طنز؛ من یك ككام
من یك ككام. البته نه كك كامل، بلكه ككك، یعنی كك كوچك. دوست دارید در سهجاف كدام سیاستمدار بیفتم و انتقامتان را بگیرم؟ البته این روزها تنبانها و بیژامهها و جلیقهها و جوراب شیشهایهای مردونه، همهشان تنگ و تاریكاند و ...
ابراهیم افشار در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
من یك ككام. البته نه كك كامل، بلكه ككك، یعنی كك كوچك. دوست دارید در سهجاف كدام سیاستمدار بیفتم و انتقامتان را بگیرم؟ البته این روزها تنبانها و بیژامهها و جلیقهها و جوراب شیشهایهای مردونه، همهشان تنگ و تاریكاند و كار ما به مقادیر معتنابهی دشوارتر شده است و ما برای یك لقمه خون درآوردن، خودمان را به كشتن میدهیم. اما خب، من و دوستم مك (مترجم: از مصدر مكیدن است) كه زوج «كك و مك» را تشكیل دادهایم، كار خودمان را بلدیم. چغر و بدبدنایم و نفوذ در سهجاف پیرهنها و بیژامههای سیاستمداران و سلبریتیها، هنر ماست. ببخشید، یك لحظه اجازه بدهید، این آقای (...كه به خاطر بقای بیقانون، اسمش را حذفیدم) كه از دیشب در سهجافاش سكنی گزیدهایم، خودش را بخاراند، تا بقیه حرفم را پیبگیرم. آخر، مك هم در گوشه آنوری سهجاف منتظرم است. خون خون میكند امشب لاكردار. گوارای وجودش!)
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك. موجودی سمج و موزمار كه وقتی در سهجاف البسه بعضیها میافتد، جزجیگرشان را درمیآورد. من خودم قبلاها بیشتر دوست میداشتم در سهجاف روح الویس پریسلی زمان یا دوبنده دكتر عباس سلفی یا دیگر نهایتش در سهجاف رضازاده به زندگی نباتی خود ادامه دهم، اما خب در دوره ما امكانات كم بود. البته خاطرنشان كنم كه همچنان كه شما صبح تا شب برای لقمهای بوقلمون سگدو میزنید و تمام عشقتان به عكس سلفی گرفتن در بحرانهاست، ما ككها نیز معمولا دپرسایم و در جهانبینی اعتراضی ما، خب قبول كنید كه سهجافها و درزهای ابَرپهلوانان و ابَرسیاستمداران، جای مجللی است برای سیاحت و تجارت.
من یك ككام. البته نه كك كامل، بلكه ككك، یعنی كك كوچك. دوست دارید در سهجاف كدام سیاستمدار بیفتم و انتقامتان را بگیرم؟ البته این روزها تنبانها و بیژامهها و جلیقهها و جوراب شیشهایهای مردونه، همهشان تنگ و تاریكاند و كار ما به مقادیر معتنابهی دشوارتر شده است و ما برای یك لقمه خون درآوردن، خودمان را به كشتن میدهیم. اما خب، من و دوستم مك (مترجم: از مصدر مكیدن است) كه زوج «كك و مك» را تشكیل دادهایم، كار خودمان را بلدیم. چغر و بدبدنایم و نفوذ در سهجاف پیرهنها و بیژامههای سیاستمداران و سلبریتیها، هنر ماست. ببخشید، یك لحظه اجازه بدهید، این آقای (...كه به خاطر بقای بیقانون، اسمش را حذفیدم) كه از دیشب در سهجافاش سكنی گزیدهایم، خودش را بخاراند، تا بقیه حرفم را پیبگیرم. آخر، مك هم در گوشه آنوری سهجاف منتظرم است. خون خون میكند امشب لاكردار. گوارای وجودش!)
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك. موجودی سمج و موزمار كه وقتی در سهجاف البسه بعضیها میافتد، جزجیگرشان را درمیآورد. من خودم قبلاها بیشتر دوست میداشتم در سهجاف روح الویس پریسلی زمان یا دوبنده دكتر عباس سلفی یا دیگر نهایتش در سهجاف رضازاده به زندگی نباتی خود ادامه دهم، اما خب در دوره ما امكانات كم بود. البته خاطرنشان كنم كه همچنان كه شما صبح تا شب برای لقمهای بوقلمون سگدو میزنید و تمام عشقتان به عكس سلفی گرفتن در بحرانهاست، ما ككها نیز معمولا دپرسایم و در جهانبینی اعتراضی ما، خب قبول كنید كه سهجافها و درزهای ابَرپهلوانان و ابَرسیاستمداران، جای مجللی است برای سیاحت و تجارت.
ورود به زندگی شیكان پیكان برخی از همین داداچهای متمول عرصه سیاست و كیاست و ریاست در ممالك محروسه خودمان كه با فرقونهای ضدگلوله و بنزهای چارپا از پشت كوه آمدند و الان به ككهایی مثل ما اجازه ورود به سهجافشان را هم نمیدهند كه یك عكس سلفی بگیریم، خودش لذتی دیگر دارد كه در انتقام نیست! البته برای ما ككان و مكان ، دنیا دیگر جای صفا نیست و آن بیژامههای گل و گشاد قدیمی، جایشان را دادهاند به جینهای تنگ و تاریك و موقعیتی برای ولگردیها و آزادیهای مدنی ما وجود ندارد. گاه بچهها آرزو میكنند در سهجاف كسانی بیفتند كه حقوقهای نجومی یا املاك نجومی دارند و چون اینها خون مردم را خوردهاند، آنها نیز خون اینها را بخورند و یر به یر شوند.
البته در چنین شرایطی، اگر فكر میكنید كه من و مك خودمان را طی عملیات محیرالعقولی بیندازیم در سهجاف البسه دلواپسان، خب كور خواندهاید. برای ما حتی در كاپشن معروف آقای احمدینژاد هم جا نیست. ما حتی در سهجاف ادبیات شفاهی معصومینژاد و نجفزاده هم جایی نداریم. دیگر برای وارد شدن در سهجاف كلاه شاپوی دونالد ترامپ كه ببین چقدر هم باس راه برویم، به پای خودمان باشد تا صدسال دیگر هم نمیرسیم. راستش تمام عشق ما ككان و مكان در این است كه به لذت مستتر در خارش شمایان نگاه كنیم و كیفور شویم . الان شما خارش ندارید جان من؟ ووووی ببین خودم چه خارشی گرفتم از ناحیه طحال.
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك (راستی دقت كردهاید كه تایپوگرافی ككك هم مشابهت عجیبی با آناتومی این جانور دارد و دندانه دندانه است؟) یك بار من و مك تصمیم گرفتیم در سهجاف كاپشن محمودآقا بچرخیم اما طرف بعد از چند لحظهای خارش گفت كه برادر من! سهجاف كاپشن من كه میكده یا حمام نیست، سرزده وارد میشی؟ متاسفانه كارمان به آژان و آژانكشی رسید و او وقتی مرا بین دو ناخناش گرفت كه شترق، جانم را بگیرد، مك نجاتم داد. به او با لهجه غریب عشق لاتی گفت كه «آقا واسه یك پریزیدنت سابق، خوبیت نهآره. حرف درمیآرن». من جانم را مدیون مكام اما او نهیب زد كه دیگر نباید دنبال تنبانهای «ایكس لارژ» باشیم خوبیت نهآره (این نهآره، تكیهكلام مك است. نمیدونم از كدوم فیلمفارسی كشاش رفته است).
سرتان را درد نیاورم. دیشب با برو بچ رفتیم به خیال خودمان وارد سهجاف دكتر عباس بشویم و یك عكس سلفی بگیریم و بگذاریم تو كانال ككان و مكان و كلی فالوئر جمع كنیم. طالب خون مكیدن هم نبودیمها. من قبلش به مك توپیدم كه: آنجا خطرناك است، پای مرگ در میان است. كدام كك دلش میخواهد بین دو ناخن او له و لورده شود؟ ناخنهایش را نگاه كن. ماشاالله به چه گندگی... اما مك گفت مرگ از این زندگی بهتر است. بیا برویم، نترس، من خودم پشتتام. راستش من همیشه از كسانی كه پشتماند بیشتر ترس دارم.
سیخخخخسزقششش! این صدای له شدن من لای دو ناخن اوست. من اكنون بین دو ناخن او مُردهام. اتوبوس دم در آماده است.
من یك ككام. البته ككك، یعنی كك كوچك (راستی دقت كردهاید كه تایپوگرافی ككك هم مشابهت عجیبی با آناتومی این جانور دارد و دندانه دندانه است؟) یك بار من و مك تصمیم گرفتیم در سهجاف كاپشن محمودآقا بچرخیم اما طرف بعد از چند لحظهای خارش گفت كه برادر من! سهجاف كاپشن من كه میكده یا حمام نیست، سرزده وارد میشی؟ متاسفانه كارمان به آژان و آژانكشی رسید و او وقتی مرا بین دو ناخناش گرفت كه شترق، جانم را بگیرد، مك نجاتم داد. به او با لهجه غریب عشق لاتی گفت كه «آقا واسه یك پریزیدنت سابق، خوبیت نهآره. حرف درمیآرن». من جانم را مدیون مكام اما او نهیب زد كه دیگر نباید دنبال تنبانهای «ایكس لارژ» باشیم خوبیت نهآره (این نهآره، تكیهكلام مك است. نمیدونم از كدوم فیلمفارسی كشاش رفته است).
سرتان را درد نیاورم. دیشب با برو بچ رفتیم به خیال خودمان وارد سهجاف دكتر عباس بشویم و یك عكس سلفی بگیریم و بگذاریم تو كانال ككان و مكان و كلی فالوئر جمع كنیم. طالب خون مكیدن هم نبودیمها. من قبلش به مك توپیدم كه: آنجا خطرناك است، پای مرگ در میان است. كدام كك دلش میخواهد بین دو ناخن او له و لورده شود؟ ناخنهایش را نگاه كن. ماشاالله به چه گندگی... اما مك گفت مرگ از این زندگی بهتر است. بیا برویم، نترس، من خودم پشتتام. راستش من همیشه از كسانی كه پشتماند بیشتر ترس دارم.
سیخخخخسزقششش! این صدای له شدن من لای دو ناخن اوست. من اكنون بین دو ناخن او مُردهام. اتوبوس دم در آماده است.
پ
ارسال نظر