خرافاتیترین کشور دنیا که اتفاقا در ایران خیلی محبوب است
کرهجنوبی را با سریالهای درام، موزیک و البته فناوری میشناسیم، اما ورای تصویری که از این کشور پیشرفته در ذهن ما حک شده، هنوز هم خرافاتی عجیب در زندگی مردمش جریان دارد که باعث شکلگیری مشاغلی پردرآمد پیرامون قبر و آیینهای دفن مردگان می شود
روزنامه خراسان_سید مصطفی صابری: کرهجنوبی را با سریالهای درام، موزیک و البته فناوری میشناسیم، اما ورای تصویری که از این کشور پیشرفته در ذهن ما حک شده، هنوز هم خرافاتی عجیب در زندگی مردمش جریان دارد که باعث شکلگیری مشاغلی پردرآمد پیرامون قبر و آیینهای دفن مردگان می شود
در تاریکی شب، دو نفر با فانوس وارد قبرستانی متروک میشوند. یکی شمن است یعنی متخصص برقراری ارتباط با عالم ارواح، دیگری هم متخصص فنگشویی که کارش بررسی محیط و عناصر آن است. این افراد قرار است محل دفن پیرمردی ثروتمند را بررسی کنند که بهگفته خانوادهاش، پس از مرگ روحش آرام نگرفته و از خانواده قربانی میگیرد. این صحنه ای از فیلم «اکسهوما» است، یکی از موفقترین آثار سینمای کره جنوبی در سالهای اخیر که نهتنها مخاطب را میترساند، بلکه پرده از لایهای کمتر دیدهشده از فرهنگ این کشور برمیدارد. در کره جنوبی، انتخاب محل دفن مردگان فقط یک تصمیم خانوادگی نیست؛ بلکه یک مسئله حیاتی است که میتواند نسلها را تحتتأثیر قرار دهد. باور به «باد مقبره» و «بیماری ارواح» آنقدر جدی است که خانوادهها برای دفن عزیزانشان به شمنها و متخصصان فنگشویی مراجعه میکنند؛ افرادی که حتی در جامعه مدرن کره درآمدهایی بالا و جایگاه اجتماعی خاص دارند؛ این متخصصان نقش واسطه میان دنیای زندگان و مردگان را ایفا میکنند. «اکسهوما» فقط یک فیلم ترسناک نیست؛ پنجرهای است به دنیایی که در آن خرافه، سنت و ترس از مرگ هنوز در قلب جامعهای پیشرفته میتپد. در این پرونده قرار است نقش این دست از خرافات را در زندگی مردم کره جنوبی بررسی کنیم.
وقتی انرژی خانه مهمتر از نقشهکشی است
در کره جنوبی، اگر خانهای ساخته شود و ساکنانش دچار بدبیاری، بیماری یا اختلافات خانوادگی شوند، اولین مظنون نه مشکلات خانوادگی و روانشناسی است، نه میکروب و ویروس، نه معماری و کیفیت مصالح، بلکه همه چیز میافتد گردن «جریان انرژی» خانه! در چنین شرایطی، خانوادهها سراغ دو متخصص میروند: شمن و فنگشوییکار. اولی با عالم ارواح در ارتباط است، دومی با عناصر طبیعت. هر دو، در جامعهای که با فناوریهای پیشرفته شناخته میشود، هنوز هم نقشی حیاتی دارند.
شمنها واسطههای جهان نادیده
شمنها که در زبان کرهای به آنها «مودانگ» گفته میشود، اغلب زنانی هستند که با اجرای آیینهایی پیچیده، ارواح خشمگین را آرام میکنند، خانهها را پاک سازی میکنند و حتی در مراسم دفن مردگان حضور دارند تا «دروازههای عالم دیگر» را ببندند. آنها نهتنها حذف نشدهاند، بلکه در سالهای اخیر با موجی از بازگشت به سنت، دوباره محبوب شدهاند.
فنگشویی مهندسی انرژی
متخصصان فنگشویی هم با قطبنماهای سنتی و نقشههای انرژی، محل مناسب برای ساخت خانه یا دفن مرده را تعیین میکنند. این مشاغل نهتنها در زندگی روزمره مردم حضور دارند، بلکه در طراحی داخلی، معماری و حتی انتخاب محل دفن افراد مشهور نقش دارند.
