۷۶۲۷۸۸
۵۰۰۷
۵۰۰۷
پ

داریوش اسدزاده: من عاشق و گرفتار این کار شده‌ام

داریوش اسدزاده می گوید: "از تماشاخانه که خارج شدیم پشت سرش راه می‌رفتم اما یک دفعه برگشت گفت: تو خجالت نمی‌کشی؟ و بعد هم دنبالم کرد و من هم پا به فرار گذاشتم. پدرم دید به پایم نمی‌رسد و رفت خانه. اما وقتی من به خانه رسیدم در قفل بود و راهم نمی‌دهد. دم در نشسته بودم که دیدم مادرم آمد و در را باز کرد. من با این وجود تئاتر را ادامه دادم..."

ایسنا: داریوش اسدزاده از هنرمندان پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون در سال ۱۳۰۳ در کرمانشاه به دنیا آمد اما اصالتا تهرانی است. پدرش در ارتش کار می‌کرده و فرزند بزرگ خانواده بوده؛ دو برادر و دو خواهر دارد و در پنج سالگی از کرمانشاه به تهران می‌آید.

داریوش اسدزاده: من عاشق و گرفتار این کار شده‌ام

با داریوش اسدزاده درباره روزهای ابتدایی حضورش در تئاتر و سینما صحبت کردیم، از سختی‌هایی که تا به امروز کشیده و آرزویش برای اینکه کاش هنرمندانی که کارش را با آنها آغاز کرده هنوز هم بودند.

* آقای اسدزاده، حدود ۸۰ سال است که شما در سینما و تئاتر فعالیت می‌کنید، در روزهای ابتدای کارتان، هیچوقت چنین روزی را پیش بینی می‌کردید؟

نه اصلا، در واقع هیچ کس نمی‌تواند آینده خود را پیش‌بینی کند. اما فکر نمی‌کردم تا به این اندازه در کار سینما و تئاتر پیشرفت کنیم با این وجود به نظرم هنوز هم کم است و جا دارد تا بیشتر از این جلو برویم.

*شما در این مدت در فیلم‌های سینمایی یا حتی سریال‌ها، هر چند در نقشهای کوتاه، حضور داشتید و بازی کردید، ولی چرا تئاتر را که تخصص شما هم در آن بود ادامه ندادید؟ آیا علت خاصی داشت؟

نه دلیل خاصی پشت این اتفاق وجود نداشت، بلکه بعد از برگشتنم به ایران، دیگر حال و حوصله تئاتر و تمرین کردن را نداشتم به همین دلیل دنبال آن نرفتم. در واقع سن‌ام بالا رفته بود و از لازمه های تئاتر هم هر روز سر تمرین رفتن است که من دیگر توانش را نداشتم. اما به جای حضور روی صحنه، از سال ۱۳۲۰ به بعد تعدادی نمایشنامه خودم نوشته و یا ترجمه کرده بودم و آن‌ها را برای چاپ گذاشتم که تعدادی از آنها هم چون مدت زمان زیادی از نگارش آن گذشته بود خراب یا گم شده بودند.

*بین تمام کارهایی که تاکنون انجام دادید، می‌توانید بگویید کدامشان برایت خاطره انگیز شده است؟

تمام کارهایی که در آنها بازی کردم مثل بچه هایم هستند و نمی‌توانم از بین آنها انتخاب کنم که کدام یک را بیشتر یا کمتر دوست دارم. کتاب‌هایم هم همینطور هستند و برایم انتخاب یکی از آنها مشکل است. من عاشق و گرفتار این کار شده‌ام، اما الان دیگر نمی‌توانم کار کنم، یعنی توانش را ندارم. عشق همیشه آدم را گرفتار و تا آخر عمر درگیر خودش می‌کند و الان هم کارم شده خواندن و نوشتن.

دلم می‌خواست از آدم‌های قدیمی که باهم کار می‌کردیم و سینما و تئاتر را تا به این مرحله رساندیم هنوز هم بودند. ما همه با هم دوست بودیم و دوستی‌مان هم واقعی و حقیقی بود و هرچه زمان پیش رفته است از کیفیت این دوستی‌ها کاسته شده است. همه از عشاق سینه چاک هنر بودند.

* از خاطراتتان از تئاتر نصر و تئاتر دهقان چیزی به یاد دارید؟

"تئاتر دهقان" سالن تابستانی "تماشاخانه تهران" بود که چون در آن زمان در فصل تابستان تهویه هوا در مراکزی مانند تماشاخانه‌ها وجود نداشت تابستان که می‌شد تئاتر تعطیل بود زیرا سالن تابستانه نداشتیم. بنابراین یک هنرستان هنرپیشگی وجود داشت که بعد از مدتی آن را به تئاتر تبدیل کردیم و نام تماشاخانه تهران را بر آن گذاشتند. یعنی ضمیمه تماشاخانه تهران شد و زمانی که فردی به نام دهقان را کشتند نام آنجا را به تئاتر دهقان تغییر دادند. بنابر این تئاتر نصر هم سالن زمستانی بود.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج