«مرا بشور... ولي خيسم نكن!»
سختتر از هنر انتقاد كردن اين است كه انتقاد را تحمل کنيم و بپذيريم. انتقادكننده و انتقادشونده مانند اين هستند که در يک زمين مينگذاريشده حرکت ميکنند اما آن چيزي که اهميت دارد اين است که از ديدگاه روانشناختي بدون انتقاد هيچ پيشرفتي وجود نخواهد داشت.
من هم مانند هر فرد ديگري تجربيات سخت و ناخوشايند عكسالعملهاي منفي را دارم. چند سال پيش هم كه يك سمينار نويسندگي را اداره ميكردم يكي از شركتكنندگان خانم در واکنش انتقادي که از کارش کرده بودم پيشنهاد يک سيلي را به من داد اما حقيقت اين است که هيچكس تمايل به شنيدن انتقاد ندارد، هر چند هم كه خلاف آن را ادعا كند. انتقاد در بهترين حالت براي انسان ناخوشايند است و در بدترين حال هويت ما را متزلزل ميكند.
اما آيا روش صحيحي براي انتقاد از ديگري وجود دارد؟ اما حتي اگر روش صحيحي هم در مورد انتقاد وجود داشته باشد در اين رابطه عكسالعمل منفي غيرقابل چشمپوشي است و مطمئنا واکنش تندي اتفاق خواهد افتاد، اما موضوعي که اهميت دارد اين است که انتقاد ميتواند توانايي ما را براي کنترل امور زندگاني و ايجاد نظم بالا ببرد. ما بدون انتقاد قادر به ساماندهي روابط اجتماعي و برقراري آن نيستيم چون با انتقاد کردن و انتقاد شدن به تجربيات خود اضافه خواهيم کرد و همين تجربيات ما را براي زندگي آماده خواهد كرد.
هر نوع پروسه آموزشي منوط به اين است كه اساسا اشتباهها را بشناسيم و از ميان برداريم و اين جز با انتقاد امکانپذير نيست. براي مثال در ورزش مربيان عكسالعمل فردي خود را با فرياد و حركتهاي شديد دست در زمين نشان ميدهند و اين هم در نوع خود انتقاد محسوب ميشود. در دنياي كاري هم تصحيح اشتباهات و ارزشيابي راندمان کاري يکي از بخشهاي مهمي است که باعث پيشرفت کار ميشود در زندگي فردي نيز بدون عكسالعملهاي منفي كاري از پيش نميرود. ولي در عين حال انتقاد هميشه كمابيش با احساس دشمني همراه است، حتي نسبت به انتقادكننده. هم كارمندان و هم كارفرمايان به طور مشابه در زمينه ارزشيابي راندمان کارشان احساس تنفر دارند و همين موضوع در مورد همسران نيز صدق ميکند. بسياري از والدين به جاي پذيرش ريسك انتقاد از فرزندان خود، ترجيحا نارضايتي خود را سركوب ميكنند چون از اين موضوع واهمه دارند که نكند فرزندانشان، سرخورده شوند.
روبرت سوتون(Robert sottn) روانشناس امور سازماندهي از دانشگاه استانفورد ميگويد: «ما در جامعهمان نه عادت به انتقاد كردن داريم و نه عادت به انتقاد شنيدن»
اما بياييد دنبال روشهاي استاندارد براي انتقاد کردن باشيم. براي مثال هنگام ابراز جمله انتقادي از کلمه «من فکر ميکنم.» استفاده کنيم و لحن کلاممان را آرام و انتقاد را با لطيفهاي، شيرين کنيم. اين موضوع را با ذکر يک مثال برايتان روشنتر ميکنم؛ به جاي اينكه بگوييم «سيگار كشيدن مدام تو مرا ديوانه ميكند» بهتر است بگوييم «من تو را دوست دارم ولي اينكه تو هر روز بيشتر سيگار ميكشي مرا ناراحت ميكند.» و مطمئن باشيد اين نوع لحن انتقاد را خوشايندتر خواهد کرد.
ارسال نظر