی رومیچرخونه بابدبختیه ویه جاهایی هم ازنظرعاطفی و...کم میاره منکه اهل ادعاکردن نیستم وسعی میکنم به حق وحقوق خودم قانع باشم تمام!!!

    • بدون نام

      منیژه مرحبا اصل هم همینه خدای متعال افریده ما خودش حکم کرده زن بامرد تفاوتهایی دارن وبرای زیستن در کنار همدیگر رعایت هایی در جنسیت باشه چه انکه گفته شده مرد از دامن زن بمعراج میرود کدام زن ؟ ان زن که بدون منیت به داشته های وجودیش اشنا واگاه و در کنار مرد بدور از من گفتن یار باشه نه دشمن البته برابری حقوق هست اما برابری انجام خیر بحرحال چقدر خوبه زن ومرد به مسایل مطروحه اجتماعی خود اگاه ودر هر شرایط تصمیم بدانن کی هستن وچی هستن البته با واقعیات مطرح در اجتماع که شما منیژه خانم اشاراتی داشتی اگر غیر ان باشه همان میشه که راه روهای دادگاه زیر پایمان وبعدش پشیمانی که دیگر سودی نداره ………

    • بدون نام

      مانوی گرامی چراکنجکاوی سن این خواهران روبدونی؟‌دلیلی نداره سنشونوبگن

    • راز

      خانم منیژه شما فقط جامعه خودت رو نگاه نکن در خیلی از کشور ها خانم ها پا به پای آقایون حتی به قول شما تو ساختمون ها آجر میبرن در خیلی از کشور ها جاده سازی روی دوش زنان هست. جای دور نریم تو کشور خودمون فقط شهر هاست که خانم ها راحت تر زندگی می کنن در خیلی جا ها خانم های ایرانی شاق ترین کار ها مثل کشاورزی انجام میدن با بچه ای که به پشتش بسته شده من منظورم زور بدنی نبود ولی از اون نظر هم خانم ها چیزی کم ندارن

    • بدون نام

      برا این میخان سن نظرات رابدونن که چه کسی با چه سن وسالی حرف میزنه گاها بعضی ایا سنشان بالا و سرد وگرم چشیده واز روی غرض ورزی وتعنه میگن یا خیر پیراهن پاره و قضایا را از واقیات باحس ان نظر میدن البته اگر سن بالا باشه با کلمات بازی نداشته و در جهت اگاهی دیگران میگه وکاری نداره تو گوش کنی یا نکنی اون نظرشو داده وتعصبی هم نداره تو بفهمی

    • منیژه

      منم ازلحاظ زورنگفتم منظورم اینه چون ضعیفتره مثل مردحقوق ومزایانداره قبول کن درکل لااقل درجامعه ی مااینجوریه وماکاری به اروپاو...نداریم ماکشورخودمونوداریم وبایدباشرایط این کشورکناربیایم خانم عزیر

    • بدون نام

      کاربر محترم. 13:57 همه حرفات درسته ولی من که دارم یواش یواش از سی سالگی رد میشم و غبار میانسالی رو سرمون میشینه ولی تنهام!! تعریف از خود نباشه که عین خطاست آدم بدی نیستم با کسی هم کاری ندارم، از تعنه و کنایه هم خوشم نمياد ولی دلم قرص نیست یک همسر اختیار کنم که در وجودش خالی از بغض و حسادت و کینه باشه و به خود و زندگی خود پایبند باشه که من هم بطور مساوات هستم و هیچ تفاوتی بین پسر و دختر نمی بینم چون خلقت خداوندی قربونش برم هر شخص را به میزان و معیار خود خلقت نموده و چه بیهوده است اگر در این مورد وقت شما دوست خوب و سایرین رابگیرم زنان ممکن است در خلقت شان مورد و موضوعی ممکن است باشد که از عهده مردها خارج است و بطور متقابل در زایش و خلقت مردان نیز یقین است که ممکن است کاری کنند که زنان برایشان ممکن نباشد، در نوشته ها بعضی از دوستان چنان زیبا و مطابق میل دو جنس متضاد مینویسند که امید است در زندگی حقیقی اینچنین باشد چه از طرفین هر کدام تفاوت ندارد چون تعادل و میانه همیشه غالب و پیروز است، شوربختانه امروزه یک سری از فرهنگ ها تغییر نموده که کار را مشکل مینماید اما اگر در بطن کار همچنین باشد و به اکثریت و در پایان ترویج همگانی و زندگی بظاهر تلخ را به شیرینی شهد عسل می نماید و از این همه چشم و همچشمی و حسادت و بخل رها میشوند و تنهایی را علاوه بر سهل شدن و پذیرفتن حالا جفت مورد نظر با دید بازتر بهتر و بهتر میشود اخلاق انسانی جدا از هر گونه تفکری است یعنی میخوام بگم که میشود دیندار بود و انسانیت را هم رعایت نمود و یا بی دین بود باز کل مسایل انسانی را رعایت نمود خلاصه در همه ذائقه ها انسانیت میتواند جلودار باشد و همزیستی را آسان و سهل کرد،

    • بدون نام

      بدون نام 19.18 اولا دعایم پیدا کردن جفت خوبی با علایقت وازدواجت اما اگر مرد هستی که از حرفات فهمیده میشه عزیز جان در گذشته انتخابی وقول قراری و وصلتی بحرحلا بقول معرف پای هم پیر میشدن اما رفته رفته با انکه ازدواج امارش بدلایل مختلف اجتماعی بخصوص بیکاری وگرانی سرسام اور ونتوانستن های زنا شویی ها امار را اورد پایین وان تعداد هم که با هزار بدبختی ازدواج میکنن تعداد زیادشان راهی دادگاه برای جدایی که انهم خجالت داره برای ایران به اصتلاه مسلمان وتابع شریعت که الا ماشاا طلاقها جاری ومهریه ها سرمایه گذاری در این جدایی ها جدا خجالت داریم از اینهمه طلاق وهمه این وضعیت ها باعث شده انکه در خانه اگر با تفاهم زندگی میکنه گاها قلقکش میاد که اره منم بلید چنین وچنان باشم پس فعلا تا حدودی وضعیت ازدواج وزندگی ها دچار تشویش ودو دلی که اگر واخواهی شود بسیار زنان هستن که نا سازگار ومردشان از ترس مهریه سکوت اختیار که ظاهرا در زیر یک سقف هستن اما جدای همراه بودن وبلکه سوهان روح همدیگر البته در این بین بسیارن زنان ومردانی با ایمان بخدا وخدا ترس که هر انچه دارن دعا گو وبهم زیستی در کنار هم افتخار میکنن دعا کنیم همه زنان ومردان از این گروه باشن سازش وقبولی همه چی با نیت بخیر وعاقبت اندیشی نه لحظه ای ودیدن سراب ودر اخر اگر فقط کمی فقط کمی گذشت باشه همه چی درست میشه

    • بدون نام

      کاربر 19:18 من هم یک خانم 29 ساله ی مجرد هستم و خیلی هم حساسم نسبت به ازدواج.من هم دقیقا مثل شما هنوز نتونستم کسی رو پیدا کنم که تقریبا مطابق میل من رفتار کنه.اگر حرفی زدم با همه ی خانم ها نبودم ولی متاسفانه بعضیا میان چنان نظراتی میدن که آدم یه لحظه براش حرف نمیاد.من حتی در مورد یه قتل هم تا اونجا که بتونم نظر نمیدم چون اگر امروز ندانسته قضاوت کردم فردا روز خدا بلای بدتری سر خودم میاره.لطفا بی جهت قضاوت نکنیم ما از زندگی دیگران بی خبریم.من همون کاربر 13:57 هستم.آرزوی موفقیت دارم براتون

    • بدون نام

      قشنگ معلومه که خانم منشی خودش رو آویزون مدیر عامل کرده... از هول حلیم هم الان تو دیگ افتاده... وگرنه با وجود شکست قبلی باید حواسشو جمع میکرد و مهریه رو دست بالا میگرفت.
      باز هم قشنگ معلومه مرده از زن اولش خوشش میاد و دوست داره از شر این خانمه که جنجال آفرینه خلاص شه... برای همین پیشنهاد طلاق و صیغه بهش میده... چون فقط برای هوس خواستش و الان میبینه سرش کلاه رفته.

    • بدون نام

      سرکار محترم خانم 29 ساله با احترامم به نظر سرکار که در بالا فرمایشات شمارا احسنت گفتم کاملا درست فرمدین من هم عرض کردم زندگی زیر یک سقف تنها حجت کار نیست وبلکه دانستن انکه بواقع خوشبختیم مهمه که برای ان در هر زندگی شاید ها وباید ها دیده میشه اما امدم در نصیحتی مردانه بشما بگم خواهرم همان طوریکه در نظرت فرمودی زن بحر حال پشتیبان میخاد تنها شکم نیست زندگی سوای شکم نیاز هایی روانی داره حالا اگر شما فکر میکنی شخصیتا توانایی در کنار مردی بتوانی باشناخت از روان وجسم وشرایط وظایف بعهده یک همسر در تمام اوضاع مادی و معنوی کمک ویار باشی وهرگژ برای کمبودها شمشیر نبندی ومنم منم نکنی دعایم ازدواج برایت اما اگر حتی بعد ها بدلایلی نمتوانی کمبود ها را تحمل کنی تنها باشی بهتره البته فضولی کردم اما برادرانه گفتم وبدان خانه یک درب باز داره هزار درب بسته که بعدا باز میشه ودر هرکدام کرفتاری خودش نهفته با دانایی وگذشت میشه بر طرف کرد موفق باشی خانم

    • بدون نام

      من محکم بهمه میگم قبل از هرچیزی ما انسان هستیم اشرف مخلوقات با فهم وادراک تمام این اخبار جرم وجنایت در اغلب ان زیاده خواهی مد نظر بوده نه قانع بودن واگر همه را در یک نظر واخواهی کنیم هرکسی پا رو از حریمش بیرون گذاشته دچار دگرگونی وچه بسا پشیمانی و در غالب خبر ها حکایت از ناراضی بدون هر انچه دارد که گفتم فکر زیاده خواهی اورا سوق داده تا شاید هم در نفهمیدن وظایف و درخواست اضافی اول خودش را گرفتار وبعدش خراب شده رو اجتماع وهزینه هایی تحمیل بدیگران در واقع اگر فقط هر کسی کمی اره کمی از خواسته زیادش بگذرد همه چی سر جاش وان نخواهد شد که جرم وجنایت وخلاف صورت بگیره همین شمای عزیز اره همین شما که داری حرفهامو میخونی بگو ایا بحق خودت قانع هستی ؟؟ یا خیر دلت میخاد ان باشی که نمی شود

    • بدون نام

      برادر عزیزم ممنون از نصیحت و راهنماییتون.واقعا حق با شماست.موفق باشید

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج