طنز؛ به عمل کار برآید به سخندانی نیست
از روزی که تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری شروع شده بساط فالگیری ام رو بردم جلوی در صدا و سیما. جای بدی نیست واسه کاسبی، مخصوصاً این روزها که کاندیداهای ریاست جمهوری مدام اونجا رفت آمد می کنند.
از روزی که تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری شروع شده بساط فالگیری ام رو بردم جلوی در صدا و سیما. جای بدی نیست واسه کاسبی، مخصوصاً این روزها که کاندیداهای ریاست جمهوری مدام اونجا رفت آمد می کنند. بعد از مناظره اول، هر روز چندتایی شون میان پیشم و فالشون رو می گیرم. دیگه این فال گرفتن براشون به نوعی عادت سیاسی تبدیل شده. حالا اسم همشون رو نمیبرم که رقبا تو فضای مجازی و اخبار، بهشون حمله نکنن. هرچند الان کشور در وضعیتی به سر میبره که میزان معروف شدن و تبلیغ یه نفر، به همین فحشهایی که میخوره. به هرکی بیشتر فحش بدن معروف تر میشه.
داشتم فال هارو آپدیت میکردم که یکیشون اومد بالای سرم. پرسیدم«چیه بازم فال میخوای؟ هنوز حساب دیروزت رو تسویه نکردیها. بابا بقالی که نیست نسیه فال برمیداری» دستشو گذاشت روی شونم و با پوزخندی گفت «هوای مارو داشته باش. حالا رئیس جمهوری که شدم و سالی یک و نیم میلیون شغل ایجاد کردم، تو هم یه شغل درست و درمون گیرت میاد» گفتم « یک و نیم میلیون شغل!؟ بابا لامصب یه چیزی بگو که بگنجه. الان اینی که گفتی واقعاً می گنجه؟» گفت «تازه اینکه چیزی نیست؟» گفتم «کدوم؟ اینی که نمی گنجه؟» گفت «نه بابا؛ یک و نیم میلیون شغل.
						
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
	
			
			
					  
  
  
      
      
      
      
	
			
			
	
			
			
نظر کاربران
جالبه که همه طنزنویسان دولتی فقط زوم کردن رو قالیباف.مطمئنا جرات در افتادن با آقای رئیسی رو ندارید و دیواری کوتاه تر از قالیباف پیدا نمیکنین
واقعا هرجور حساب کردم دیدم نمیگنجه این مطلب
دمتون گرم بعد از مدتی یک متن خوب خواندم
کاری به شخصیتهای درونش ندارم
کل داستان و هدف نویسنده جالب بود
مرسی
یاحق
جفت شیش