«بریتانیاییها نمیدانند چه میخواهند»، این جملهای بود که در صفحه اول یک روزنامه سوئیسی مهم چاپ شد و دقیقاً همین طور است.
روزنامه ایران: «بریتانیاییها نمیدانند چه میخواهند»، این جملهای بود که در صفحه اول یک روزنامه سوئیسی مهم چاپ شد و دقیقاً همین طور است.
شاید بتوان گفت بریتانیاییها نمیتوانند بر سر آنچه میخواهند با هم به توافق برسند یا نمیدانند چطور آنچه را میخواهند، به دست بیاورند. این حجم از آشفتگی و درهم ریختگی در بریتانیا، آن هم در نخستین سالگرد آری گفتن به خروج این کشور از اتحادیه اروپا، واقعاً دردآور است. به عکس بریتانیا که بر طبل جدایی از اتحادیه اروپا میکوبد، کشورهای دیگر اروپایی، گویی مشتاقانهتر از قبل در کنار یکدیگر بودن را مطالبه میکنند.
درست از همان شبی که امانوئل ماکرون، رئیس جمهوری منتخب فرانسه، پیروزی خود بر مارین لوپن را با اجرای یک رژه باشکوه در جلوی کاخ لوور و در حالی که سرود اتحادیه اروپا در فضا طنینانداز بود، جشن گرفت، امیدها برای آنکه همکاری دو کشور آلمان و فرانسه قطار پروژه اتحادیه اروپا را به ریل بازگرداند، جان گرفته است.
از زمان رأی آری بریتانیاییها به خروج این کشور از اتحادیه اروپا، اقتصاد منطقه رشد سریعتری داشته است و باز هم درست از زمان رأی آری به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب دونالد ترامپ در امریکا، حمایتها برای استحکام بیشتر این اتحادیه در همه کشورهای عضو افزایش چشمگیر یافته است. آنگلا مرکل در یکی از نطقهای معروف خود در ماه اکتبر گذشته در شهر مونیخ گفت: اروپا باید مراقب خود باشد، چرا که دیگر نمیتواند روی امریکا و بریتانیا حساب کند. رهبران پاریس، برلین و بروکسل این روزها روی پیدا کردن راه حل برای چالشهای سخت تمرکز کردهاند. برای بسیاری از آنها خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا یک نمایش فرعی در میان معضلات مهمتر محسوب میشود.
یک منبع آگاه از کشور آلمان میگوید، ماکرون و آنگلا مرکل وقتی اولین بار با هم ملاقات کردند، فقط 60 ثانیه درباره این مسأله با هم گفتوگو کردند. چند روز قبل، طی جلسهای مختصر در مقر اتحادیه 27عضوی اروپا، درباره خروج بریتانیا از این اتحادیه صحبتهای کوتاهی رد و بدل شد. احتمالاً در زمان برگزاری این جلسه، خانم می در دفتر نخست وزیری خود در لندن، مشغول نوشیدن چای «با ثبات و قوی» [کنایه از شعار انتخاباتی خانم می] خود بود. بعد از تصمیم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا احتمالاً تلاش برای میزبانی آژانسهای این اتحادیه که هم اکنون در لندن مستقر هستند، افزایش خواهد یافت.
اما نکته مهمتر پیام مشترکی است که اکثر اعضای این اتحادیه برای دولت خانم می دارند. پیام آنها مصداق این ضربالمثل انگلیسی است که میگوید: «شما نمیتوانید هم کیکتان را بخورید و هم آن را نگه دارید»، کنایه از این موضوع که بریتانیا نمیتواند سیاستی دوگانه اتخاذ کرده و همزمان هم بخشی از این اتحادیه باشد و از منافع آن بهرهمند شود و هم بخشی از آن نباشد و درباره مسائل مختلف به طور مستقل تصمیمگیری کند. از آن گذشته، انتخابات اخیر بریتانیا نیز چرخشی سیاسی نسبت به یک خروج نرم از اتحادیه اروپا ایجاد کرده است.
در اکثر حوزههای رأیگیری که در همهپرسی 23 ژوئن سال 2016 به ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا رأی داده بودند، هیچ کدام از دو حزب کارگر و محافظهکار نتوانستند اکثریت آرا را کسب کنند. در چنین پارلمانی شعار خانم می که میگوید: «توافق نکردن بهتر از توافق بد کردن است» نیز امکان تحقق نخواهد داشت. حزب کارگر، لیبرال دموکراتها و حزب ملی اسکاتلند میخواهند بریتانیا یا در اتحادیه اروپا باقی بماند، یا اگر بناست از آن خارج شود، دست به یک خروج نرم بزند. حتی حزب اتحادگرای دموکراتیک ایرلند شمالی که توانسته 10 نماینده به پارلمان بریتانیا بفرستد- 10 نمایندهای که چشم امید حزب محافظهکار انگلیس به آنها دوخته شده- نیز با وجود طرفداری سخت از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، خواستار باز ماندن مرزها بین جمهوری ایرلند و ایرلند شمالی است.
مهمتر از همه اینها، نتایج انتخابات سبب شد نمایندگان حزب محافظهکار که به ابقای بریتانیا در اتحادیه اروپا رأی داده بودند، بیش از پیش با هم متحد شده و خواستار خروج نرم از اتحادیه اروپا و اولویت بخشیدن به شکوفایی اقتصادی و ایجاد شغل در بریتانیا شوند. فیلیپ هاموند، وزیر خزانهداری بریتانیا که سابقاً پیشبینی شده بود توسط ترزا می اخراج خواهد شد، نه تنها در مقام خود باقی مانده بلکه به وضوح سیاستهای کاملاً متفاوتی از آنچه خانم می در جریان برگزاری همهپرسی برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا اعلام کرده بود را دنبال میکند. هاموند اخیراً در یک نطق کلیدی که در عمارت شهرداری لندن انجام داد، از اقتصاد به عنوان اصلیترین معضل خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا سخن گفت. البته تناقض در این است که اگر اولویت بریتانیا اقتصاد و اشتغالزایی است، پس به وضوح باید در اتحادیه اروپا باقی بماند.
روشدن پیامدهای اقتصادی
مارک کارنی، رئیس بانک مرکزی انگلیس، طی سخنرانی خود در کاخ شهرداری لندن، «ضعیفتر شدن رشد اقتصادی» در بریتانیا را مستقیماً ناشی از مذاکرات برای خروج این کشور از اتحادیه اروپا عنوان کرد. به عبارت دیگر، پیامدهای منفی اقتصادی از همین حالا خودنمایی کردهاند. حال آنکه اگر اولویت رشد اقتصادی بریتانیا باشد، پس بدون شک بریتانیا باید در اتحادیه اروپا باقی بماند. البته این باور پنهانی افرادی مثل هاموند و خیلی از محافظهکاران دیگر و حزب کارگر است که بر زبان آوردن آن شجاعت میخواهد، چرا که باور بر این است که «رأی مردم تعیین کننده خروج از اتحادیه اروپا بوده» و صحبت از چنین چیزهایی به ایجاد شکاف در احزاب خواهد انجامید.
اگر بنا باشد رخدادهای سیاسی سال گذشته امریکا و اروپا چیزی به ما آموخته باشد، آن چیز حتماً این است که ما هرگز نمیدانیم فردا چه اتفاقی خواهد افتاد [کافی است به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، انتخاب ترامپ و ماکرون دقت کنید. با این وجود، فرضیه من این است که بریتانیا بازار واحد کنونی خود را درست مثل آنچه برای کشورهایی مثل نروژ برقرار است، البته با ایجاد اندکی تغییرات، یا شبیه بسته تجارت آزاد سوئیس یا عضویت ترکیه در اتحادیه گمرکی، حفظ خواهد کرد.
باور کنیم یا نه، انگلستان میخواهد از مدل ارتباط اوکراین با اتحادیه اروپا در این زمینه پیروی کند. وستمینیستر (پارلمان بریتانیا) تمام این مسائل را در خود هضم میکند، البته به همان روش بازی بریتانیایی کجدار و مریز طی کردن. اگرچه هنوز مردم بریتانیا به توافق درباره خروج این کشور از اتحادیه اروپا نرسیدهاند، (لفاظی می که میگوید «همه کشور باید با هم متحد شوند» ظاهراً عبارتی تمسخرآمیز تلقی میشود)، اتخاذ چنین روشی میتواند یک موقعیت میانه برای بریتانیا فراهم کند که مجبور نباشد بین دو موقعیت افراطی خروج کامل از اتحادیه اروپا یا ماندن در آن، یکی را انتخاب کند.
اخیراً یک دانشجوی سوئیسی میگفت، با اینکه کشورش وابستگی زیادی به اتحادیه اروپا دارد اما او علاقهای ندارد سوئیس به اتحادیه اروپا بپیوندد: «دوست ندارم کشورم به اتحادیه اروپا بپیوندد چون ما خودمان، بر خودمان حکومت میکنیم.» بسیاری از بریتانیاییها، با آنکه ممکن است به صورت عقلانی و در ذهنهای خود بدانند که حق حاکمیت با قدرت اجرایی دو چیز کاملاً متفاوت هستند، اما باز هم به دنبال به دست آوردن مجدد چنین حس مشابهی هستند.
بنابراین، بریتانیاییهای اروپایی یکصدا این را از پارلمان خود میخواهند: «چرا وقتی میتوانیم برای همیشه در اتحادیه اروپا مانده و از سودهای واقعی آن بهرهمند شویم، با خروج نصفه و نیمه از این اتحادیه از ضررهای بیشمار آن و سودهای اندک آن بهرهمند شویم؟»
و در آخر با یک جمله از دیوید دیویس، وزیر امور برگزیت بریتانیا که چند سال پیش گفته، این مطلب را به پایان میبرم «دموکراسیای که نتواند ذهنیت خود را تغییر دهد، دیگر دموکراسی نیست.»
ارسال نظر