چرا سناریوی عراق و سوریه در تهران جواب نمیدهد؟
پس از جنگ ۱۲ روزه ایران، آمریکا و اسرائیل و ناکامی راهحل نظامی و فشار حداکثری، منطقه در بیثباتی قرار گرفته است. تحلیلگران سه گزینه پیشروی آمریکا را بررسی میکنند: حمله نظامی، تشدید تحریمها و دیپلماسی؛ اما تنها راه واقعبینانه، بازگشت به مذاکرات و توافقی چندلایه است که هم به پرسشهای غرب پاسخ دهد و هم منافع ایران را تضمین نماید.
فرارو: پس از جنگ ۱۲ روزه میان ایران، آمریکا و اسرائیل؛ جنگی که با بمباران مستقیم مراکز هستهای ایران همراه شد؛ خاورمیانه وارد دورهای بیسابقه از پیچیدگی ژئوپلیتیک شده است. در چنین شرایطی، ضرورت بازگشت به مسیر دیپلماسی، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود؛ ضرورتی راهبردی که میتواند راهی برای جلوگیری از ورود منطقه به دور تازهای از درگیریها باشد.
در همین راستا، اگرچه مقامات آمریکایی از بازگشت مذاکرات به «مسیر درست» سخن میگویند، اما تهران همچنان بر پیششرطهای کلیدی خود برای گفتوگو با واشنگتن پافشاری میکند و اروپا نیز با تهدید به فعالسازی مکانیسم ماشه و بازگرداندن تحریمها، تلاش دارد نقش خود را در تعیین سرنوشت این پرونده حفظ کند.
تحلیلگران غربی همیشه از سه سناریو صحبت کردهاند: اقدام نظامی، تشدید تحریمها و تداوم فشار یا بازگشت به مسیر دیپلماسی. اما گزارشها و ارزیابیهای مستقل نشان میدهد نه راهحل نظامی موفق بوده و نه سیاست فشار حداکثری بر رفتار تهران تاثیرگزار بوده است. از این رو، تنها گزینه واقعبینانه و کمهزینه برای جلوگیری از ورود به یک بحران جدید، احیای فرآیند دیپلماتیک با هدف دستیابی به توافقی پایدار و چندلایه است؛ توافقی که هم بتواند به پرسشهای غرب پاسخ دهد و هم حقوق و منافع ایران را تضمین کند.
چرا سناریوی عراق و سوریه در تهران جواب نمیدهد؟
یک پرسش کلیدی به محور اصلی بحثها در رسانههای جهانی تبدیل شده است: آیا حملات نظامی آمریکا به تاسیسات هستهای ایران، واقعاً موفقیتآمیز بوده است؟ برای غرب هیچ پاسخ روشنی به این سوال وجود ندارد. اکنون همین تردید، در کانون تحلیلها و گمانهزنیهای بینالمللی قرار گرفته است.
سینا عضدی، استاد دانشگاه جورج واشنگتن، بر این باور است که حتی پس از حملات نظامی گسترده نیز واشنگتن نتوانسته به هدف خود در قبال ایران دست یابد. از نگاه او، مطالبات آمریکا از تهران از مسیر راهحل نظامی قابل تحقق نیست و تجربه عراق و سوریه تکرارپذیر نخواهد بود. عضدی یادآور میشود که در ماجرای پروندههای اتمی عراق و سوریه، حملات نظامی نتیجهبخش بود؛ چرا که هر دو برنامه هستهای در مراحل اولیه شکلگیری قرار داشتند و با یک ضربه قاطع، بهطور کامل نابود شدند؛ اما پرونده ایران، به گفته او، روایت متفاوتی است: زیرساختهای هستهای ایران به مرحلهای رسیده که هرگز با یک حمله برقآسا نمیتوان آن را به عقب بازگرداند یا بهطور کامل از بین برد.
سینا عضدی با اشاره به ادعای دونالد ترامپ مبنی بر «نابودی کامل» برنامه هستهای ایران در شب حمله، تصریح میکند که حتی پنتاگون نیز دستاورد این عملیات را چیزی جز تعویق یک تا دو ساله در روند هستهای ایران نمیداند. او هشدار میدهد که تکرار چنین حملاتی هر چند ماه یکبار نهتنها راهحل پایداری نیست، بلکه آمریکا را ناگزیر میکند واقعیت وجودی برنامه هستهای ایران را بپذیرد.
از منظر عضدی، اگر هدف واشنگتن صرفاً ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای است، باید استراتژی دیگری را در پیش بگیرد. اما اگر مقصود، نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران باشد، این هدفگذاری از اساس اشتباه است؛ چرا که چنین برنامهای با حمله نظامی از میان نخواهد رفت و تجربه کنونی نیز مهر تأییدی بر این واقعیت است.
پرده برداری از یک شکست استراتژیک: چرا حمله به تاسیسات هستهای ایران بیاثر بود؟
نشریه فارنپالیسی در گزارشی به قلم جیمز آکتون، مدیر برنامه سیاست هستهای در بنیاد کارنگی برای صلح بینالمللی، با انتقاد از ادعاهای واشنگتن درباره «پیروزی مطلق»، این موضع را «ریاکارانه» خوانده است. آکتون در این یادداشت تصریح میکند: برخلاف روایت رسمی دولت آمریکا، واقعیتهای صحنه حاکی از آن است که بخش قابلتوجهی از ذخایر اورانیوم غنیشده با خلوص بالا (HEU) ایران از آسیب حملات اخیر مصون مانده و همچنان دستنخورده باقی مانده است. این واقعیت، تردیدهای جدی درباره میزان موفقیت عملیات نظامی آمریکا علیه برنامه هستهای ایران ایجاد کرده و ادعاهای واشنگتن را به چالش میکشد.
بر پایه این تحلیل، هم آمریکا و هم اسرائیل بهخوبی واقفاند که برنامه هستهای ایران به هیچ وجه بهطور کامل مختل نشده است.
در بخش دیگری از گزارش فارنپالسی تأکید شده است که استدلال رایج مبنی بر نیاز ایران به سالها زمان برای بازسازی کامل برنامه هستهای خود، هرچند در ظاهر صحیح به نظر میرسد، اما از اصل ماجرا غافل است. مسئله اساسی اینجاست که آمریکا عملاً از تصمیم نهایی و سیاسی ایران بیخبر است.
با این وجود، واقعیتی که واشنگتن ناگزیر باید با آن روبهرو شود، آن است که عملیات نظامی اخیر نهتنها به شکل کامل زیرساختهای هستهای ایران را از بین نبرده، بلکه عملاً انگیزه مقامات ایرانی را برای حرکت به سوی بازدارندگی بیشتر تقویت کرده است. به این ترتیب، اقدام نظامی آمریکا تنها بهطور موقت بخشی از ظرفیت فنی ایران را عقب رانده است.
فارنپالسی در جمعبندی گزارش خود تصریح میکند که دیپلماسی، تنها گزینه واقعی و باقیمانده برای حل بحران هستهای ایران است؛ هرچند این مسیر، گرچه امیدبخشتر از گزینه نظامی به نظر میرسد، اما همچنان با موانع و دشواریهای جدی روبهروست. ایران با اخراج بازرسان بینالمللی و تهدید به خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)، اهرمهای فشاری قدرتمندی در دست دارد و همین اقدامات، فضای هرگونه مذاکره را بیش از پیش پیچیده ساخته است. در چنین شرایطی، بازگشت به میز گفتوگو بیش از هر زمان دیگری دشوار اما ضروری جلوه میکند؛ چراکه تداوم بنبست، تنها به افزایش بیثباتی و تشدید بحران خواهد انجامید.
از مذاکره تا میدان نبرد؛ سه سناریوی پیشرو در مساله هستهای ایران
در چنین فضایی از منازعه دیپلماتیک و تشدید تنشها، تحلیلگران و کارشناسان غربی برای آینده مذاکرات هستهای ایران سه سناریوی اصلی پیش روی آمریکا ترسیم میکنند؛ سناریوهایی که هر یک، چشمانداز ویژهای از آینده ارائه میدهد. احتمال اقدام نظامی دوباره علیه ایران؛ راهکاری که با توجه به تحرکات و آرایش نظامی آمریکا در منطقه، میتواند پیامدهایی بهمراتب جدیتر برای آمریکا داشته باشد.
از نگاه این کارشناسان، دومین مسیر پیش روی واشنگتن، تداوم سیاست فشار حداکثری و تشدید تحریمهای اقتصادی علیه ایران است؛ رویکردی که پیشتر هم آزموده شده است. در نهایت، مسیر سوم یعنی بازگشت به میز مذاکره قرار دارد؛ گزینهای که هر روز، با توجه به فضای پرمخاطره و بیاعتمادی فزاینده، ضعیفتر و دور از دسترستر میشود.
در این میان، کاظم غریبآبادی، مذاکرهکننده ارشد ایران، بازگشت به گفتوگو با آمریکا را منوط به بازسازی اعتماد و تحقق مجموعهای از شروط کلیدی دانسته است؛ شروطی که شامل توقف اقدامات نظامی آمریکا، پرهیز از بهرهبرداری ابزاری از مذاکرات برای اهداف پشتپرده و همچنین به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران در چارچوب معاهده ان.پی.تی میشود.
به اعتقاد هاشم سلیمان، پژوهشگر مسائل ایران، تهران با طرح این شروط تلاش دارد سناریوی حمله احتمالی آمریکا و اسرائیل را از مدار خارج کند. پیامی که تهران در این رفتار نهفته است، روشن است: جمهوری اسلامی شاید آماده باشد به طور موقت عقبنشینی کند، اما هرگز اهرمهای راهبردی خود را بهطور کامل کنار نمیگذارد.
هاشم سلیمان، با اشاره به آخرین فرصت اروپا برای ایفای نقش میانجی، بر این باور است که ایران تمایل دارد مذاکرات جدید با حضور همزمان اروپا و آمریکا برگزار شود تا از این طریق، ضمن خرید زمان، روند بازسازی برنامه هستهای خود را تسریع و جایگاه چانهزنی خود را تقویت کند.
راه نجات؛ توافق سهمرحلهای برای جلوگیری از جنگ
گروه بین المللی بحران در یادداشتی در ارتباط جنگ دوازده روزه و آینده مذاکرات هسته ای می نویسد: آمریکا برای اولینبار بهطور مستقیم تأسیسات هستهای ایران را بمباران کرد و مدعی شد برنامه هستهای ایران بهشدت آسیب دیده است. با این حال، روایت پیروزی از سوی اسرائیل و آمریکا با تردیدهایی در مورد میزان واقعی خسارات، سرعت بازسازی زیرساختها و قابلیت ایران برای انطباق با شرایط جدید مواجه است.
این گزارش در ادامه می نویسد: در این فضای مبهم، ریسک بازگشت به جنگ کاملاً جدی است. اسرائیل ممکن است مدل «چمنزنی» را به کار گیرد و با همراهسازی آمریکا، حملات دورهای را تکرار کند. در آمریکا نیز، ترامپ در صورت مشاهده علائم بازسازی هستهای، ممکن است عملیات جدیدی علیه ایران انجام دهد. از سوی دیگر، تندروهای ایران نیز با استناد به بیاعتمادی به آمریکا و بینتیجه بودن مذاکره، میتوانند بر طبل تقابل نظامی بکوبند. اما تجربه جنگ اخیر نشان داده که هرگونه اشتباه محاسباتی میتواند به تشدید بحران، تلفات بیشتر و حتی بیثباتی منطقهای منجر شود.
در چنین شرایطی، تنها مسیر واقعبینانه، بهرهگیری جسورانه از فرصت دیپلماتیک برای تبدیل آتشبس به توافقی پایدار است. تحقق این هدف مستلزم ازسرگیری فوری گفتوگوهای واشنگتن و تهران، تعهد به نظارت بر غنیسازی در ازای رفع تحریمها و ارائه تضمینهای معتبر درباره نظارت آژانس است. طرحی سهمرحلهای با محوریت توقف حملات، همکاری هستهای و توافق عدم تجاوز، میتواند ریسکهای فوری را مهار و زمینه را برای ترتیبات امنیتی باثباتتر فراهم کند.
ارسال نظر