اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۴۷۹۳۵۹
۵۰۰۸
۵۰۰۸
پ

مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی

در متن گزارش های آبراهامیان، خواننده نه از خودِ تاریخی و دستاوردهایش بیزار می شود و به نفرت از خود می رسد که هرچه زودتر خود را از آن وابرهاند و نه چندان شیفته می شود که همه معایب را در غیر بجوید و خود را گل بی خار بپندارد.

مجله جهان کتاب - معصومه علی اکبری:
  • مردم در سیاست ایران؛ پنج پژوهش موردی
  • یرواند آبراهامیان
  • ترجمه بهرنگ رجبی تهران: چشمه، 1394. 189ص. 140000 ریال

1. اتفاق خوشایندی است که آثار یرواند آبراهامیان در زمینه تاریخ معاصر و سیاست ایران به چاپ های متعدد می رسد. هر چند که شمارگان آن از ترجمه اولین کتابی که از ایشان خواندم «ایران بین دو انقلاب» در سال 80 با چاپ چهارم در 2000 نسخه و چاپ سوم «کودتا» در 92 با 3000 نسخه و چاپ ششم «تاریخ ایران مدرن» در سال 90 با 3000نسخه، کاهش را نشان می دهد. اما این یک کاهش عمومی است که از بخت بلند این آثار کمتر عارض شان شده است. چرایی اش را می توان هم در خواننده و مخاطب این آثار جست و جو نمود و هم در نویسنده آن.

ویژگی آثار آبراهامیان در این است که به رغم آشکار بودن گرایش های فکری اش، در بررسی و مشاهده و گزارش های فکری اش، در بررسی و مشاهده و گزارش هایش تقریبا هیچ نشانی از قضاوت های کلی نگر و داوری های تنگ نظرانه نیست. درواقع او بیش از آن که دست به داوری بزند و خواننده اش را به سمت و سویی معین بکشاند، یک گزارشگر است.
مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی
گزارش های تاریخی اش حتی کمتر گرفتار توصیف های عاطفی و هیجانی ناشی از غوطه ور شدن ونزدیکی جستن به یک واقعه می شود. شاید همین امر هم سبب شده است که او تا حدودی از رو بهرو شدن و نزدیکی جستن به وقایع سه دهه اخبر بپرهیزد. از این رو که هنوز گرمای این وقایع چنان نشانه ای از اندام زنده دارد که گزارشگر به سختی می تواند خود را از قید عواطف انسانی و دخالت های احساسی برهاند و از منظر یک ناظر و گزارشگری که در بیرون ایستاده است به شرح ماجرا بپردازد.

باری یرواند آبراهامیان به دلیل توانایی اش در پرهیز از داوری توانسته است بیش از تاریخ اندیشان معاصر، وجوه مختلف حوادث ایران مدرن را از مشروطه تا پایان سلطنت به تصویر بکشد و سهم همه موثران در این حوادث را کمابیش بازنمایی کند. او نگاه حذفی ندارد. کسی که حذفی بین و حذفی اندیش نباشد، توطئه نگر هم نیست. از هیچ سمتی، نه راست، نه چپ، نه تندرو و نه محافظه کار، به دنبا تئوری توطئه نمی رود و آن را باور ندارد.

ریشه همه رخدادها را در همین سرزمین، آدم ها، احزاب، نهادها و قدرت های مرکزی و حاکمان مستبد می جوید. بدون آن که سهم نیروهای خارجی را به عنوان یک عامل ناگزیر جهانی انکار نماید. شاید همین گشاده دستی و بینش شوده اوست که مخاطبان زیادی را جذب می کند. همین تکیه کردن بر خود و بازگرداندن نگاه ها به خود، یکی از عوامل مهمی است که خواننده ایرانی پی گیر مطالعات تاریخی و سیاسی ایران معاصر را جذب می کند.

در متن گزارش های آبراهامیان، خواننده نه از خودِ تاریخی و دستاوردهایش بیزار می شود و به نفرت از خود می رسد که هرچه زودتر خود را از آن وابرهاند و نه چندان شیفته می شود که همه معایب را در غیر بجوید و خود را گل بی خار بپندارد. فرودست و فرادست، نخبه و عامی هر کدام بنا به امکانات گسترده و یا تنگی که دارند در آن چه که امروز به نام سرشت و سرنوشت ایران مدرن می دانیمش، نقش دارند.

از یک شاگرد نجار و باربر بازار تا علمای حامی بازار و کارخانه داران و حامیان سلطنت و کارگران و احزاب و روشنفکران و حتی زنان. ایران امزو ساخته و پرداخته خود ایرانیان است. آن را نه فقط احزاب با ایدئولوژی های مختلف و نه فقط روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی و نه فقط مستبدان ساخته اند. ایرانارموز دست پخت جمعی ایرانیان است. اگر تلخ است و اگر شور، اگر آن عطر و طعمی را ندارد که جماعت خانه را به نشستن و چشیدن دعوت کند، نقص را باید در خود جست و کارها و مداخلات سازگار و ناسازگار و بجا و نابجا و آگاهانه و ناآگاهانه و حتی مغرضانه ای که در به قوام آوردن این دست پخت روا داشته ایم. کتاب های یرواند آبراهامیان کمک می کند تا این جست و جو را آغاز کنیم.

2. ما می گوییم مردم تاج سر ما هستند تا ثابت کنیم که سرِ ما شایستی این تاج را دارد. این نقل به مضمون را سال های نسبتا دور در جایی خواندم و در ذهنم ماندگار شد. حلوا حلوا کردن مردم در برابر تحقیر و سرزنش و عیب جویی مدام او، دو روی سکه ای اند که در نهایت هیچ سودی عاید مردم نمی کند.
مردم تاج سر حاکمان باشند یا نباشند، ستوده شوند یا نکوهیده، قطعا به عنوان وجهی جدایی ناپذیر از پیکره سیاسی جامعه، نقشی به عهده دارند.
گاه این نقش را به صورت ابزاری ایفا می کنند و گاه خودآگاه و از روی اراده و آگاهی. در سه مورد پژوهشی نویسنده، هر دو وجه کمابیش به دیده آمده است. هر چند که آبراهامیان در این موردهای پژوهشی به گزارش مستند اکتفا کرده و به ابعاد جامعه شناسی این حضورهای متضاد نپرداخته است. درواقع چنین نیست که فقط روان شناسان اجتماعی باید وارد کارزار شوند و این رفتار متناقض را تحلیل و تجزیه کنند.

تاریخ نگاری همچون آبراهامیان هم با احاطه ای که بر تاریخ معاصر ایران براساس هرم سیاسی جامعه، یعنی راس قدرت تا بدنه و پایه (قاعده) دارد، می تواند از عهده تحلیل جامعه شناختی این رفتارهای بعضا متناقض و غیرقابل پیش بینی برآید. اما ظاهرا او تمایلی به این دیدگاه و زاویه دید ندارد و آثار خود را متمرکز می کند روی رخدادهای بزرگ و کوچک از بیرون. درواقع به وجه بیرونی رفتارها و نقش ها بیشتر توجه نشان می دهد تا وجه درونی آن. وجهی که به دلیل مغفول ماندن در نزد اندیشه ورزان تاریخ و علوم اجتماعی خلا بزرگی در شناسایی دقیق تر نقاط ضعف و قوت رفتار سیاسی مردم ایران پدید آورده است.

برخلاف بعضی اندیشه ورزان مذهبی که رفتار ایرانی را از درون بیشتر مورد مشاهده قرار داده اند و ضعف هایش را برجسته نموده اند مثل مهندس مهدی بازرگان که او نیز البته وجه تاریخی و سیاسی رفتار ایرانی را چندان محل اعتنا قرار نداده است. از سوی دیگر، نقدهایی به مردم به عنوان بنیان و تکیه گاه اصلی انقلاب ها و جنبش ها وارد آمده است. از این حیث که نقش خود را چنان که باید و شاید ایفا نکرده اند و از حیث شخصیتی دمدمی مزاج، نان به نرخ روز خور، همرنگ جماعت شو و همسوی باد هستند و هر جا که نفع شخصی شان پررنگ تر باشد، همان جا هستند.
تقریبا هیچ کدام از این موارد بر پایه واقعیت های ملموس مستند نشده است بلکه صرفا از وجه روان شناختی اجتماعی به گونه ای انتزاعی مطرح شده اند. مثلا براساس یک مصداق، ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، صبح در گوش تهران، فریاد درود بر مصدق و یا مرگ یا مصدق می پیچد و در بعدازظهر، فریاد مرگ بر مصدق. این فریهادهای متناقض اما از زبانی واحد و دهان واحد خارج نمی شود. آن دهان های صبح، پرخون شده اند و دهان های بعدازظهر، پرنان. این تفاوت نقطه خوبی است برای ورود به گزارش های این کتاب.
مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی

به نظر یرواند آبراهامیان، این که عده ای مردم را انقلابی و مبارز می نامند و عده ای دیگر آن ها را سرسپرده و وطن فروش و عامل نفوذی دشمن و یا اوباش و اراذلی که به هوای لقمه ای حاضرند هر کاری بکنند، تصور غلطی از مردم است. به نظر او «مردم» مردم اند نه اراذل و اوباش اند نه وطن فروش. او با نگاهی خوش بینانه و باورمند به سلامت شخصیتی مردم، در گزارش هایش به بخش فعال مردم به عنوان جمعیت سیاسی در وقایع معاصر از عصر مشروطه تا انقلاب سال ۵۷ توجه می دارد و تاریخ ایران را از این منظر مرور می کند. از این حیث جزء معدود آثاری است این کتاب که به یاد مردم می آورد که کیستند و چه نقشی دارند. بدون آن که دچار حس حقارت و سرخوردگی شوند.

در این گزارش ها معلوم می شود که نقش مردم تا چه حد می تواند پیش برنده و بازدارنده باشد. اما چند نکته هست که به طور وسیع رخ نمی دهد و از سال 32 به بعد دچار وقفه جدی می شود برخلاف سال های 20 تا 32 و حتی قبل تر آن یعنی از زمان فروپاشی قاجار و به قدرت رسیدن رضاشاه.
در این سال ها آگاهی طبقاتی و سیاسی توسط حزب توده رشد چشمگیری می یابد و بخش نسبتا وسیعی (به نسبت آن روزگار) از کارگردان و دانشگاهیان را در بر می گیرد. همین آگاهی بخشی است که امکان دستیابی کارگران به حوقق صنفی خود را از حیث حداقل دستمزد، ساعات کار، بیمه و... فراهم می سازد. این بخشی از نتیجه حضور سیاسی مردم است که از خیابان ها آغاز می شود اما به خیابان ها خلاصه نمی شود. اما بخش دیگر این حضور متاثر از فتاوای علما بوده که بیش از آن که دستاوردهای عینی و ملموسی از لحاظ حقوقی برای عموم مردم داشته باشد، کارکردی موقتی در مقابل حکومت داشته است.

درواقع این حضورها بیشتر نقش بازدارنده داشته است تا نقش پیش برنده از حیث نتایجی که در آینده به بار می آورد. هم صدایی و همسویی این دو نیروی فعال سیاسی یعنی احزاب چپ و ملی از یک سو و بخشی از روحانیت از سوی دیگر، البته که زمینه را برای دست یابی به حقوق سیاسی و صنفی فراهم تر ساخت. اما چنان نبود که اهداف و راه ها در تمام مسیر یکسان بوده باشد. دعوت سیاسی یکی براساس مطالبات انسانی ای بوده که مردم از جمله کارگران در جهان غرب از آن برخوردار بودند و دعوت سیاسی دیگری براساس تقلید و پرهیز از برباددادن و برباد رفتن دین بوده است. همین زاویه اختلاف است که هر چه جلوتر می آید، انحرافش بیشتر می شود تا حدی که سرانجام رودرروی هم قرار می گیرند.

این رودررویی در هر سه برهه ای که مورد توجه نویسنده است، یعنی انقلاب مشروطه، کودتا 32 و انقلاب اسلامی 57 رخ می نماید با اندک تفاوت هایی که به اقتضای زمانه و زمینه است. در هر سه مورد علمای دین در یک سو قرار می گیرند و روشنفکران و احزاب سیاسی مستقل در سمت دیگر. بگذریم از سیاسی بازی هایی که حزب توده در انقلاب 57 و کودتای 32 مرتکب می شود.

مسئله مهم نه در انتخاب تاکتیک ها و استراتژی ها، بلکه در جذب و آگاهی بخشی و تربیت سیاسی مردم است. قبل از پرداختن به این مهم لازم است به بخش دیگری از مردم توجه کنیم که آن هم عشایر و روستاییان و کشاورزان است. یعنی اقشاری که آبراهامیان در گزارش هایش نشان می دهد از قلمرو حضور سیاسی فعال انقلابی بیرون مانده اند و عموما به عنوان جمعیت حامی حکومت ها نقش افرینی نموده اند. مثل همان جمعیتی که با اتوبوس از روستاها به خیابان های تهران آمدند تا قصه کودتا را کامل کنند.

این سه دستگی جمعیت سیاسی ایران کمابیش هنوز هم به چشم می خورد. فعالان انقلابی صنفی، به خصوص کارگران و دانشجویان، اقشار مذهبی سنتی که اکنون تبدیل شده اند به جمعیت مدرن شهری که اکثرا بیگانه و بریده از سیاست اند و بالاخره، اقشار شهری که معمولا گوش به فرمان حاکمان اند.

آبراهامیان این سه دستگی را مورد توجه قرار نمی دهد و مردم را به حیث جمعیتی که به وقتش راهی خیابان ها می شوند، در یک کلیت وسیع و شاید هم یکپارچه مورد توجه قرار می دهد و سر آشتی ندارد با آنان که مردم را به ضد مردم، بیگانه پرست و آلت دست حکومت ها و مزدور نهادهای قدرت تقسیم می کنند.
مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی

به نظر او آنان که بعدازظهر ۲۸ مرداد به خیابان ها ریختند همان قدر داخل در جمعیت سیاسی موثر ایران بودند که جمعیت پیش از ۲۸ مرداد. این که او می کوشد تا برای نخستین بار به عنوان یک تاریخ نگار روشنفکر و یا روشنگر به این منازعات پایان بدهد و دیوار غیرقابل عبور خصومت و دشمن انگاری را میان ایرانیان از میان بردارد، جلوه درخشانی است از یک کار روشنفکرانه.

اگر در سده نوزده و بیست، کار روشنفکرانه مساوی با کار انقلابی بود و خلق آثار رادیکال که نمونه هایش را در یک سده اخیر تاریخ ایران نیز شاهد بوده ایم، اکنون در آستانه سده پانزدهم خورشیدی و ربع اول قرن بیست و یکم، عمل روشنفکرانه دارد خود را در چارچوب دیگری تعریف می کند. فعلا که عمل انقلادبی رادیکال به سبک گذشته تبدیل شده است به مجموعه های پی در پی سرکوب و تهدید و کشتار مردم به نام دین، توسط گروه های افراطی مذهبی. که از قضا بخشی از جمعیت جوان و نوجوان کشورها را جذب می کند و با آرمان تراشی های ایده آلیستی فراتاریخی و تکیه برنارضایتی های موجود آن ها را علیه «مردم» در وسیع ترین معنای ممکن از لحاظ جهانی و دینی و می به اعمال انتحاری وا می دارد.

پرهیز از انقلابی گری، اگرچه اکنون می تواند به عنوان نشانه ای از «کار روشنفکری» به شمار آید و عبور کردن از تقسیم های خصمانه مردم نیز می تواند نشانه ای باشد از پذیرش فضای چندصدایی مردم از آن حیث که مردم اند نه دنباله روی این و آن، اما نباید از این نکته غفلت ورزید که مردم از حیث فردیت شان همواره یک فرد انسان اند و از حیث انسان بودن می توانند مرتکب انتخاب های درست و نادرست براساس اراده و آگاهی و آزادی و منفعت و طمع و جاه طلبی و فرصت طلبی و... غیره شوند.

درواقع نمی توان در رویکرد منصفانه و برابربینانه به مردم، کاملا از عوامل موثر شخصیتی و روان شناختی چشم پوشید و نقش اراده فردی آن ها را به طور کلی نادیده گرفت.

آبراهامیان در گزارش اولش، یعنی مرور انقلاب مشروطه از منظر نقش مردم، می کوشد تا نشان دهد که مردم دمدمی مزاجه نبوده اند و گسست شان از انقلابیون مشروطه و روی آوردن به مشروعه طلبان از روی ناسپاسی نبوده است. بلکه آن ها در جست و جوی منافع به دست نیامده، سرخورده و نامید از انقلابیون، رو به مشروطه طلبان و به خصوص سلطنت می آورند.

درواقع سرخوردگی و یاس یکی از عوامل مهم تغییر مسیر و جهت مردم بوده است. اما سمئله این جاست که این تغییر بیش از آن که خودجوش بوده باشد، پیرو و تابع فتاوای علمای مذهبی بوده است. آن ها بودند که با درک روشن تر از آرمان های انقلابیون و فاصله ای که میان خود و آن ها دیدند، تغییر مسیر دادند و مردم را نیز در پی خود کشاندند.

مردم در همه رخدادهای تاریخی در درجه اول بیش از هر چیز درصدد به سامان شدن زندگی روزمره شان بوده اند و توقع شان بهبود معیشت شان بوده است. نمی توان از این انگیزه قوی در کشیده شدن آن ها به خیابان ها چشم پوشید، به خصوص در انقلاب مشروطه و دوره بیست و چند ساله پهلوی تا سال ۳۲.
در همین دو دوره بسیار مهم بود که مردم ایران توانستند به کمک آگاهی بخشی های روشنفکران و احزاب از زیست شرافتمندانه تر مردم غرب باخبر شوند و بخواهند که آن ها نیز شریف تر و انسانی تر زندگی کنند. اما وقتی که معلوم شد وجهی از این ریست شرافتمندانه مدیون رویکرد انتقادی به مذهب و به خصوص متولیان مذهب در غرب بوده است و روشنفکران ایرانی هم کوشیدند تا این وجه را در رابطه با دربار وب ازار برجسته کنند، آن وقت بود که علما به گونه ای متعارض وارد عمل شدند و حضور مردم را به سمت و سویی دیگر برگرداندند.

مقصود این است که نمی توان در گزارش های تاریخی به حضور مردم و نقش فعال آن ها در سیاست پرداخت اما جوانب دیگر آن را ناخوانده و نادیده گذاشت. مردم حضور خیابانی داشتند و خیابان همواره یکی از بسترهای تحولات سیاسی و اجتماعی ایران بوده است، اما چگونگی این حضور هم بسیار مهم است. درواقع تلفیقی از نگاه خوش بینانه و یکدست به حضور مردم به دور از انگ زدن به آن ها و تقسیم های خصمانه و مردم ستیزانه با نگاه انتقادی و تحلیلی به این حضور، شاید بتواند کاستی هر دو نگاه خوش بینانه و بدبینانه را جبران کند.
مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی

با یک نگاه تلفیقی و انتقادی (نه انتقامی) است که می توان به یک تفاوت چشمگیر میان رفتار سیاسی مردم ایران پس از تجربه های سه گانه مشروطه، کودتای 32 و انقلاب 57، رسید و تا حدی آن را معقول و موجه پنداشت.

در سه گزارشی که آبراهامیان از حضور خیابانی مردم می دهد، مردم دنباله رو هستند، روشنفکران و احزاب و علمای دینی پیشتازند و آن ها دنباله رو. در حالی که تجربه حضور سیاسی جمعیت فعال ایران پس ازاین سه تجربه، در سه دهه هفتاد، هشتاد و نود خورشیدی نشانه ای از بلوغ نسبی سیاسی آن ها و استقلال شان از احزاب است. درواقع در این سه دهه احزاب نشان دادند که کمی به استقلال رسیده و دنباله رو نیستند. گاه به سنت احزاب سیاسی، نقشی خودجوش و فراتر از روشنفکران هم دارند.

این نقش خودجوش را می توان در سبک زندگی اجتماعی شان هم مشاهده نمود. درواقع تلاش برای استقلال در زیست شخصی و اجتماعی، آن ها را به مرور به زیست سیاسی موثر غیردنباله روانه رسانده است. اکنون در فقدان سازمان های سیاسی موثر و معتمد مردم و در خلا احزاب سیاسی و ناپیدا بودن رونفکران موثر در سطح وسیع، عامه مردم از همه سطوح کارمند، کارگر، معلم، دانشجو، دانش آموز، خانه دار، بی کار در هر فرصتی که دست بدهد، از حضور خیابانی استفاده می کنند تا خواسته هایشان را ابراز کنند.

پرواضح است که این که حضور با آن حضورهای سازمان یافته که به دعوت نهادهای رسمی صورت می گیرد بسیار متفاوت است. در این جاست که آن نگاه یکدست و یکپارچه نگر آبراهامیان چندان کارساز نیست و تفاوت های اساسی این دو حضور سرپوشیده می ماند. اگرچه در همه موارد، این سرپوشیدن مصداق ندارد، اما این سوال را هم در پی می آورد که آیا این حضورهای متفاوت، نتایجی مشابه بار می آورد و یک ملت را به اهدافی یکسان می رساند یا این که آن ها را از درون پراکنده می سازد. برای مثال نماز جمعه نمادی از وجه سیاسی دین است و شرکت مردم در آن، به نوعی ایفای نقش سیاسی.

این حضور چه به اکراه و اجبار باشد و چه از روی اعتقاد و انجام تکلیف دینی، آیا همان هدفی را دنبال می کند که مثلا حضور کارگران کارخانه های خودروسازی در مقابل وزارت کار و یا حضور اعتراضی کارگران و معلمان و بازنشستگان به وضعیت معیشتی شان در برابر مجلس یا خاموشی و انزواگزینی دانشجویان؟ بعید به نظر می رسد که همه این حضورهای سیاسی فعال یا منفعل هدف و نتیجه ای یکسان داشته باشد.
این حضورهای غیررسمی نشانه ای است از این که احتمالا بند ناف مردم از احزاب و روشنفکران و علما بریده شده است و آن ها تا حدودی به استقلال در فهم و عمل رسیده اند. اما آیا می توان این استقلال را به تمامی به فال نیک گرفت و بی نیازی از احزاب و روشنفکران و علما را حرکت به سمت افق روشن دانست؟

فجایع هولناکی که در سده بیست و یک جهان را به خصوص از سمت و سوی خاورمیانه دربر گرفته است، نشان می دهد که بی نیازی از روشنفکران و احزاب سیاسی منتقد نه دست نشانده، لزوما جامعه را به افق روشن نمی رساند، بلکه خطر افتادن به دامن افراطی گری را گوشزد می کند. افراطی گری دینی یا ملی و قومی، در خلا فضای روشنفکرانه می تواند از این احساس بلوغ سیاسی و خودجوشی انقلابی به نفع مشوش سازی و آشوب گری بهره برداری کند.

خطرهایی از این دست است که هشدار می دهد نگاه صِرف گزارش گرانه از حضور سیاسی مردم و نادیده گذاشتن تفاوت ها، و به خاطر پرهیز از تفرقه و دامن زدن به خصومت های قومی و شهری وط بقاتی، تقلیل دادن چندصدایی مردم به یکسانی حضورهای فرمایشی و حضورهای انقلابی، اگرچه خواننده را به نوعی اعتماد و اطمینان خاطر نسبت به تاریخ دیروز و مهم تر از آن تاریخ فردایش می رساند، اما او را دچار نوعی فراموشی خوش بینانه و خودفریبانه هم می کند.
مردم در سیاست ایران؛ یک پژوهش خواندنی

دراین نگاه خوش بینانه و یکدست که فاقد قضاوت و داوری است و بیشتر متکی بر خود واقعیتی است که به قول پدیدارشناس ها، به صورت بریده و مجزا از پرانتزهایی که مدام برایش گشوده می شود، مورد بررسی قرار می گیرد، به قول خود نویسنده از تحلیل های روانشناختی اجتماعی خبری نیست. اگرچه او نیاز را فقط در مورد برخورد منفعل و خنثای جمعیت روستایی در رخدادهای مشروطه و کودتای 32 می یابد.

نگارنده این نیاز را در همه برخوردهای فعال و منفعل سیاسی ایرانیان ضروری می داند. چه بسا همان جمعیت خنثای حاشیه نشین و روستایی پس از آخرین تجربه انقلابی ایران، یعنی انقلاب اسلامی، حضور سیاسی فعال یافته باشند و چه بسا همان نیروهای انقلابی و جمعیت های فعال حاضر در خیابان ها دچار وضعیت انفعالی و یا سرکوبگر شده باشند.

یرواند آبراهامیان توانسته است در این پنج گزارش به خصوص سه گزارش نخست، مشخصا از منظر حضور «مردم» در سیاست و نقش موثر آن ها در ساختن تاریخ معاصر سخن به میان بیاورد، بدون آن که زبان به تحسین یا تقبیح بگشاید. ممکن است به نظر بعضی از خوانندگان (به خصوص اندیشه ورزان تاریخ و سیاست)، این گزارش ها در مجموع چیزی تازه تر از کتاب های پیشین او نباشد و حتی در خود مقالات نیز گاه به گاه تکرارهایی به چشم بیاید. اما این گزارش ها به رغم مکرر بودن موضوع شان، یعنی تاریخ معاصر ایران، دریچه تازه ای به روی خواننده باز می کند.

ممکن است نویسنده آن گونه که باب طبع خواننده است حرف تازه و تحلیل تازه ای به دست نداده باشد، اما گشودن این دریچه تازه به روی حضور سیاسی مردم، کار تازه ای است که شاید برای نخستین بار به طور مشخص و مستقل می خواهد که تاریخ را به عنوان عمل مشترک مردم و حکومت ها مورد خوانش قرار ده.
تا نه حکومت ها خود را قدرت مطلق بپندارند و نه مردم خود را معصوم بپندارند و مصون از بازخواست و مسئولیت همه کارهای کرده و ناکرده را به گردن اصحاب قدرت بیندازند. در افق این کتاب می توان دید که نتیجه حضور سیاسی و عمل سیاسی مردم، فقط به خیابان ها ختم نمی شود. رفتار حاکمان می تواند ادامه رفتار آن ها باشد. همان طور که رفتار آن ها تا حدودی بازتاب و یا ادامه رفتار حاکمان بوده است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج