اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۵۴۳۰۸۶
۵۳۲۴
۵۳۲۴
پ

نسل «بيت» و جهان شعري «آلن گينزبرگ»

«آلن گينزبرگ » در سوم ژوئن ۱۹۲۶ متولد شد. پدرش شاعر و معلمي يهودي و سوسياليست بود و مادرش كمونيستي مجنون كه اطرافيان را قاتلين خود مي پنداشت و سرانجام سر از دارالمجانين در آورد.

روزنامه اعتماد - علي شروقي: «الن گنيزبرگ » در پانوشتي كه بر شعر «زوزه »اش نوشته ، از چندتن از سردمداران «نسل بيت » با صفت مقدس ياد مي كند: «... كرواك مقدس ... با روز مقدس ... گدايان مقدس ...» كه اين شايد اداي ديني باشد به نسلي كه داعيه دار بينشي تازه در ادبيات بود و بويژه اداي دين به «ويليام باروز» كه اولين بار «گينز برگ » دانشجوي دانشگاه «كلمبيا» را با دنياي زيرزميني تبهكاران آشنا كرد.
دنياي آدم هاي مطرودي كه بچه هاي «نسل بيت » را شيفته خود كردند كه اين شيفتگي در ادبيات اين نسل مشهود است . ادبياتي كه از يك سو پيوندي قوي با زبان و رفتار آدم هاي اين دنياي زيرزميني دارد و از سوي ديگر وابسته است به تمام آنچه كه دهه هاي پنجاه و شصت ميلادي با آن مشخا مي شود.
نسل «بيت» و جهان شعري «آلن گينزبرگ»
همه چيز از بمب اتم گرفته تا پوسترهاي جذاب تبليغاتي و كوكاكولا و بمب اتم و كمونيسم و بوديسم و ذن و عرفان شرقي و تخدير و جنايت و هذيان و جنون و تيمارستان و هيپي هاي معترض پابرهنه و شليك اسلحه هاي باندهاي گانگستري و ترور و ماري جوآنا و ال .اس .دي و مكاشفه و موسيقي جاز و بلوز سياهان و بارها و كافه ها و آپارتمان هاي به قول گينزبرگ ، «فكسني » و دود سيگار و تمام آنچه كه در آن دهه ها رايج بود و براي نويسندگان و شاعران «نسل بيت » به امكانات تازه زباني براي آفرينش ادبي بدل شد و ادبياتي آفريد كه كولاژ تمام خرده ريزها و فرهنگ ها و خرده فرهنگ هاي آن دهه بود به علاوه اسطوره و ملكوت و تاريخ و بيان تمام اينها به زباني تند و خشن و عريان و پرهياهو كه انگار موسيقي زباني نويسندگاني چون «فردينان سلين » و «هنري ميلر» را به آهنگ جاز مي نواخت .
ادبياتي كه گاه بشدت شفاهي بود و سرشار از امكاناتي اجرايي . ادبياتي كه موسيقي را هم براي خود به وام گرفته بود و به قول «رضا براهني »: «آنچه از آميزش جميع سنت هاي متحرك و جامع و پرقدرت به وجود آمد، شعر را از صورت ساده كلامي اش در آورد و در ميان هنرهاي ديگر يله اش كرد. براين مجموعه رنگين بيفزاييد نفوذ شعر و آواز سرخپوستي را، شعر مركب از وزن و بي وزني را و شعر توام با موسيقي را و شعري را كه كاريكاتور و مضحكه شعر واقعي است ، ولي خود سراپا شعر هم هست چراكه جد و هزل و مصيبت و طنز را در هم مي آميزد و معجوني از تمام هنرها را در وجود و با حضور شعر اعلام مي كند. اين شعر از ادبيات توده ها، از رجزخواني و خطاب و مقابله و محاكات و نمايشنامه ، شعر و نثر رسمي و تراژدي و كمدي منتهاي استفاده را مي كند و چيزي تحويل مي دهد كه تمام روح و تن آدمي را موقع ارايه دادن به حركت در مي آورد.»(1)

«براهني » ضمن اين توضيح از «گينزبرگ » و برخي شاعران ديگر «نسل بيت » به عنوان شاعراني ياد كرده كه اين ويژگي ها در شعرشان وجود داشت . او مي نويسد: «براي امثال آلن گنيزبرگ و جروم راتنبرگ ، ديگر شعرخواني ساده مطرح نبود، بلكه آواز و رجز هم مطرح بود و براي امثال فرلنيگتي آلت موسيقي هم مطرح بود و بعدها در محافل مختلف آميزه يي از آلات مختلف و شعر و رقا و فرياد هم مطرح بود؛ و بويژه گروهي از سياهان مجبور بودند شعر را بدل به نوعي فرياد عليه بيداد اجتماعي بكنند.» (۲)
آنچه «براهني » بر شمرده دقيقاص همان عناصري است كه در اشعار «آلن گينزبرگ » كنار هم قرار گرفته اند و از اجزايي به ظاهر نامتجانس ، شكوهي شاعرانه آفريده اند. شعر «گينزبرگ » در برخي سطرها بمبي مي شود كه در صورت خواننده مي تركد و گاه چاهي كه از اعماق آن صداي ضجه بر نسلي به گوش مي رسد كه «گينزبرگ » در شعر «زوزه » از آنها ياد مي كند. زبان گاهي لحن بيانيه يي پرشور را مي يابد و گاه صدا ضعيف و بغض آلود مي شود و گاه مصراع ها انگار سطرهايي هستند از كتاب مقدس .
نسل «بيت» و جهان شعري «آلن گينزبرگ»
سطرهايي به زبان وردگونه و رازآميز و گاه روايتي هستند از يك واقعه تاريخي يا نقل حوادث به سبك روزنامه يي و گاه زبان ، زبان تبهكاران و لمپن هاست و البته در آميختن تمام اين صداهاي ضد و نقيض و انگار مدام در زد و خورد با يكديگر، نه فقط حاصل آشنايي «گينزبرگ » با «ويليام باروز» و ديگر نويسندگان هم نسل او كه پيش از آن شايد حاصل تجربه هاي كودكي شاعر باشد و تضادهايي كه از آشفتگي خانواده بر مي خاست و روح او را شقه شقه مي كرد.

«آلن گينزبرگ » در سوم ژوئن ۱۹۲۶ متولد شد. پدرش شاعر و معلمي يهودي و سوسياليست بود و مادرش كمونيستي مجنون كه اطرافيان را قاتلين خود مي پنداشت و سرانجام سر از دارالمجانين در آورد. دوره دبيرستان براي «گينز برگ » دوره آشنايي با «والت ويتمن » بود كه اين آشنايي و علاقه فراوان به اين شاعر از نقاط مشترك تمام نويسندگان و شاعران نسل بيت بود و همه آنها «ويتمن » را تا حد پرستش دوست داشتند.
سال هاي تحصيل در دانشگاه كلمبيا، سال هاي آشنايي با «جك كرواك » و «ويليام باروز» و... بود و سال هاي ورود به دنياي زيرزميني تبهكاران و اجتماع در كتابفروشي «فرلينگتي »، ديگر شاعر نسل بيت و اولين ناشر آثار بيت ها. از جمله ناشر كتاب «زوزه » آلن گينزبرگ كتابي كه هر چند در آغاز شاعر را به دادگاه كشاند اما اكنون يكي از شعرهاي ماندگار ادبيات جهان است .

شعري به تمام معنا عصياني و آكنده از پرخاش و ضجه و اندوه و هذيان و البته گاه آغشته به رنگ تند سياسي كه اين شايد ريشه در پيشينه خانوادگي شاعر داشت و بين بيت ها «گينزبرگ » يكي از آنهايي بود كه از ديگران سياسي تر بودند و همين ويژگي او را از «جك كرواك » جدا مي كرد كه بيشتر به سبك مي انديشيد و خيال نداشت ادبيات را به بيانيه سياسي تقليل دهد و «كرواك » انگار در برابر رفيق هم دانشگاهي اش به اين واقعيت رسيده بود كه جهان با كلمات تغيير نمي كند و بيهوده نبايد داعيه دار چيزي شد كه در نهايت مدعي را روسياه خواهد كرد و البته همين اختلاف ها بود كه اين همه تنوع را در آثار «بيت » ها به وجود آورد و اكنون هم «ريچارد براتيگان » را جزو آنها به حساب مي آورند و هم «گينزبرگ » و «كن كيسي » را در حالي كه وقتي به عمق تفكر هر يك از آنها مي رسيم ، مي بينيم ، هيچ كدام در جزييات شبيه آن يكي نيستند هر چند در آثار تمام شان كليات مشتركي به چشم مي خورد مثل گرايش به فلسفه ذن و عرفان شرقي در برابر نظام مصرفي و كالا محور امريكايي ادبيات «بيت »ها، هجويه يي است بر آن و بيهوده نيست كه «گينزبرگ » در اشعارش ، زبان به ستايش نسلي مي گشايد كه جامعه آنها را مطرود مي داند.

«همان ها كه نصفه شب اطراف ريل ها پرسه زدند و ماتم گرفته بودند كه كجا بروند و بي آنكه دلي شكسته به جا بگذارند رفتند.»

«همان ها كه دنبال يك تخم مرغ خودشان را زير كاميون هاي گوشت انداختند.»

(سطرهايي از شعر زوزه )

«زوزه » همان طور كه شاعر بر پيشاني آن نوشته ، شعري است كه «گينزبرگ » آن را براي «كارل سالمون » سروده . براي «كارل سالمون » كه در بيمارستان رواني از مغزش قطعه برداري كردند.
نسل «بيت» و جهان شعري «آلن گينزبرگ»

در همان بيمارستان رواني كه مادر «گينزبرگ » هم در آن بستري بود و شايد «كارل سالمون » در واقع نماد نسلي بود كه هر يك به گونه يي متلاشي شدند. نسلي غرق در مخدر و هذيان و پرسه هاي شبانه از كافه يي به كافه ديگر. نسلي كه بخش اول شعر زوزه سرگذشتش را روايت مي كند و شعر پس از عبور از وردگونه توام با دهشت و خشونت بخش دوم وارد بخش سوم مي شود كه خطابه يي است ستايش آميز براي شخص «كارل سالمون »:

«كارل سالمون ، من در ديوانه خانه ي راك لند همراه توام
جايي كه تو ديوانه تر از مني
در ديوانه خانه ي راك لند همراه توام
جايي كه حال تو وخيم است
در ديوانه خانه ي راك لند همراه توام
جايي كه به سايه مادرم شبيه مي شوي ...»

و بدين سان «كارل سالمون » خاطره يي مي شود از مادر مجنون گينز برگ . خاطره يي از روح و روان چند پاره او و هم نسلانش . خاطره يي كه به زبان هذياني شعر گينزبرگ و نويسندگان و شاعران هم دوره او لحني عصياني مي دهد. لحني كه شايد مودبانه نباشد اما هنوز هم پس از اين همه كه از سال ۱۹۵۵ كه سال سرودن زوزه است و از سال ۱۹۹۷ كه سال مرگ شاعر آن است مي گذرد، باز هم خواندني است . همان قدر كه «صيد قزل آلا در امريكا» «ريچاد براتيگان » و آثاري از اين دست . هر چند برخي معتقدند تاريخ مصرف اين گونه آثار گذشته و ناخودآگاه نسل امروز را در جادوي «هري پاتر» و مانند آن مي جويند!

2 و 1 : رضا براهني \ شعرهاي زندان \ تهران 1358، امير كبير، صا 41 40
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج