۵۷۵۴۳۴
۱ نظر
۵۰۱۰
۱ نظر
۵۰۱۰
پ

طنز؛ «پلکیدن»

هنگامی که دهخدا در کلاس را باز کرد از شگفتی دهانش باز ماند. همه شاگردها روی زمین نشسته بودند و خبری از میزها و نیمکت‌ها نبود. دهخدا دهانش را به سختی بست و پرسید: «میزها و نیمکت‌ها کجان؟» احمدی‌نژاد با خنده گفت: «میز و نیمکت می‌خوایم چکار؟

حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

هنگامی که دهخدا در کلاس را باز کرد از شگفتی دهانش باز ماند. همه شاگردها روی زمین نشسته بودند و خبری از میزها و نیمکت‌ها نبود. دهخدا دهانش را به سختی بست و پرسید: «میزها و نیمکت‌ها کجان؟» احمدی‌نژاد با خنده گفت: «میز و نیمکت می‌خوایم چکار؟ ما باید خاکی بودن رو از حالا یاد بگیریم» این را گفت و به بقایی چشمک زد. بقایی بدون اینکه حرفی بزند کف کلاس غلتید. دهخدا با شگفتی پرسید: «این چرا اینجوری میکنه؟» مشایی با افتخار گفت: «بقایی داره خودش‌رو توی خاک می‌پلکونه» دهخدا رو تُرش کرد و گفت: «پلکیدن به معنی افتان و خیزان رفتن است و نشان از کمبود نیروی بدنی دارد، نه غلتیدن.
پس بقایی در حال غلتیدن است نه پلکیدن» مشایی نگاهی به بقایی انداخت و با دلسوزی گفت: «بقایی پوست و استخوان شده، پس کمبود نیروی بدنی هم داره!» احمدی‌نژاد آه کشید و گفت: «ما خیلی کمبود داریم» رحیمی با هیجان از احمدی‌نژاد پرسید: «کمبودت‌رو نبینم عزیزم. میخوای بعد از کلاس بریم کمی کمبودمون رو جبران کنیم؟» احمدی‌نژاد با خوشحالی گفت: «من پایه‌ام، حس می‌کنم دچار کمبود دکل شدم» لاریجانی که عادت به نشستن روی زمین نداشت گفت: «من همیشه می‌گفتم شما کمبود دارین، اما کسی باور نمی‌کرد» مرتضوی برای لاریجانی چشم تنگ کرد و از احمدی‌نژاد پرسید: «برم فیلمی که توی حیاط از لاریجانی گرفتم پخش کنم؟» دهخدا با کلافگی گفت: «بسه دیگه.
امروز زیست‌شناسی داریم» این را گفت و چرخید سوی تخته‌سیاه، اما نه خبری از تخته‌سیاه بود نه گچ و تخته‌پاک‌کن. دهخدا دندان‌قروچه‌ای کرد و سپس با خشم پرسید: «تخته‌سیاه و گچ‌ها و تخته‌پاک‌کن کجان؟» احمدی‌نژاد با خنده گفت: «تخته و گچ و تخته‌پاک‌کن میخوای چی کار؟» عباسی گفت: «دهخدا بدجوری در آریستوکراسی و دامان سرمایه‌داری نظام غرب پلکیده» دهخدا با درماندگی گفت: «پلکیدن اینجا کاربرد نداره، باید از دلبستگی بهره ببری» رسایی گفت: «پس اعتراف می‌کنی که به غرب دلبستگی داری» ضرغامی به علی‌عسگری گفت: «چهره دهخدا رو شطرنجی کن، فیلمش‌رو بده بعد از زنگ‌تفریح نشون بدن» دهخدا با درماندگی سوی میزش رفت اما میز و صندلی‌اش هم سر جای‌شان نبودند.
دهخدا فریاد زد: «میز و صندلی من کجان؟» جهانگیری گفت: «برخی دوستان هر چی توی کلاس بود برداشته، برده و فروخته‌اند» مطهری گفت: «تخلفات اين برخي دوستان بیش از این‌هاست» احمدی‌نژاد با خونسردی گفت: «به ما پاک‌دست‌ها این وصله‌ها نمی‌چسبه» این را گفت فهرست نام پاک‌دستان که از جیبش بیرون زده بود را درون جیبش فرو کرد. دهخدا نفسی عمیق کشید و پرسید: «نخستین گروه زیست‌شناسی در طبقه‌ جاندارها کدام گروه است؟» احمدی‌نژاد سینه‌اش را ستبر کرد و گفت: «ساده‌زیستان! یعنی ما» دهخدا تا این سخن شنید دچار سستی در بدن شد و از کلاس به بیرون پلکید!

وب گردی

خبرفوری: کچل ها بزودی منقرض میشوند

معرفی شامپو ضد ریزش مو در برنامه زنده صدا سیما!!

سفارش محصول

سریال شفرونی نسخه کامل

با تخفیف ویژه در فیلیمو

تماشا کنید

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    عالی بود

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج