برادر من! دو دقیقه اعتراف نکن، ببینیم چه کارهایم ...
دامون قنبرزاده با انتقادی تند از سخنان انگیزشی و رفتارهای رسانهای مجتبی شکوری، مخاطبان را به بررسی پیامهای سطحی و اثرات آنها بر افراد آسیبدیده فراخواند.
برترینها: در فضای پرهیاهوی شبکههای اجتماعی و جریانهای پرطرفدار انگیزشی، گاهی برخی چهرهها با سخنان و روایتهای شخصی خود توجه همه را جلب میکنند و واکنشهای گستردهای به همراه دارند. دامون قنبرزاده، فعال رسانهای، اخیراً در این زمینه متنی انتقادی و جنجالی منتشر کرده است.
دامون قنبرزاده در پیج اینستاگرام خود نوشت: وای که چهقدر متنفرم از این صحبتهای انگیزشیمنگیزشی و بیکارکرد که جز برای سرگرم کردن و دلخوش کردن مخاطبِ سادهاندیش، به هیچ کار دیگری نمیآیند: «از درد، پله بساز»، «خودت را ببخش»، نمیدانم «زخمت را لیس بزن»، آدم باید فلان، آدم باید بهمان! زندگی اِل است و بِل است و ... این خزعبلات. در نهایت یک موزیک نرم هم میگذارند زیر این حرفها و ملت ما هم که عاشق اینجور چیزها! در این مملکت هم تا دلتان بخواهد کسانی وجود دارند که بالای منبر میروند و دیگر پایین نمیآیند. جناب آقای مجتبی شکوری هم با آن غمزهای که به صدایشان میدهند، یکی از کلههای سخنگوی این ممکلت هستند که تخصص جالبی در بهکارگیری مخِ ملت دارند.
از طرف دیگر، برای جلب توجه هم که راههای زیادی وجود دارد. مثلاً میشود گفت من از سهمیه استفاده کرده بودم و وارد دانشگاه شده بودم. اعتراف به این موضوع، میشود شجاعت. بعد که آبها از آسیاب افتاد و ملتِ زودباور این موضوع را فراموش کردند، دوباره میشود آمد وسط میدان و گفت: به من تجاوز شده است؛ این یکی که دیگر قطعاً میترکاند! بعد هم باز چهار تا جملهی «مکش مرگ ما» میاندازیم تنگ حرفها و اصلاً کی به کیست؟! هان؟! والا! نشان به آن نشان که: همانهایی که وقتی ماجرای دروغین بودن درس و مشق آقای شکوری بیرون آمده بود به ایشان فحش میدادند، با این اعتراف جدید، گوینده را تا حد یک قدیس بالا بردند.
نمیخواهم به گذشتهی ایشان و دردی که شاید واقعاً تحمل کردهاند، تعرض کنم اما جناب شکوری! قربان آن غمزههای صدایت! وقتی چنین خاطرهی ترسناکی را با جملههای گوگولی تزیین میکنی و به خورد خلقِ ساده میدهی، فکر نمیکنی خیلی از آنهایی که چنین تجربهی دهشتناکی را از سر گذراندهاند، چون مانند شما نمیتوانند بالای منبر بروند و موضوع را در ذهن و روح خودشان حلاجی کنند، پس ممکن است این ساده کردنهای گوگولی (خودت را دوست بدار، زخمت را لیس بزن و...) زخم بدتری به روان آدمهای تعرضدیده بزند، جای اینکه بروند و درمانی اصولی برایش پیدا کنند؟
اینها به کنار، اصلاً نمیفهمم چرا اینهمه اتفاق در زندگی جناب شکوری رخ داده است؟! یکتنه بار دراماتیکِ نیمی از ایران را به دوش میکشند! بعید نیست فردا دوباره جلوی دوربین بیایند و اعتراف تکاندهندهی دیگری بکنند. برادر من! دو دقیقه اعتراف نکن، ببینیم چه کارهایم ...
ارسال نظر