چگونه کشوری که با تریاک تسلیم شد، با یوان جهان را بازتعریف کرد
چینیها شکست تاریخی در جنگ تریاک را فراموش نکردند و حالا با قدرت اقتصادی و یوان، قواعد بازی جهانی را بازتعریف میکنند.
عصرایران: چینیها شکست تاریخی در جنگ تریاک را فراموش نکردند و حالا با قدرت اقتصادی و یوان، قواعد بازی جهانی را بازتعریف میکنند.
در سال ۱۸۴۰، بریتانیا با تریاک به جنگ چین رفت و امپراتوری باستانی شرق را در برابر تجارتِ سم، به زانو درآورد. روایت بازگشتِ ملتی است که شکست را به فراموشی نسپرد، بلکه از آن نقشهای برای بازگشت ساخت.

از قرن هجدهم، با *انقلاب صنعتی در اروپا*، غرب به برتری فناورانه و نظامی دست یافت؛ برتریای که با ناوهای بخار، کارخانههای عظیم و سلاحهای گرم، مرزهای جهان را دوباره ترسیم کرد.
در این نظم تازه، تجارت نه فقط وسیلهای برای سود، بلکه ابزاری برای سلطه شد. و جنگ تریاک، یکی از نخستین میدانهای این برتری بود.
نخستین میدان سلطه
در آغاز، ماجرا ساده بود: چای و ابریشم از چین به اروپا میرفت، و نقره از اروپا به چین بازمیگشت. اما در لندن، حسابداران امپراتوری دیدند تراز تجارت به سود شرق سنگینی میکند.
نقرهها از خزانه بیرون میرفتند و بازنمیگشتند. در پاسخ، کمپانی هند شرقی بریتانیا، که تجارت شرق را در انحصار داشت، کالایی یافت که سودش بیپایان بود و وجدان را بیمعنا کرد: تریاک.
نخست چند محموله، پنهانی، در بنادر جنوبی چین تخلیه شد؛ اما اندکی بعد، به نام «تجارت آزاد»، تریاک رسماً وارد بازار چین شد.

در کمتر از یک دهه، میلیونها نفر به آن وابسته شدند و اقتصاد امپراتوری در سراشیبی فروپاشی افتاد. وقتی امپراتور، به پیشنهاد مأمور سختگیر و وطندوستش لین زهسو (Lin Zexu)، فرمان داد همهی محمولهها نابود شود، هزاران صندوق تریاک در خلیج هومن به دریا ریخته شد — اما لندن این را «توهین به تجارت آزاد» خواند و پاسخ داد: توپ، ناو، آتش.
بندر کانتون در شعلهها سوخت.
ناوهای بخار بریتانیا با توپخانههای فولادی از دریا تا نانجینگ پیش رفتند، در حالیکه قایقهای چوبی امپراتوری و سلاحهای کهنهاش تاب مقاومت نداشتند.
چین نه از کمبود شجاعت، که از کمبود صنعت شکست خورد.
قرن تحقیر
در سال ۱۸۴۲، در نانجینگ، سندی امضا شد که مهرِ تحقیر بر پیشانی یک امپراتوری زد و طعمِ فروپاشی را به چین چشاند.
واگذاری هنگکنگ، گشودن بنادر، پرداخت غرامت — و اندکی بعد، امتیازات قضایی برای اتباع خارجی — آغاز چیزی بود که چینیها بعدها نامش را گذاشتند: قرن تحقیر.

در سالهای بعد، جنگ دوم تریاک با غارت و آتشزدن کاخ تابستانی پکن به اوج تحقیر ملی رسید؛ زخمی که در حافظهٔ چین نه فقط نظامی، بلکه فرهنگی بود.
اما چینیها شکست را نه پنهان کردند و نه فراموش.
آن را در حافظهشان نگه داشتند، تا روزی از دل همان زخم، راهی برای بازسازی بجوشد.
شرقِ ترجمه و مسیر دیگر چین
بسیاری از ملتهای شرق، پس از سلطهی غرب، به ترجمه پناه بردند؛ ترجمهی نظریه، ترجمهی نجات.
تمدنهایی که روزگاری خالق اندیشه بودند، به مصرفکنندگان مفاهیم دیگران بدل شدند. ما، وارثان سرزمینی که زمانی نظریه مینوشت، گاه تنها شنوندهی نظریه شدیم — بهجای ساخت، سخن گفتیم.

اما چین راه دیگری رفت. بهجای واردات بیمحابای مفاهیم ناتمامِ دموکراسی غربی، نخست به ساخت ستونهای بازدارندگی نظامی و فناورانه پرداخت — تا دیگر هرگز در برابر توپ و ناو، بیدفاع نباشد.
در دهههای بعد، در دل انزوای جنگ سرد و زیر سایهٔ مائو، به فناوری هستهای دست یافت؛ نه برای حمله، بلکه برای آنکه تکرار نانجینگ دیگر ممکن نباشد.
چنانکه چن یی، وزیر خارجهی وقت چین، در سال ۱۹۶۴ گفت: «سلاح هستهای نه برای حمله، بلکه برای آنکه دیگر هرگز تحقیر نشویم.» سپس علوم و فنون را از غرب گرفت، اما ذهنش را در جهانبینی آن اسیر نکرد.
درهایش را به دانش گشود، اما دروازههای هویتش را نبست. ملیگرایی خود را نه در شعار، بلکه در نظم حفظ کرد. و همین تمایز، راه او را از تقلید به خلق رساند؛
از بندر تریاک تا یوانی که امروز تپش اقتصاد جهان است.
از وابستگی تا هژمونی
امروز، همان سرزمینی که روزی تریاک را به اجبار خرید، با یوان – نماد اقتصاد قدرتمند و مستقل خود – دلار را به چالش میکشد.
از تهران تا ریاض، از مسکو تا سائوپائولو، قراردادهایی بسته میشود که دیگر با دلار سنجیده نمیشوند.

یوان، ارزی که روزی در بازار هنگکنگ پذیرفته نمیشد، اکنون در قلب نظام مالی جهان میتپد. چین از تریاک تا یوان، از وابستگی تا هژمونی رفت.
و شاید راز این مسیر در یک جمله خلاصه شود:
آنها از زخم، قدرت ساختند؛ ما از قدرت، تردید.
ارسال نظر