درآمد بالا، جایگاه اجتماعی خاص
درآمد برخی از شمنها به دهها هزار دلار در ماه میرسد. آنها در برنامههای تلویزیونی ظاهر میشوند، مشاور املاک و شرکتهای ساختوساز از خدماتشان استفاده میکنند و حتی در تبلیغات تجاری بهعنوان «پاککننده انرژی منفی» معرفی میشوند.
وقتی قبر اشتباه، نسلها را گرفتار میکند
در فرهنگ کره جنوبی، محل دفن مردگان فقط یک تصمیم خانوادگی نیست؛ یک انتخاب حیاتی است که میتواند سرنوشت نسلها را تغییر دهد. باور به «باد مقبره» یکی از ترسناکترین و رایجترین خرافات در این زمینه است. طبق این باور، اگر قبر در مکان اشتباهی قرار گیرد، انرژی نحس یا باد آلوده از آن خارج میشود و به زندگی بازماندگان آسیب میزند؛ از بیماریهای جسمی و روانی گرفته تا مرگهای زنجیرهای و ورشکستگی مالی.
وقتی روان با خرافه گره میخورد
مفهومی دیگر که در باورهای سنتی کرهای ریشه دارد، «بیماری ارواح» است. این اصطلاح به مجموعهای از مشکلات روانی، رفتاری یا حتی جسمی اطلاق میشود که منشأ آن نه در ژنتیک یا محیط، بلکه در خشم ارواح ناآرام دیده میشود. خانوادههایی که دچار بدبیاریهای پیدرپی میشوند، اغلب به این نتیجه میرسند که روحی در قبرستان آرام نگرفته و باید با کمک شمنها، آیینی برای آرامسازی او برگزار شود.
روایتهایی از مرگهای زنجیرهای
در برخی گزارشهای محلی، خانوادههایی معرفی شدهاند که پس از دفن یکی از اعضا در مکانی نامناسب، شاهد مرگهای مشکوک و پیدرپی در نسل بعدی بودهاند. این روایتها، هرچند از نظر علمی قابل اثبات نیستند، اما چنان در ذهن مردم ریشه دواندهاند که حتی افراد تحصیلکرده نیز برای دفن عزیزانشان به متخصصان فنگشویی و شمنها مراجعه میکنند تا از وقوع چنین فجایعی جلوگیری کنند.
سئول شهر هوش مصنوعی و جنگیرها
سئول، پایتخت کره جنوبی، یکی از پیشرفتهترین شهرهای جهان است. این شهر نهتنها میزبان شرکتهای فناوری پیشرو مانند سامسونگ و الجی است، بلکه در زمینه زیرساختهای شهری، آموزش دیجیتال، حملونقل هوشمند و اینترنت پرسرعت هم جزو برترینهاست. نرخ سواد در کره جنوبی بیش از ۹۷ درصد است و دانشآموزان این کشور در آزمونهای جهانی ریاضی و علوم، همواره در رتبههای بالا قرار دارند. کره جنوبی همچنین یکی از معدود کشورهایی است که هوش مصنوعی را بهطور رسمی وارد برنامه درسی مدارس کرده است.
اما در دل این مدرنیته...
با وجود این همه پیشرفت، هنوز هم در دل سئول، شمنها مراسم آرامسازی ارواح برگزار میکنند و فنگشوییکارها برای تعیین محل ساخت خانه یا دفن مرده، قطبنماهای سنتیشان را بیرون میآورند. این تناقض، نه فقط عجیب، بلکه شگفتانگیز است. در جامعهای که رباتها در بیشتر خانهها وظیفه نظافت را به عهده دارند و خودروهای پیشرفته در دسترس بیشتر خانوادههاست، هنوز هم ترس از «باد مقبره» و «بیماری ارواح» در تصمیمگیریهای خانوادگی نقش دارد.
خرافههایی فراتر از قبر
اما این باورها فقط به مردگان محدود نمیشود. در فرهنگ کرهای، سوت زدن هنگام شب ممنوع است چون گفته میشود ارواح شوم را بیدار میکند. نوشتن نام افراد با جوهر قرمز، بهمعنای آرزوی مرگ برای آنهاست. عدد چهار نماد مرگ است و بسیاری از ساختمانها طبقه چهارم ندارند. دادن کفش به شریک زندگی، نشانهای از جدایی تلقی میشود. گرفتن ناخن در شب، خطرناک است چون باور دارند موشها آن را میخورند و روح فرد را آلوده میکنند. حتی خوردن آب نبات چسبنده قبل از امتحان، نشانهای از چسبیدن اطلاعات به مغز تلقی میشود.
تناقضی که واقعی است
این تضاد میان فناوری و خرافه، نه نشانه عقبماندگی، بلکه بازتابی از پیچیدگی فرهنگی است. کره جنوبی نشان میدهد که مدرنیته الزاماً به معنای عبور از سنت نیست، بلکه گاهی، سنت و خرافه در دل فناوری جاخوش میکند؛ مثل سئول، شهری که هم ربات دارد، هم جنگیر.
وقتی سینما پرده از تاریخ برمیدارد
فیلم «اکسهوما» فقط یک اثر ترسناک نیست، بلکه یکی از معدود فیلمهایی است که تصویری متفاوت از جامعه کره جنوبی ارائه میدهد. در این فیلم، ترس از ارواح ناآرام، باور به تأثیر محل دفن اجداد و نقش شمنها در آرامسازی مردگان، نه بهعنوان افسانه، بلکه بهعنوان بخشی از واقعیت فرهنگی جامعه کرهای به تصویر کشیده میشود. این روایت، ریشه در تاریخ و آیینهایی دارد که قرنهاست در شبهجزیره کره جریان دارد و در سریالهای عاشقانه و تاریخی کرهای که مخاطبان جهانی هم دارند منعکس نمیشود برای همین بسیاری از ما تصویری فانتزی و کانالیزه شده از سبک زندگی مردم این کشور در ذهن داریم.
تاثیر ارواح بر زندگی روزمره
شامانیسم، یکی از کهنترین باورها در کره، بر ارتباط مستقیم با ارواح و نیروهای طبیعی تأکید دارد. شمنها در این آیین، واسطههایی هستند که با اجرای آیینهای خاص، ارواح خشمگین را آرام میکنند یا پیامهایی از جهان نادیده دریافت میکنند. این باور، هنوز هم در مناطق روستایی و حتی در دل شهرهای بزرگ، زنده است و در مراسم دفن، ازدواج، یا پاک سازی خانهها نقش دارد.
ترس از رنج و احترام به نیاکان
با ورود بودیسم از چین در دوره شیلا، مفهوم رنج و تناسخ وارد فرهنگ کرهای شد. در بودیسم کرهای، مرگ پایان نیست، بلکه مرحلهای از چرخه رنج است که باید با آیینهای درست همراه باشد تا روح فرد در آرامش وارد مرحله بعدی شود. عقاید کنفیوسیوسی هم با تأکید بر احترام به نیاکان، نقش مهمی در شکلگیری باورهای مربوط به دفن و آرامسازی ارواح دارد. در این آیین، ارواح اجدادی میتوانند بر زندگی فرزندان تأثیر بگذارند و انتخاب محل دفن، نوعی احترام و مراقبت از آنها محسوب میشود.
ترس از مرگ یا ترس از بیاحترامی؟
در فرهنگ کرهای، مرگ نهتنها پایان زندگی، بلکه آغاز مسئولیتهای تازهای برای بازماندگان است. اگر آیینهای دفن بهدرستی انجام نشود، یا محل قبر نامناسب باشد، این بیاحترامی میتواند خشم نیاکان را برانگیزد. ترس از مرگ، در واقع ترس از نارضایتی ارواحی است که هنوز در این جهان سرگرداناند.
خرافه، زبان فرهنگی یا توهم جمعی؟
هرچند بشر هر روز ابعاد بیشتری از مکانیسمهای جهان را کشف میکند اما خرافهها از ذهنش پاک نمیشود؛ موضوعی که زمینههای مختلف و پیامدهای تلخی دارد .
در جهانی که با دادههای بزرگ، هوش مصنوعی و فناوریهای پیشرفته تعریف میشود، باور به نیروهای ماورایی و خرافههای سنتی هنوز هم در گوشهوکنار زندگی مردم جریان دارد؛ از کره جنوبی گرفته تا آمریکای لاتین، انسانها همچنان به نشانهها، انرژیهای نادیده و ارواح خشمگین باور دارند. اما چرا؟ آیا این فقط یک عقبماندگی فرهنگی است یا چیزی عمیقتر در روان و ساختار اجتماعی ما نهفته؟
نیاز به معنا، کنترل و آرامش
از نگاه روانشناسی، خرافه پاسخی است به اضطرابهای بنیادین بشر. وقتی با مرگ، بیماری یا اتفاقات غیرقابل توضیح روبهرو میشویم، ذهن ما بهدنبال معنا و کنترل میگردد. باور به اینکه یک قبر اشتباه میتواند نسلها را نابود کند یا اینکه یک شمن میتواند ارواح خشمگین را آرام کند، نوعی سازوکار روانی برای مدیریت ترس و بیقدرتی ما انسانها در برابر ناشناختههای زندگی است. این باورها، هرچند غیرمنطقی، به انسان حس کنترل و آرامش میدهد؛ حتی اگر واقعیت نداشته باشد، چراکه بهخودمان میقبولانیم همه چیز واقعی است.
کهنالگوها و ناخودآگاه جمعی
کارل گوستاو یونگ، روانکاو سوئیسی، معتقد بود که ذهن انسانها حامل «ناخودآگاه جمعی» است؛ مجموعهای از نمادها، ترسها و آرکیتایپهایی که در همه فرهنگها مشترکاند. شمن، روح خشمگین، قبر نفرینشده و باد نحس، همه نمادهایی هستند که در ناخودآگاه جمعی مردم یک سرزمین یا فرهنگ گسترده حضور دارند. حتی فراتر از آن این مفاهیم میتواند به اشکال دیگر در افسانههای ایرانی، اسطورههای یونانی و آیینهای آفریقایی هم دیده شود و هر کدام بخشی از زبان مشترک بشر برای مواجهه با ناشناختهها محسوب میشود که طی قرنها در روان ما جا خوش کردهاند و بهراحتی نمیتوان نادیدهشان گرفت.
کارکردهای پنهان خرافه برای اجتماع
در سطح اجتماعی، خرافه میتواند نقش انسجامبخش داشته باشد. آیینهای جمعی برای آرامسازی ارواح، مراسم پاک سازی خانه یا مشاوره با شمنها، نوعی مشارکت فرهنگیاند که به افراد حس تعلق و امنیت میدهند. در جامعهای مثل کره جنوبی که فشارهای روانی، رقابت شدید و اضطرابهای مدرن فراگیرند، خرافه میتواند نقش تسکیندهنده داشته باشد. حتی اگر از نظر علمی بیپایه باشد، از نظر روانی و اجتماعی، کارکرد دارد.
پیامدهای خرافه، از آرامش تا انفعال
با این حال، باورهای خرافی میتواند پیامدهای منفی هم داشته باشد. در سطح فردی، ممکن است افراد بهجای مراجعه به روانشناس یا پزشک، به شمنها پناه ببرند و درمانهای علمی را نادیده بگیرند. در سطح اجتماعی، خرافه میتواند مانع از پذیرش واقعیتهای علمی، گسترش تفکر انتقادی و رشد عقلانیت شود. گاهی خرافهها باعث میشود مسئولیت اشتباهاتمان را نپذیریم، بهطور مثال اگر یک مادر کرهای در نگهداری از فرزندش و بهداشت او دقت نکرده باشد خیلی راحتتر است که بیماری یا مرگش را به نفرین مقبره خانوادگی ربط دهد تا غذای آلودهای که خورده.
مرز سنت و خرافه؛ پرسشی بیپاسخ
در نهایت، پرسش اصلی این است: آیا اگر باوری علمی نیست اما جامعهای را آرام میکند، باید آن را جدی گرفت؟ یا باید با آن مقابله کرد؟ شاید خرافه، همانطور که یونگ میگوید، زبان ناخودآگاه ما برای مواجهه با ترس باشد. زبانی که نهتنها در کره جنوبی، بلکه در همهجای جهان، هنوز هم حرفهایی برای گفتن دارد. آیا اگر خرافه رنگ آیینی سنتی بگیرد که بخشی از هویت جمعی مردم یا سرزمین است بازهم باید چشمها را روی کارکردهای منفی و پیامدهای تلخش بست؟
ارسال نظر