شرط از کار افتادن مکانیسم ماشه مشخص شد
در برجام آمده هر زمان ایران از اجرا یا عدم اجرای تعهدات طرفهای مقابل ناراضی باشد، میتواند اجرای تعهدات خود را معلق کرده یا کاهش دهد. این تضمینی بود که ایران توانست به طرفهای مقابل تحمیل کند.
سیروس ناصری و نصرت الله تاجیک در روزنامه اعتماد نوشتند: در برجام آمده هر زمان ایران از اجرا یا عدم اجرای تعهدات طرفهای مقابل ناراضی باشد، میتواند اجرای تعهدات خود را معلق کرده یا کاهش دهد. این تضمینی بود که ایران توانست به طرفهای مقابل تحمیل کند. طرف غربی نیز در ازای این خواست و موضع ایران، موضوع پسگشت (Snapback) قطعنامههای سازمان ملل را از طریق مکانیسم ماشه (Trigger) یا بازگشت خودکار تحریمها مطرح کرد.
در واقع این دو موضع از این بابت در متن برجام درج شد که طرفین را از نقض تعهدات خود باز دارد و به نحوی ضامن تداوم اعتبار و اجرای موثر و درازمدت این توافق باشد که با خروج نابهنگام امریکا چنین نشد و برجام به نوشتهای تبدیل شد که طرفین آن، چه ایران و چه اروپا، بهرغم میل و نظر خود، اجرای تعهداتشان را تعلیق کردند.
تاریخ انقضای حق پسگشت در برجام، ۲۷ مهر سال جاری است. زمان پیشبینی شده برای طی فرآیندی که منجر به لغو قطعنامه ۲۲۳۱ و اجرای پسگشت میشود حدودا ۷۵ روز است و این یعنی شکایت اروپاییها از عدم رعایت تعهدات توسط ایران باید حداکثر تا ۱۴ مرداد رسما ابلاغ شود.
این در حالی است که وزیر امور خارجه ایران بارها اعلام کرده فعال کردن مکانیسم ماشه تبعاتی برای اروپا دارد و در مصاحبه دیروز خود با لوموند فعال کردن مکانیسم ماشه را از نگاه ایران معادل یک حمله نظامی و به معنای پایان نقش فرانسه و اروپا در پرونده برنامه هستهای دانست. این جمله به خوبی حساسیت ایران نسبت به بازگشت تحریمهای شورای امنیت و قرار گرفتن ایران تحت بند هفتم را نشان میدهد.
اما اینکه چگونه میشود این حساسیت را به اقدام یا سلسله اقداماتی تبدیل کرد که اروپا نتواند یا نخواهد از مکانیسم ماشه استفاده کند، مهم است.
اروپا با تهدید صرف یا فعالیت سیاسی دیپلماتیک یا خواهش و تمنا دست از این اهرم برنمیدارد. بخشی از ماندن اروپا در برجام برای همین منظور است. پس باید به دنبال راهکاری بود که بشود بازی را از اساس به هم زد!
اتفاقا الان بعد از حمله امریکا و اسراییل به سه سایت هستهای ایران که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود، به نظر میرسد این شرایط فراهم شده است.
ایران نباید به گونهای اقدام کند که این اهرم در دست اروپا به عنوان پاشنه آشیل برنامه هستهایاش تلقی شود. در این راستا سلسله مباحثی وجود دارد که به فرض بازگشت تحریمهای گذشته شورای امنیت، تبعات آنها بیش از تحریمهای کنونی امریکا نیست.
مخالفین این نظریه اما معتقدند تحریمهای امریکا یکجانبهاند و کشورهای دیگر بر اساس ترس از تنبیهات امریکا ممکن است همکاری کنند در حالی که تحریمهای شورای امنیت یک دستورالعمل جهانی برای همه کشورها خواهد شد و ممکن است همکاری با روسیه و چین و کشورهای منطقه را نیز دچار خدشه کند. فارغ از اینکه کدام نظر اولویت دارد، تلاش برای بیاثر کردن پسگشت مورد موافقت دولت و همه گروههای فکری و سیاسی است.
همکاری اروپا در برجام دارای افت و خیز بوده و در کنار ترک فعل و عدم انجام وظایف و تعهدات خود تنها نکته مثبت تداوم حضورش در برجام، نرفتن به اردوگاه امریکا پس از خروج ترامپ از آن بود. اما در این دوره از مواضع تند و تیز و اقدامات تحریکآمیز مانند تهدید به استفاده از مکانیسم ماشه و عدم محکومیت امریکا در حمله به سه سایت هستهای قانونی و تحت نظارت آژانس، چیزی کم نگذاشته است و اصولا فرانسه و انگلیس مواضع جدیدی را در مورد غنیسازی و سایر مواردی که در برجام آمده اعلام میکنند که با تعهداتشان در برجام تناقض دارد و بعضا اینگونه تلقی میشود که شاید بتوان این موارد را به عنوان خروج آنها از برجام تلقی کرد.
بنابراین سوال اینجاست که اگر بتوان ثابت کرد این دو هم از برجام خارج شدهاند، آیا آنها همچنان میتوانند درباره حق خودشان برای مکانیسم ماشه سخن بگویند و از آن استفاده کنند؟
البته از آنجا که این سه کشور همواره اعلام کردهاند که در برجام هستند و از آن خارج نشدهاند! سوال بالا را میتوان اینگونه مطرح کرد که اگر برجام اکنون بر اثر عدم پایبندی اعضا از اعتبار ساقط شده باشد، آیا امکان استفاده از مکانیسم ماشه توسط این سه هست یا خیر و این فرع بر سوال مقدر دیگری است که زنده برجام برای ایران نافع است یا مردهاش؟! و اگر دومی، چگونه چنین امری امکان دارد؟ بهطور مشخص آیا با خروج ایران و چین و روسیه از برجام این توافق از اعتبار ساقط نمیشود؟ و اگر ایران نیز خروج خود را اعلام کند چه؟
پاسخ این است که خروج ایران برای جلوگیری از اعمال مکانیسم ماشه کم یا بیتاثیر است. اما خروج روسیه یا چین یا هر دو یک روزنه حقوقی- سیاسی برای جلوگیری از مکانیسم ماشه ایجاد میکند. ولی این امر مستلزم این است که این دو در شورای امنیت اعلام و استدلال حقوقی کنند که چون از برجام خارج شدهاند امکان اعمال حق وتو در زمینه بازگشت تحریمهای قبلی ایران را دارند و چون این موضع به تقابل میرسد باید با قطعنامهای این موضع را موثر کنند.
از این رو کار با چین و روسیه و آماده کردن آنها برای ورود به این روند و نیز اعضای غیردایم شورای امنیت برای ایران بسیار مهم است و نباید فرصت را از دست داد. البته روشهای تاخیری و استفاده زیرکانه از سازوکار جلسات شورای امنیت هم در این فرآیند حایز اهمیت است. روسیه در ماه اکتبر ریاست شورای امنیت را برعهده دارد و با تسلطی که دیپلماتهای روسی بر شیوه و سیاق کار شورا دارند، امکان مدیریت این موضوع برایشان فراهم است. حتی اگر این روش هم شکلی یا محتوایی موفق نشود، روسیه و چین میتوانند ادعا و اعلام کنند که بازگشت قطعنامهها بیاعتبار است و شورای امنیت این حق را نداشته حق رای دو عضو شورای امنیت را بر اساس برجامی که از آن خارج شدهاند، سلب و بیاثر کند.
اینکه آیا چین و روسیه حاضرند وارد این تقابل با غرب شوند و بتوانند حمایت اکثریت اعضای غیر دایم را جلب کنند به اراده و تصمیم سیاسی این دو و میزان تلاش و جدیت ایران در کار با آنها بستگی دارد.
لذا نکات زیر در این باب باید مورد نظر قرار گیرند:
٭ موضوع فوق به فوریت و در سطح مناسب با مقامات روسی مورد مشورت قرار گرفته و همراهی در تصمیم و اجرای این طرح که با خروج روسیه از برجام آعاز میشود مُصِرّاً خواسته شود.
٭ متعاقبا مقامات چین در جریان این طرح قرارگرفته و از ایشان خواسته شود که بهطور کامل به این فرآیند بپیوندند.
٭ اعضای غیردایم شورا از جمله پاکستان، الجزایر، سومالی، کره جنوبی، سیرالئون و گویان در جریان این موضوع قرارگرفته و حمایت آنها جلب شود.
٭ ایران نباید از ظرفیت سایر مجموعهها از جمله بریکس، غیرمتعهدها و سازمان همکاریهای اسلامی و کشورهای دیگر برای رایزنی غفلت کند و با ملاقات یا مکاتبه و ارسال پیام توسط نمایندگیهای ایران در خارج و ملاقات حضوری با سفرای آنها در ایران آنها را متقاعد کند که از موضع روسیه و چین حمایت کنند و بازگشت قطعنامهها بر مبنای مکانیسم ماشه را ناموجه خوانده و اعلام کنند که از موضع این دو کشور حمایت میکنند.
٭ پس از اقدامات فوق و برای ایجاد تردید در اروپا در مذاکره بعدی با سه کشور اروپایی اعلام شود که اقدام به پسگشت با معضلات فوق مواجه خواهد شد و مخالفت رسمی دو عضو دایم و اکثریت اعضای غیردایم عملا باز گشت قطعنامهها را کم اثر خواهد کرد. لذا بهتر است راهی جستوجو شود که موضوع منتفی شود یا حداقل برای مدتی معقول تا مشخص شدن نتیجه پیگیری حقوقی ایران برای شکایت از امریکا و اسراییل در حمله به تاسیسات هستهای ایران به تعویق بیفتد.
البته باید در نظر داشت که پسگشت پس از درگیریهای نظامی و آتشبس شکننده، نقش اصلی را در روند جاری برنامه هستهای ایران ندارد و به یک عامل نسبتا فرعی تبدیل شده است. مذاکرات و تصمیمات در این برهه بیش از هر چیز متکی و منتهی به مذاکرات جاری ایران و امریکا از یک طرف و تثبیت وضعیت نظامی از طرف دیگر است و اتاقهای جنگ و فعالیتهای دیپلماتیک نقش اصلی را در تعیین فرجام این فرآیند برعهده دارند. در عین حال نباید از مساله بازگشت قطعنامهها فارغ شد و در کنار و به موازات جریان اصلی باید از تلاش موثر برای رفع یا کاهش تاثیر پسگشت نیز غفلت نکرد.
ارسال نظر