سرنوشت شیطان لویزان قربانیان را بهتزده کرد
تجربه بیشتر آنها مشابه یکدیگر است؛ متجاوز با چاقو و اسپری در جایی خلوت به سراغ آنها میرفت.
برترینها: تجربه بیشتر آنها مشابه یکدیگر است؛ متجاوز با چاقو و اسپری در جایی خلوت به سراغ آنها میرفت. ۹ نفر قربانیان پروندهای هستند که از سال ۹۹ پیگیری کردهاند، اما حالا با خبر تبرئه این متهم روبهرو شدهاند. در ادامه روایتهای تکاندهنده قربانیان یک پرونده تجاوز که متهم فقط به ۱۰۰ ضربه شلاق و دیپورتشدن محکوم شده است را به قلم نسترن فرخه در روزنامه شرق میخوانید.

قربانیان اغلب در اطراف منطقه لویزان مورد آزار و تجاوز قرار میگرفتند و به همین دلیل هم متهم به شیطان لویزان شهرت پیدا کرده است. یکی در ساعت دو ظهر و دیگری در تاریکی غروب زمستانی؛ از زنی که بعد از تجاوز، جنینش سقط شد تا دختری که بعد از این ماجرا تمام خانوادهاش دچار افسردگی و اضطراب شدند، همه یک رنج را تحمل میکنند. با این حال پس از بازداشت متجاوز در سال ۱۴۰۲ و رفتوآمدهای مکرر قربانیان برای معاینههای تکراری در پزشکی قانونی و حضور در جلسات دادگاه، احتمال تبرئهشدن متهم، آنها را از پیگیریهای قضائی ناامید کرده است. بسیاری از آنها توضیح میدهند بهدلیل مستندات قوی که در پرونده داشتند، وکیل نگرفتند و حالا از نتیجه پرونده شوکه هستند. حتی شکاتی که از اول مسیر وکیل داشتند هم از ناامیدی خود در این پرونده میگویند. «هانیه پورغلامعلینژاد کلاچاهی» وکیل یکی از شاکیان است. او توضیح میدهد که متهم بارها برای رضایتگرفتن با موکلش تماس گرفته و همین موضوع ترس و نگرانی آنها از آزادی او را بیشتر کرده است. با این حال، در مورد نتیجه دادگاه میگوید که با وجود دو بار صدور حکم اعدام، در ابلاغیه نهایی پرونده عنوان شده که جرم تجاوز ثابت نشده و متهم فقط به صد ضربه شلاق و دیپورتشدن به دلیل اقامت غیرقانونی در ایران محکوم شده است.
با حکم تبرئه، انگار دوباره قربانی شدم
در حال برگشت از محل کارش به سمت خانه بود که مردی کنار اتوبان کردستان، در تاریکی پیادهراهی که هنوز هم چراغ ندارد، به او حمله کرد. خودش از آن روز و روند پروندهای که دیگر امید چندانی به نتیجهاش ندارد، میگوید و به ۹ قربانی این پرونده اشاره میکند: «ماجرا برای من در سال ۱۴۰۰ اتفاق افتاد. بعد از آن متوجه شدم در مجموع ۹ نفر شاکی هستیم، هرچند برخی از افراد به دلیل فشار روحی در ادامه مسیر پیگیری را رها کردند. متهم در سال ۱۴۰2 بازداشت و به زندان قزلحصار منتقل شد. پروندههای ما تقریبا مشابه بود، برای تعدادی از شاکیان تجاوز کامل رخ نداده بود، اما برای چند نفر ازجمله من، این اتفاق افتاد. حتی در یکی از پروندهها، آزمایش دیاِناِی از بزاق باقیمانده بر بدن قربانی، مثبت اعلام شد، ولی همچنان متجاوز تبرئه شد. ما همگی بعد از این تجاوز به پزشکی قانونی مراجعه کردیم و مستندات کامل در پرونده وجود دارد. جلسات دادگاه در دادگاه کیفری شهر برگزار و ابلاغیهها برای ما ارسال میشد تا زمانی که حدود یک تا دو هفته قبل، پیامکی برایمان آمد که پرونده به اجرای احکام رفته است. بعد متوجه شدیم در پرونده یکی از شاکیان که حتی جواب دیانای او مثبت شده بود، حکم برائت برای متهم صادر شده است. با این حال ما هیچ ابلاغیهای در اینباره دریافت نکردیم و فقط از طریق پرونده ایشان مطلع شدیم که در متن حکم، عبارت «تبرئه و دیپورت به کشور افغانستان» عنوان شده است».
این زن جوان در بین صحبتهایش با وجود شرایط سخت روحی که متحمل شده، از ادامه روند پرونده میگوید: «متهم تبعه غیرمجاز افغانستان بود و بهصورت غیرقانونی وارد ایران شده بود. صدور چنین حکمی برای ما شوکهکننده بود؛ چون پیشتر دو بار حکم اعدام و شلاق برای او صادر شده بود. حتی برای من و یک نفر دیگر که آسیب جسمی هم دیده بودیم، دیه تعیین شده بود. اما ناگهان همه چیز تغییر کرد. تنها توضیحی که شنیدیم، این بود که چون دخولی صورت نگرفته، تجاوز محرز نیست. این در حالی است که متهم در جریان بازداشت با چاقو و اسپری فلفل دستگیر شده بود، قربانیان تهدید شده بودند و شواهد خشونت و آزار کاملا وجود داشت. در جلسات دادگاه، قاضی کیفری اول قاطع بود و مستندات را کافی میدانست، به همین دلیل کسی از ما به سراغ وکیل نرفت. اما متهم دو وکیل تعیینی داشت. در حالی که او حتی اقامت قانونی نداشت. در نهایت، برای او حکم تبرئه و بازگرداندن به کشورش صادر شد و برای ما هیچ ابلاغیهای ارسال نشد. پیگیری از طریق آگاهی شاپور هم بینتیجه ماند و مأموران آنجا هم از این تصمیم متعجب بودند».
از آنچه برای خودش رخ داده میگوید؛ روزی که با خستگی از محل کار بازمیگشت و با حمله مردی سیاهپوش مواجه شد: «ششم آذرماه از اداره برمیگشتم و از زیر پل عابر در مسیر اتوبان کردستان رد میشدم. مردی که سوییشرتی به تن داشت و ماسکی بر صورت، در خلاف جهت من حرکت میکرد. ابتدا به او مشکوک شدم، اما جلوتر آمد و مقابلم ایستاد. وقتی خواستم مسیرم را عوض کنم، به سمتم حمله کرد، دستش را دور گردنم انداخت و شروع به فشارآوردن به گردنم کرد. هرچقدر تلاش کردم خودم را نجات دهم، نتوانستم. او روسریام را دور گردنم پیچید و میکشید. تهدیدم کرد که چاقو دارد و اگر فریاد بزنم، مرا میکشد. محل حادثه تاریک و بدون دوربین بود. تنها فکرم این بود که کاش کسی از ساختمانهای اطراف مرا میدید. بعد از فرار او، با حالتی وخیم به خانه رسیدم و همان شب به بیمارستان رفتم. صبح فردا پزشکی قانونی و سپس کلانتری و آگاهی وارد ماجرا شدند. بعد فهمیدیم که افراد دیگری هم درگیر پرونده هستند. حدود ۹ تا ۱۱ نفر که بیشترشان زنانی در مناطق مختلف بودند که در بازه زمانی مشابه قربانی شده بودند».
پزشکی قانونی مستندات را در پرونده ثبت نکرد
قربانی دیگر، مادر جوانی است که از ماجرای آن روز میگوید؛ وقتی با فرزندان و همسرش در پارک بودند که متهم به او تجاوز کرد. این قربانی در شرح وضعیت پیگیری پرونده خود توضیح میدهد که پس از صدور ابلاغیه، پروندهاش چندین مرتبه بین شعب مختلف دادگاه جابهجا شده است. ابتدا از شعبه ۱۱ به شعبه ۳ و سپس به شعبه ۲ ارجاع داده شد. به او گفته شد که در صورت نیاز به حضور، ابلاغیه جدیدی برایش صادر میشود. او از طریق شعبه دوم موضوع را پیگیری کرده و پس از ارائه کد ملی خود اعلام کرده است که قصد اعتراض دارد، اما به او گفتهاند پرونده در سیستم موجود نیست و باید از طریق شعبه دیگری اقدام کند: «پس از انتشار خبر تبرئهشدن متهم در یکی از پروندهها، مجددا با شعبه دوم تماس گرفتم و پیگیر وضعیت شدم. همچنین با مأمور آگاهی که متهم را بازداشت کرده بود، تماس گرفتم و او نیز از تبرئه متهم شوکه شد. حدود یک سال قبل هم خبری شنیدیم مبنی بر اجرای حکم اعدام این متجاوز، اما واقعیت نداشت. همه چیز در روند رسیدگی به پرونده به شکلی غیرقابل باور پیش رفته است. در شعبه ۱۱، قاضی پرونده بهصورت قطعی نظر بر صدور حکم اعدام داشت و شکات بیش از ۱۰ بار در جلسات متعدد حاضر شده بودند. اما پس از انتقال پرونده از آن شعبه به شعبات دیگر و بازگشتهای مکرر میان شعبه ۸ و ۱۱، در نهایت روند دادرسی تغییر کرد». بیشتر قربانیان با تصور اینکه مستندات کاملی دارند، وکیل نگرفتند: «من وکیل نداشتم چون مستندات کاملی داشتم و اصلا تصور نمیکردم حکم اعدام به شلاق تقلیل پیدا کند. الان هم که برای یکی از قربانیان ابلاغیه صادر شده و در آن آمده که متهم تبرئه شده، البته هیچ ابلاغیه مشابهی برای ما تا الان صادر نشده است».

او از آنچه بر خودش گذشته میگوید؛ قربانی با داستانی مشابه دیگر زنان این پرونده که هرکدام به شکلی با تجربه آزار و تجاوز دستبهگریبان شدند: «ماجرا در سال ۱۴۰۰ در پارک مهرگان، واقع در شهرک نفت، رخ داده است. حادثه در روز و حدود ساعت دو تا دو و ربع بعدازظهر اتفاق افتاد و کل ماجرا در فاصلهای کوتاه حدود ۱۰ تا 15 دقیقه بود. همراه همسر و دو فرزندم در پارک بودیم، مادرم با تلفن همراهم تماس گرفت و شروع کردم با او به صحبتکردن. سرگرم حرفزدن بودم که از زمین بازی پارک فاصله گرفتم و همانجا این اتفاق افتاد. او به من حمله کرد و همانجا تجاوز کرد».
تمایل چندانی برای روایت جزئیات ندارد: «بعد از این اتفاق بلافاصله با همسرم به کلانتری رفتیم تا ثبت شکایت کنیم و بعد هم به پزشکی قانونی رفتیم. در شیفت شب پزشکی قانونی در محدوده پارک شهر معاینه شدم و پزشک قانونی اعلام کرد که حتی میتواند زمان وقوع حادثه را به صورت تقریبی مشخص کند. با این حال، پس از دریافت گزارش، مشخص شد هیچ اشارهای به وقوع تجاوز در برگه معاینهام نکردهاند. برای همین مجددا به پزشکی قانونی مراجعه کردم، متأسفانه پاسخ دریافتی این بود که ذکر جزئیات تجاوز در گزارش موجب دردسر برای آنها میشود و به همین دلیل از ثبت آن خودداری کردهاند. شرایط واقعا دشوار بود. با آن حال روحی من و همسرم با حکم قضائی تمام فیلمهای مداربسته ساختمان و مغازههای آن اطراف را جمع کردیم. متأسفانه متهم چون مکان دوربینها را میشناخت، جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشده بود. با وجود مستندات پزشکی قانونی در نهایت پرونده مختومه اعلام شد؛ زیرا نتوانستم هویت متهم را شناسایی کنم. حدود هشت ماه بعد از آگاهی با ما تماس گرفتند و گفتند که مظنون دستگیر شده است».
این قربانی توضیح میدهد که در زمان بازداشت متهم، وسایلی مانند چاقو و اسپری تأخیری همراه او بوده است. در دفاعیات خود در دادگاه گفته بود چاقو را برای همسرش خریده و اسپری برای تسکین دنداندرد بوده است. با این حال همه این شواهد و مستندات نادیده گرفته شد: «همه ما در روایتهای خودمان به استفاده از چاقو و اسپری اشاره کرده بودیم ولی اصلا به آن توجه نشد. حتی نتیجه آزمایش آب منی متجاوز بر روی چمنهای پارک هم تأیید شد، ولی باز متأسفانه در نتیجه پرونده اثر نداشت».
قربانیان از آزادی متهم میترسند
با اینکه بسیاری از قربانیان به دلیل در دست داشتن مستندات کافی، وکیل نگرفتند، «هانیه پورغلامعلینژاد کلاچاهی»، وکیل یکی از قربانیان تجاوز جنسی، درباره روند پرونده موکل خود توضیح میدهد که تمام پروندههای دیگر مختومه شدهاند و در آنها اعلام شده هیچ آثاری از تجاوز وجود نداشته یا آثار بسیار ضعیف بوده است. تنها موردی که حکم اعدام برای متهم صادر شده بود، مربوط به موکل او بوده، اما در نهایت همان پرونده نیز با این استدلال که «آثاری وجود ندارد» منجر به صدور حکم صد ضربه شلاق برای متجاوز شد.
نظر کاربران
سخت ترین کار دنیا فهماندن چیزی به کسی است که منفعتش در نفهمیدن است
قصه تکراری بی کفایتی مسئولین و زنان آسیب دیده و بی گناه که زندگی خیلی هاشون تباه شد
مردم ایران بعد گرفتار شدند