۴۵۷۸۶۲
۱ نظر
۵۰۷۸
۱ نظر
۵۰۷۸
پ

پاراگراف کتاب (۱۰۳)

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.

برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن ۲ يا ۳ تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.

راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

*****
همه ی ما در درونمان کودکی داریم، که بخش احساسی و عاطفی وجود ماست. این کودک، بازیگوش و شهودی و خلاق و خودانگیخته است. اگرچه اغلب اوقات زیر نقاب بالغانه ای که به چهره می زنیم پنهان می ماند. کلید انس و الفت در روابط، شادابی و طاروت وتندرستی، کشف گنجینه های درون و آگاهی از ضمیر نورانی خویشتن، جملگی در دست های اوست.

بادا به شفای او بشتابیم. این کودک عزیز، بخش ارزشمند و نازنین وجودتان و منتظر توجه هوشیارانه شماست. خانم دکتر لوسیا کاپاچیونه کاشف اقتدار نوشتن و نقاشی با دست غیر مسلط روانشناس و درمانگر و هنرمندی بلندآوازه و مشاور بخش پرورش تخیل سازمان «والت دیسنی» است.

شفای کودک درون | لوسیا کاپاچیونه
پاراگراف کتاب (103)

آدم ها همه در یک سطح نیستند و ازهم فاصله دارند اما همه از یک جنس اند؛ هرکه در این حیات، در زیر این آسمان از چیزی به شعفی، هر خنده قاه قاهی، هر بشکنی، هر احساس خوشی ای موجی از حماقت غلیظ منفور و زشت پدیدار است، نمی دانم قیافه های خوش و فربه چرا در چشم من، تا حد استفراغ وقیح و قبیح و چندش آورند؟

واقعا هم خدا یک جو شانس بدهد، چه شانسی؟ خریت! اوه که چه نعمتی است، چه سرمایه ای است خوشبختی هرکس به میزان برخورداری او از این نعمت عظیم است و بس.

این است تنها راز سعادت آدمی در حیات و بقیه اش همه حرف است و فلسفه بافی.

چه سخت و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمی تواند سرش را کلاه بگذارد. چه تلخ است میوه درخت بینایی!

کویر | علی شریعتی
پاراگراف کتاب (103)
لابد می دونید که هرچیزی به حد افراط یا تفریط برسه مضر و گاهی خطرناکه. خیال پرستی هم از اون مرض های غیرقابل علاجه که عواقب وخیمی داره.

بیشتر آدم های خیال پرست یا دیوونه می شن یا اگه اعصاب قوی داشته باشند، کلاه بردار خطرناکی از آب در میان.

البته خیال پرست ها اولش نظر سوئی ندارند، ولی راهشون خواهی نخواهی به این بن بست می رسه. من خودم از اون هایی بودم که خیال میکردم هرکس با صداقت و درستی زندگی کنه موفق می شه. من اون موقع از وضع کارها، فساد اجتماع، مردم گرگ صفت و هزار بلا و درد دیگه خبر نداشتم. مطمئن بودم که بالاخره یه روزی نتیجه ی درستی و راستی خودم را می گیرم.

پخمه | عزیز نسین
پاراگراف کتاب (103)
متاسفانه فرهنگ ارتباطی رایج بین ما ایرانی ها غالبا فرهنگ شفاهی است. علاقه ای به رد و بدل کردن یک صفحه کاغذ نداریم که بعدا اگر خواستیم به آن مراجعه کنیم و ببینیم چه گفته ایم.

این ننوشتن، باعث میشود سوای بحث مسئولیت نپذیری، حتی مسائل شخصی خودمان را هم که مثلا فردا باید چه کار هایی بکنیم و کجاها برویم، حتی این را هم عادت نکنیم که شبی دو دقیقه روی یک تکه کاغذ آن هم برای خودمان، بنویسیم. این فرهنگ شفاهی، مستقیما ازهمان مسئولیت نپذیرفتن ما نشات گرفته.

وقتی مسئولیت آنچه را که به عهده داری نپذیرفتی، آن وقت طبیعی است که آن را باید جای دیگر جبران کنی و این مسئولیت را به جای خودت هم که شده، از کس دیگری بخواهی. توقعت را از دولتت و حکومتت زیاد کنی.

چرا درمانده ایم | حسن نراقی
پاراگراف کتاب (103)
سلیقه و پسند ما تابع اوضاع و احوال است. نقاش سرزمین پست و بلند را بیشتر می پسندد چون خوش منظره تر است و مهندس سرزمین هموار را بیشتر دوست می دارد چون راحت تر است. مرد لذت طلب از زنی خوشش می آید که به اصطلاح «خوشگل» باشد، چون چنین زنی به مذاقش می سازد. مرد جوان شیک پوش از زن جوان شیک پوش خوشش می آید، چون مثل همدیگرند.
معلم زحمت کشیده و از پا افتاده ای که احتمالا زودرنج هم هست و از زیبایی و ناز و کرشمه تقریبا بی خبر است، عمدتا ویژگی هایی را عزیز می دارد که فکری به حساب می آیند؛ یعنی سعی و کوشش، طلب علم، استعداد، حرف شنوی، راستگویی و سپاسگزاری از جذابیت هایی اند که توجهش را جلب میکنند و احترامش را برمی انگیزند. بله، معلم این چیزها را می جوید اما کمتر می یابد.

پروفسور | شارلوت برونته
پاراگراف کتاب (103)
تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزارو چهارصد دلار پول می گذاره ولی دوتا شرط داره. یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافه ی پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی.
هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟

او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا...

همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم. زمان. این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار میشیم هشتاد و شش هزار و چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم.
لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هرروز صبح جادو می شه و هشتادوشش هزار و چهارصد ثانیه به ما میدن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم.

کاش حقیقت داشت | مارک لِوی
پاراگراف کتاب (103)
هرکسی حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره، این اصلیه که همه قبول دارن. هیچ کس تو این دنیا وصی و قیم لازم نداره. اما یه چیزای دیگه ام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمی کنه.

اگه غیر این بود که حرفی نداشتیم، اما دیگرونم هستن، اونایی که ادم به اون دل بسته س، یا اونایی که به آدم دل بسته ن، به هرصورت دیگرونم باید در نظر گرفت، بی اعتنایی به دیگران، فکر نمی کنم تنها وسیله ی راحتی و رهایی باشه...

واهمه های بی نام ونشان | غلامحسین ساعدی
پاراگراف کتاب (103)
باید اعتراف کنم که یک آرزو را با خود به گور می برم:

خیلی دلم می خواهد وقتی که از دنیا رفتم، هر ده سال یکبار، از میانِ مُرده ها بیرون بیایم، خودم را به یک کیوسک برسانم و با وجود تنفری که از رسانه های جمعی دارم، چند روزنامه بخرم.

این آخرین آرزوی من است؛ روزنامه ها را زیرِ بغل می زنم، بعد کورمال کورمال به قبرستان برمیگردم و از فجایعِ این جهان باخبر می شوم.

و سپس، با خاطری آسوده، در بسترِ امنِ گورِ خود دوباره به خواب می روم.

با آخرین نفسهایم | لوئیس بونوئل
پاراگراف کتاب (103)
زندگی یک ماجرای بزرگ است که قرار است تجربه شود و ادامه یابد.

قرار نیست به آسانی تسلیم شد، مورد اجتناب قرار گرفت یا تا دم مرگ زجر کشید.

تو اینجایی تا شکوه و جلالی که در عمق وجودت قرار دارد را متجلی کنی. همه چیز به انتخابِ تو منتهی می شود.

انتخاب تو در مورد آنچه که میخواهی. ابزار بسیاری برای کمک به تو وجود دارند تا شان و مقام والای وجودت را تجربه کنی.

باید یاد بگیری تا نقش ها و تصاویری که عینا به سویت منعکس می شود را ببینی و از آنها به نفع خودت استفاده کنی.

راز شکست موفق | جینا مولیکان - لانگ
پاراگراف کتاب (103)
هرقدر کمتر بخوری، کمتر بنوشی، کمتر کتاب بخری، کمتر به تئاتر بروی، کمتر به مجلس رقص و میگساری بروی، کمتر بیندیشی، کمتر نظریه ببافی، کمتر آواز بخوانی، کمتر نقاشی کنی، کمتر شمشیر بازی کنی و غیره، بیشتر می توانی پس انداز کنی و گنجی که نه بید می زند و نه کرم آن را می خورد - یعنی سرمایه ات - افزون تر خواهد شد هرچه کمتر باشی و کمتر از زندگی ات بهره برگیری، هرچه بیگانه ات افزون تر خواهد شد و اندوخته ی زندگی از خود بیگانه ات بیشتر خواهد بود... هرکاری که تو نتوانی انجام دهی، پول تو میتواند برایت انجام دهد.

مارکس و آزادی | تری ایگلتون
پاراگراف کتاب (103)
روزی اسب مالکی را می دزدند. فردای آن روز در تمام روزنامه ها آگهی ای با این مضمون چاپ می شود: اگر اسبم را به من باز نگردانید، مجبور می شوم به همان تدبیر تندی که روزگاری پدرم در چنین موردی اندیشید روی بیاورم. تهدید او موثر واقع شد. دزد که متوهم شده بود و مکافاتی بس وحشتناک را برای خود پیش بینی میکرد مخفیانه اسب را بازگرداند.
مالک که از سرانجام کار خوشحال شده بود، رضایتش را از این که مجبور نشده بود از پدرش تقلید کند با رفقایش درمیان گذاشت. دوستانش از او سوال کردند؛ حالا بگید ببینم؛ پدر شما برای همچین موردی چه کار کرد پس بذارین براتون تعریف کنم... وقتی که اسبش رو تو مسافرخانه دزدیدن، او زین اسب رو پتش گذاشت و پیاده برگشت خونه. قسم می خورم اگه دزده اینقدر خیر و وظیفه شناس نمی بود، من هم دقیقا همین کار رو میکردم!

صد داستان | آنتوان چخوف
پاراگراف کتاب (103)
ابوسعید ابوالخیر با پیری در حمام بود. پیر از گرمای دلکش و هوای خوش حمام فصلی تمام گفت. ابوسعید گفت: می دانی چرا این جایگاه خوش است؟ پیر گفت: چون شیخی مثل تو در این حمام است.

چون در این حمام شیخی چون تو هست خوش شد و خوش گشت و خوش آمد نشست.

شیخ گفت من جواب بهتری دارم. پیر گفت: بگو که هرچه تو بگویی عین صواب است.

شیخ گفت حمام از این جهت خوش است که از مال دنیا فقط یک سطل و یک پارچه بیشتر نداری که آن هم عاریت حمامی است.

مصیبت نامه | عطار نیشابوری
پاراگراف کتاب (103)
عشق فقط وقتی دل انگیز است که محبوب خود تو را دوست داشته باشد، نه وجهی از تو، مثلا پولت را. مردم دوست دارند به خاطر خودشان دوست داشته شوند. اگر کسی تو را به خاطر بخشی فرعی از وجودت دوست داشته باشد، یا دلبسته ی تصویری دروغین از تو باشد، در واقع تو را به خاطر چیزی غیر از خودت دوست دارد.
البته کسی که هویتش را بر مبنای پول یا قدرت پول در آوردن تعریف می کند، یا هویتش را در زیبایی یا هوش یا مهربانی سرشارش خلاصه می داند، در آن صورت نباید گله کند که چرا دیگران او را به دلیل این خصایش دوست دارند. البته تو می توانی به خاطر آن که خصوصیات در محبوبت لذت ببری، اما دیر یا زود باید او را به خاطر خودش دوست داشته باشی، نه به خاطر آن خصایص یا مجموعه ای از آن قبیل خصایص.

درباره ی عشق | رابرت نوزیک
پاراگراف کتاب (103)

آدمیزاد در کنار غریزه های تولید مثل و خوردن و آشامیدن دو علاقه مفرط دیگه هم داره؛ سروصدا راه انداختن و گوش به حرف کسی ندادن! میشه گفت آدمیزاد واقعا موجودیه که همیشه موقع صحبت گوشش جای دیگه ایه.
اگه آدم عاقلی باشه، حقشه که این کارو بکنه؛ آخه فقط به ندرت حرف حسابی از دهن کسی در می آد. چیزی که آدما با کمال میل بهش گوش می دن وعده و وعیده، تملق و چاپلوسیه، تعریف و تمجیده. صلاحه که آدم همیشه سه درجه از حدی که خودش ممکن می دونه، چاپلوسی کردناشو غلیظ تر کنه.

بعضی ها هیچوقت نمی فهمن | کورت توخولسکی
پاراگراف کتاب (103)
سفر چارچوب تزئینی درون ما را در هم می شکند. در سفر کلک زدن دیگر ممکن نیست. یعنی نمی توان به ساعت ها کار اداری و کارگاهی پناهنده شد. مردم همیشه از این ساعات دشوار گله می کنند، در حالی که این لحظات گرفتاری، سپر ما در برابر غم تنهایی است.

سفر این پناهگاه ها را از ما می گیرد: از خویشان خود دور می شویم، زبان مادری دیگر گوشمان را نمی نوازد، از نقاب های مانوس خود محروم می شویم. همه هستی ما به سطح وجود ما می رسد.

دلهره هستی | آلبر کامو
پاراگراف کتاب (103)
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • محمد

      عالی بود دستتون درد نکنه

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج