چند نکته مهم درباره دور چهارم مذاکرات مسقط
در حالی که به نظر میرسید، دور چهارم مذاکرات با یک بن بست جدی ( بر سر غنیسازی) روبرو شده باشد اما با پایان مذاکرات ٣ ساعته در مسقط و اعلام این خبر که مذاکرات دشوار و در عن حال مفید بوده است و تاکید بر این نکته که زمان برگزاری دور پنجم مذاکرات را میانجی عمانی با هماهنگی هیأتهای ایرانی و آمریکایی اعلام می کند بار دیگر امید به توافق شکل گرفته است.
عصر ایران_ رضا رئیسی: در حالی که به نظر میرسید، دور چهارم مذاکرات با یک بن بست جدی ( بر سر غنیسازی) روبرو شده باشد اما با پایان مذاکرات ٣ ساعته در مسقط و اعلام این خبر که مذاکرات دشوار و در عن حال مفید بوده است و تاکید بر این نکته که زمان برگزاری دور پنجم مذاکرات را میانجی عمانی با هماهنگی هیأتهای ایرانی و آمریکایی اعلام می کند بار دیگر امید به توافق شکل گرفته است.
مذاکره به مثابه هدف و نه ابزار رسیدن به هدف، نه تنها دستاوردی به ارمغان نخواهد آورد، بلکه موجب اتلاف انرژی و بی اعتباری گزینه و پارادایم دیپلماسی به عنوان یک ابزار تعیین کننده و نجات بخش برای حل و فصل بحرانهای بینالمللی خواهد بود.
نمونه این نگاه به مذاکره را در طول ۶ سال مسوولیت سعید جلیلی به عنوان مذاکره کننده ارشد ایران در پرونده هستهای شاهد بودیم. جایی که تیم مذاکره کننده به جای تمرکز و چانه زنی برای داد و ستد مذاکراتی، بیشتر روی کم و کیف مذاکره و ساختار گفتوگو تمرکز و جدیت داشتند و در طول این فرصت و زمان طولانی به جای حرکت در مسیر توافق، پیرامون منویات و اهداف خود مشغول ترسیم مواضع و خطوط قرمز برای طرف مقابل بودند.
اتفاقی که به نوعی در طول سه سال دولت سیزدهم نیز تکرار شد و به رغم تأکید بر این نکته که مذاکره به صرف مذاکره انجام نخواهد شد، در عمل شاهد کسب دستاورد در پرونده مذاکرات هستهای با طرف های خارجی نبودیم.
در این میان تنها دورهای که میتوان گفت مذاکره به مثابه ابزار حصول توافق دیده شد و توانست خروجی محسوس و ملموسی به ارمغان بیاورد، مذاکرات منتهی به توافق جامع هستهای موسوم به برجام بود.
البته این نگاه تنها معطوف به طرف ایرانی نبوده و در هر دو پایتخت با توجه به پرونده مناقشه قطور و دور و دراز دو کشور و ارتفاع رفیع دیوار بلند بی اعتمادی و نگاه های متناقض درونی و دخالت بازیگران فرامتنی همچون اسراییل، چنین نگرشی نسبت به اصل مذاکرات عمومیت و غلبه داشته است.
مذاکره در اصل و مبنای خود، بستری است برای معامله و داد و ستد میان طرفین حاضر در مذاکره برای رسیدن به منافع مشترک برآمده از فهم مشترک نسبت به منافع ملی.
در ادوار مختلف مذاکراتی میان ایران و آمریکا، حتی در زمانی که توافق هستهای نیز منعقد شد. نگاه طرفین به یکدیگر داد و ستد بر اساس حصول منافع مشترک نبود، بلکه بده و بستان انجام پذیرفته برای مهار رقیب بود که موضوعیت داشت و از همین حیث بود که پس از عمل به تعهدات طرف ایرانی در مهار برنامه هستهای خود، طرف آمریکایی در عمل به تعهدات خود وفادار نماند و در نهایت با آمدن ترامپ، هر آنچه که روزی کاغد رسمیت داشت، نیز از حیز انتفاع ساقط شد.
حال در دوره مذاکرات ١۴٠۴ شاهد آن هستیم که طرف ایرانی یک تغییر استراتژی و رویکرد راهبردی را نسبت به مقوله مذاکره در دستور کار قرار داده است و این بار علاوه بر چانه زنی بر سر حقوق هستهای خود و رایزنی در خصوص رفع انسداد تحریم ها، به مقوله همکاری مشترک بر سر منافع مشترک هم التفات و عنایت دارد و از جمله آنکه رئیس جمهوری و معاون اول او، در چند مقطع از استقبال و چراغ سبز پیرامون سرمایه گذاری طرف آمریکایی در اقتصاد ایران گفتهاند.
در واقع اگر ایالات متحده و شخص دونالد ترامپ، قصد حل و فصل مناقشه چند دههای با ایران را داشته و می خواهد فارغ از لفاظی های شعاری، این دستاورد را به نام خود، ثبت و ضبط کند، اکنون بهترین فرت برای او مهیا است.
البته منوط به آنکه در تله مذاکره به صرف مذاکره نیفتاده و بتواند بر منازعان مذاکره در هیئت حاکمه آمریکا و تندروهای حزب جمهوریخواه فائق آید.
تندروهایی که یک طرف آن جنگ طلبان موسوم به شاهین ها هستند و اصل مذاکره با ایران را مردود میدانند و به نوعی ترامپ و تیم همراهش توانستهاند از سد آنان گذر کنند. در دیگر سو، جناح بازها قرار دارند که تفاوت آنها با شاهین ها عدم اولویت در رویارویی نظامی با ایران است والا آنان نیز موافق فشار حداکثری و منکوب و مقهور کردن ایران هستند و به عنوان مثال معتقدند، غنی سازی ایران به صفر رسیده و برنامه هستهای ایران برچیده شود.
هدف گذاری که تحقق آن به معنای پایان مذاکره و در نهایت رسیدن به نقطهای است که همقطاران جنگ طلب آنان در پی آن هستند و جالب اینجا بود که پیش از آغاز مذاکرات در دور چهارم، ویتکاف همین مواضع را تکرار کرد و به نوعی سرنوشت دور چهارم مذاکرات را در هالهای از ابهام برد.
در واقع اکنون مسئله وضعیت مذاکرات نه در مسقط و با طرف ایرانی که در واشنگتن و در چانه زنی تیم ترامپ با نئوکان های آمریکایی مشخص و معلوم خواهد شد و توپ به واقع در زمین ترامپ است و او نمی تواند تا مدت زمان طولانی با ضد و نقیض گویی فضای مذاکراتی را در اردوگاه خودی مدیریت کند و اگر خواهان توافق با ایران است، باید موضع شفاف و سازنده در خصوص خطوط قرمز ایران که کار شاق و پیچیدهای نیز نیست، بگیرد.
ترامپ باید مشخص کند خواهان مذاکره به شرط توافق است و توانایی مهار تندروها را دارد، یا قرار است، موضوع خارج از میز دیپلماسی تعیین تکلیف شود.
پس از اظهارات غیر سازنده ویتکاف و موج تبلیغات رسانهای جریان اصلی رسانهای طرف غربی و پاسخ قاطعانه سید عباس عراقچی در پافشاری بر خطوط قرمز ایران، به نظر میرسید، دور چهارم مذاکرات با یک بن بست جدی روبرو شود؛ اما با پایان مذاکرات ٣ ساعته در مسقط و اعلام این خبر که مذاکرات دشوار اما مفید بوده است و تاکید بر این نکته که زمان برگزاری دور پنجم مذاکرات در ادامه توسط میانجی عمانی با هماهنگی هیئت های ایرانی و آمریکایی اعلام خواهد شد، به نظر میرسد هیئت آمریکایی در جریان مذاکرات از آن خواست و مطالبه ناشدنی خود عدول کرده و یا آن را به محاق برده است والا دلیلی بر ادامه مذاکرات نبود.
هر چند که با این وصف شعله مذاکرات داغ باقی میماند اما اگر آمریکا قصد توافق با ایران را دارد، باید از این تشتت گفتاری و اظهارات ضد و نقیض گذر کرده و با نگاه به منافع مشترک و رو به جلو، تغییر استراتژی شفاف و مشخص را در دستور کار قرار دهد.
نظر کاربران
مذاکرات طولانی قدرت چانه زنی را بیشتر میکند،اما برای آمریکایی ها راههای فرار از حرف خود را باز کرده خواسته آنها را بیشتر کرد وجری تر میشن،هر چه سریه ورود به نفع ماست