۵۷۴۵۱
۱۳ نظر
۵۰۳۶
۱۳ نظر
۵۰۳۶
پ

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

تصور کنید باید در جایی مثل کویر لوت با دمای بالای ۷۰ درجه بدون آب و برق و حتی کوچکترین امکانات رفاهی زندگی کنید. شاید باور اینکه آدم هایی هستندکه چنین زندگی ای دارند سخت باشد اما دو خانواده هستند که به این شکل زندگی می کنند و جالب است بدانید که از زندگی شان هم راضی اند.

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

همشهری سرنخ: تصور کنید باید در جایی مثل کویر لوت با دمای بالای 70 درجه بدون آب و برق و حتی کوچکترین امکانات رفاهی زندگی کنید. نه آب تصفیه شده ای برای خورد ندارید و نه غذاهای دوست داشتنی مثل غذاهای خورشتی و فست فود و ... تنها غذایی که دارید نام خشک و کمی کشک است. شاید باور اینکه آدم هایی هستندکه چنین زندگی ای دارند سخت باشد اما دو خانواده هستند که به این شکل زندگی می کنند و جالب است بدانید که از زندگی شان هم راضی اند.

طوری که این نوع زندگی را به زندگی در شهر ترجیح می دهند. از جاده شهداد به سمت نهبندان که مسیری بسیار جالب برای توریست ها و ماجراجوریان بیابانگرد است، بگذرید به روستایی می رسید به نام «قلعه زری»، روستای کوچکی که در دل کویر قرار داردو مردمانش زندگی بخصوصی دارند. اگر از این روستا فاصله بگیرید و جلوتر بروید آن وقت متوجه پیرمرد و پیرزنی خواهید شد که سال ها است با ساده ترین امکانات در دل کویر زندگی می کنند و به این نوع زندگی خو گرفته اند.

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

برای دیدن این زوج مسن باید از روستای قلعه زری مسیری ۷۰ کیلومتری را پشت سر بگذارید؛ مسیری که تنها ۲۰ کیلومتر از آن دارای جاده است، آن هم جاده ای خاکی و بقیه مسیر را باید در مسیری شنی پیش بروید که اگر یک راه بلد همراه شما نباشد، دچار سرنوشت شومی خواهید شد و ممکن است در مسیر خشک و بی آب و علف این منطقه از تشنگی تلف شوید.

بعد از طی این مسیر که شاید بتوان اسم «مسیر مرگ» را روی آن گذاشت، به روستایی خالی از سکنه به نام «کودگان» که در زیر انبوهی از شن دفن شده است می رسید، رسیدن به این روستای ناپدید شده یعنی اینکه به خانواده ای دو نفره نزدیکتر شده اید.

زندگی در شرایط سخت

کمی جلوتر از روستای کودگان به تپه ای گلی می رسید که در بین آن همه شن قد علم کرده اند، تعجب نکنید، اینجا یکی از جاذبه های کویر نیست بلکه خانه همان پیرمرد و پیرزنی است که به صورت دست ساز خودشان ساخته اندو سال هاست در این خانه زندگی می کنند.

البته زندگی در چنین مکانی جای تعجب هم دارد، چرا که در جایی که گفته می شود باکتری ها هم دوامی ندارند، شما می توانید نشانه هایی از زندگی انسان ها را به تماشا بایستید، زندگی زن و مردی که موهای خود را در آسیاب کویر سفید کرده اند و خودشان هم مثل این منطقه سخت شده اند. علی آقا و زهرا خانم، ساکنان این خانه کوچک و عجیب در دل کویر لوت هستند که سال هاست زندگی در این گرمای طاقت فرسا را برگزیده اند و به هیچ وجه راضی نیستند به زندگی شهری تن بدهند. علی آقا مرد جا افتاده ای است که به قول خودش سنش به بالای ۸۰ سال می رسد.

او کم حرف است طوری که حاضر نمی شود به سوال های ما پاسخ بدهد. به همین خاطر کسی از گذشته این مرد زیاد باخبر نیست و تنها زهرا خانم که چندسالی از همسرش کوچکتر است پای صحبت می نشیند وبه گرمی جواب سوال هایمان را می دهد. به گفته زهرا خانم آنها بازمانده اقوامی هستند که سال ها قبل زندگی در شرایط سخت کویر را انتخاب کرده بودند اما حالا از آن گروه، تنها علی آقا و زهرا خانم مانده اند و به قولی تنها بازمانده به حساب می آیند.

آنها ترجیح داده اند پا روی رسوم قدیمی شان نگذارند و زندگی در کویر و این نقطه گرم را ادامه بدهند اما در این بین فرزندان این زوج حاضر نشدند مثل پدر و مادرشان ادامه دهنده شیوه زندگی این نسل باشند، به همین خاطر همگی شان وقتی بزرگ شدند برای زندگی به روستای قلعه زری رفتند. حالا هر از چندگاهی به پدر و مادر خود سر می زند و احوال آنها را جویا می شوند.


خانه حفره ای با سقف چوبی

اما آبی هم که این زوج استفاده می کنند، به نوبه خود جالب است، آبی که این زوج مسن می خورند آبی بسیار شور است که اگر افراد عادی مثل من و شما استفاده کنیم مرگمان حتمی است.

زهرا خانم می گوید: «یک برکه کوچک در نزدیکی خانه ما هست که آب شوری دارد اما هر چند وقت یک بار رگبار می بارد کمی آب با آن قاطی می شود و ما می توانیم از آن برای آشامیدن استفاده کنیم. در این میان فرزندانمان هم هر چند وقت یک بار، مقداری آب تازه و شیرین برایمان می آورند.»

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

در اینجا چیزی که بیش از همه توجه افراد تازه وارد را به خود جلب می کند خانه ای است که این زوج در آن زندگی می کنند، البته اگر بشود نامآن را خانه گذاشت. تصور کنیدیک تپه مقابل شما قرار دارد که در آن چند سوراخ بزرگ و کوچک تعبیه شده و مقداری هم چوب از بین آن رد شده است.

به گفته علی آقا، ساخت این خانه سه هفته طول کشیده است. «برای ساخت این خانه در اولین مرحله چندین متر زمین را حفر کردیم و بعد از چوب های درختان تاغ و گز استفاده کردیم. ما این چوب ها را به صورت هشتی روی دهانه حفره قرار دادیم و سقفی برای آن درنظر می گیریم، سپس روی آن از کمی گل به عنوان عایق استفاده می کنیم.» و این یعنی یک خانه برای زندگی در دل کویر، خانه ای که وقتی وارد آن می شوید اگر کمی قد بلند باشید مجبور می شوید سرتان را کمی خم کنید تا به سقف نخورد.


بزهای هندوانه خوار

زندگی این زوج شگفتی های زیادی دارد. آنها در اینجا علاوه بر خودشان چند بز هم دارند. زهرا خانم درباره این حیوانات می گوید: «این بزها درست مثل ما به زندگی در این شرایط عادت کرده اند. آنها کم غذا می خورند و آب کمی می نوشند. حتی اگر آب زیادی در اختیارشان بگذارید، باز هم تنها مقدار کمی از آن را مصرف می کنند.»

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

بزهایی که توسط این زن و شوهر نگهداری می شوند علاقه شدیدی به خوردن هندوانه ابوجهل دارند. هندوانه های تلخی که حتی شترهای وحشی بیابان هم از خوردن آن سر باز می زنند اماداستان زندگی این زوج بیابان دوست به همینجا ختم نمی شود، جالب است بدانید علی آقا برای تهیه مایحتاج زندگی شان تاکنون ۵ بار مجبور شده از کویر لوت عبور کند. اینها را زهرا خانم برایمان تعریف می کند و علی آقا هم که مثل همیشه ساکت است تنها با یک لبخند گفته های همسرش را تایید می کند.

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین


در کویر نباشیم مریض می شویم

این زوج مسن دارای 4 فرزند هستند که الان در روستای قلعه زری زندگی می کنند و گاهی به پدر و مادرشان سر می زنند و برایشان خمیر و کشک و آب می آورند. بارها فرزندانشان آنها را به روستا برده اند تا در کنارشان زندگی کنند اما هر بار زوج کویری به سختی مریض شده اند و زمانی به حالت عادی برگشته اند که دوباره به زندگی شان در دل کویر بازگشته اند.


بفرمایید نان کماج

زندگی به سبک این زوج بسیار سخت است. شاید برایتان عجیب باشد که بدانید این زن و شوهر چطور غذا تهیه می کنند، در چه خانه ای وقت می گذرانند یا فعالیت هایشان در طول یک روز چیست؟ اگر می خواهید به این سوال هایی که در ذهنتان نقش بسته پاسخ بدهید با ما همچنان همراه باشید.

در این منطقه کویری نه از مغازه خبری هست و نه از قصابی یا برنج فروشی. تنها چیزی که شما می توانید در این خانه برای خوردن پیدا کنید نان کماج و کمی کشک است. زهرا خانم مقداری از این غذا را در کیسه ای قرار داده و از سقف خانه اش آویزان کرده تا از دست موش ها و جانوران دیگر در امان بمانند.

گرچه امروزه این پیرمرد و پیرزن مایحتاج زندگی شان را از طریق فرزندان خود به دست می آورند اما در گذشته از این خبرها نبوده.

زهرا خانم برایمان تعریف می کند: «قدیم ترها یعنی در زمان زندگی اجدادمان در همین منطقه، هیچ مسیر ارتباطی مثل امروز وجود نداشته و کمتر کسی در این منطقه تردد می کرد، به همین خاطر مردم وسایل مورد نیاز خود را یا از طریق کاروان هایی که در این مسیر رفت و آمد داشتند فراهم می کردندیا اینکه مجبور بودندکیلومترها تا روستا راه بروندو وسایل مورد نیاز خود را بخرند و بار دیگر همین مسیر سخت را بپیمایند تا به محل زندگی شان برسند.


دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

دومین خانواده در کویر

علی آقا و زهرا خانم تنها افرادی نیستند که زندگی سخت در دل کویر پر حرارت را به زندگی عادی در روستا و شهر ترجیح می دهند، چرا که اگر تنها ۱۰۰ کیلومتر به سمت شمال کویر لوت ادامه دهید با خانواده دیگری آشنا می شوید که آنها هم تنها خانواده ای هستندکه به شکل ارگانیک به زندگی خود در دل کویر ادامه می دهند. برای رسیدن به این خانواده باید از روستایی به نام خور و خوس عبور کنید و مهمان خانواده ای به نام طاهری شوید که آنها هم درست مثل علی آقا و زهرا خانم به این سبک زندگی تن داده اند. البته زندگی های این دو زوج کمی با هم متفاوت است چرا که حسن آقا و معصومه خانم همراه سه دختر و یک دامادشان در حال زندگی در این منطقه هستند. این خانواده چند نفره زندگی پرپیچ و خمی از گذشته تا به امروز داشته اند. آنها هم بازمانده همان اقوامی هستند که به زندگی در شرایط سخت بیابان عادت داشتند و در حال حاضر آنها تنها میراث دار اجدادشان به حساب می آیند.


آشنایی عجیب

اما از همه جالب تر آشنایی حسن آقا و معصومه خانم و ازدواج این دو با یکدیگر است. حسن آقا که حالا 60 بهار از زندگی اش گذشته ماجرای آشنایی شان را اینطور برایمان تعریف می کند: «معصومه، دختر زینب خانوم صاحب تنها کاروان این منطقه بود. من هم با خانواده ام در کویر زندگی می کردیم. در آن روزها من برای تهیه مایحتاج زندگی ام هر چند وقت یک بار برای معاوضه شیر و کشک و روغن به این کاروانسرا می رفتم تا اینکه در یکی از همین روزها بود که با معصومه خانم و خانواده اش آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم.»

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

حالا این خانواده شش نفره سال هاست به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کنند اما زندگی آنها با زندگی علی آقا و زهرا خانم کمی متفاوت است، آن هم به خاطر وجود یک آب انبار در کنار محل زندگی خانواده طاهری هاست.

این آب انبار چندین سال پیش و توسط اقوامشان ساخته شده اما نکته جالبی که این آب انبار دارد، نحوه آب ریختن در آن است که خودش ماجرایی شنیدنی دارد.


آب در انباری قدیمی

«ما مجبوریم برای کمبود آبی که در این منطقه با آن دست به گریبان هستیم از رگبارهایی که هر چند وقت یک بار می بارد استفاده کنیم. برای همین کانال هایی را روی زمین می کنیم تا از این طریق آب ها را به داخل این آب انبار هدایت کنیم. بعد از پر شدن آب انبار وقتی کمی از گل آلود بودن آن کم شد آن را یک بار لایبروی می کنیم.»

حسن آقا بعد از گفتن این حرف ها ادامه می دهد: «اما برای اینکه آب را گندزدایی کنیم یک کیسه آهک را هم داخل آن می اندازیم و بعد از آن، هم خودمان و هم حیوان هایمان از آن استفاده می کنیم.»

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین

خانواده طاهری یکی از فعالیت های روزانه شان نگهداری از دام است، آنها در این کار پیشرفت خوبی داشته و توانسته اند در آن شرایط سخت، به جز بز؛ شتر و بوقلمون هم نگهداری کنند که این کار بسیارت سخت است. این حیوانات آب و غذای کمی می خورند اما پروار هستند.

خانه حسن آقا و معصومه خانم هم در دل زمین حفر شده و با چوب های درخت تاغ ساخته شده است.

پدر خانواده درباره خاصیت این نوع خانه اینطور می گوید: «خانه های ما در تابستان بسیار خنک و در زمستان بسیار گرم است.» اما عجایب خانه طاهری به همین جا ختم نمی شود چرا که در گوشه ای از این خانه کوچک، شما شومینه ای می بینید که کف آن از چند تکه چوب درشت ساخته شده است و عجیب تر اینکه آتش را روی همین چوب ها درست می کنند ولی آنها نمی سوزد. به قول معصومه خانمه باید شعله به حدی باشد که چوب های زیرین که در کف شومینه کار گذاشته شده اند نسوزد و این کار باعث می شود انرژی هدر نرود و همیشه مقدار آتشی که درست می کنند از حد لازم فراتر نرود.

دو خانواده ایرانی در گرمترین نقطه کره زمین


ازدواج به شرط زندگی در کویر

آقا و خانم طاهری صاحب 3 دختر هستندکه یکی از این دخترها به تازگی با یکی از جوان های روستای خورو خوس که دورتر از آنها قرار دارد ازداج کرده است اما به یک شرط.

حسن آقا می گوید روزی که خواستگار برای دخترم آمد دخترم شرط گذاشت که همسرش باید در کویر زندگی کند. به همین خاطر در حال حاضر هر دوی آنها در خانه ای که در کنار خانه ما ساخته اند زندگی می کنند. حالا این خانواده شش نفره مدت زیادی است که به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی می کنند و از زندگی شان هم راضی اند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • مریم سراوانی

      بقول دوستم قیافه هارووووووووو

      پاسخ ها

      • بدون نام

        حتما خودتو به یه روانپزشک نشون بده ..... دیگه از مرحله روانشناس رد شدی ........ نظرات نشون میده مشکل داری کلن

      • عسل

        چقدر بی مزه ای تو

    • عادل

      جالب بود و البته عجیب...

    • بدون نام

      وای چه به حال

    • علی

      خیلی جالب بود.ممنون از این مطالب بسیار جذاب و عکسهای زیبا تون.

    • نیره

      یعنی این طفلکی ها که تو اینجا به دنیا اومدن با کمترین امکانات و در جوار حشرات، با این دلای صاف و پاکشون، لایق اینن که مثل یه گیاه بهشون بگی زندگی ارگانیک؟
      خیلی بد نوشته بودی.
      خیلی دلم براشون سوخت.
      یه جورایی هم دلم بر خودم سوخت که شاید فکر میکنم خیلی خوبو خوشبختم، ولی وقتی از پنجره بیرونو نگا میکنم یه ستاره هم نمیبینم.یا مجبورم با حسودی های دورو بری هام کنار بیامو خودمم گاهی قاطی خاله زنک بازیهاشون بشم.

    • بدون نام

      اینا کین دیگه؟؟/

      پاسخ ها

      • بدون نام

        ادم

    • نیره

      یعنی این طفلکی ها که تو اینجا به دنیا اومدن با کمترین امکانات و در جوار حشرات، با این دلای صاف و پاکشون، لایق اینن که مثل یه گیاه بهشون بگی زندگی ارگانیک؟
      خیلی بد نوشته بودی.
      خیلی دلم براشون سوخت.
      یه جورایی هم دلم بر خودم سوخت که شاید فکر میکنم خیلی خوبو خوشبختم، ولی وقتی از پنجره بیرونو نگا میکنم یه ستاره هم نمیبینم.یا مجبورم با حسودی های دورو بری هام کنار بیامو خودمم گاهی قاطی خاله زنک بازیهاشون بشم.

    • آدینه

      خیلی جالب بود و باعث افتخاره

    • شلغم

      خدا قوت
      قابل توجه اونایی که تو شهر با م
      امکانات انچنانی زندگی میکنن و باز هم مینالن امکانات نیست به اینا میگن ادمهای کم توقع
      مطمئنا اینا روزی 10 برابر ما خدارو شکر میکنن موفق وسالم باشید. انشاالله

    • م ل

      منم دلم میخواد از دست این همه سختی و خوانواده ای که نبودشون بهتر از بودنشونه برم یه جایی که چشمم به هیچکی نیفته

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج