امیدوارم پولمان برگردد
سیدجواد هاشمی ازپشتصحنه سفر هنرمندان میگوید
پروژه «یار دوازدهم» بود كه قرار بود تعدادی از هنرمندان بهعنوان حامیان تیمملی راهی كشور برزیل شوند و فیلمی مستند از دل این سفر بیرون بیاید. سیدجواد هاشمی از تمام حواشی و اتفاقات این كار پرده برمیدارد.
مجله زندگی ایده آل: سال ۹۳ برای ما سالی ویژه در ورزش فوتبال بود چراكه تیم ایران به جامجهانی راه پیدا كرد و اتفاقا نتایج نسبتا خوبی هم گرفت، اما در آن زمان یك موضوع داغ به نقل محافل خبری و رسانهها تبدیل شده بود و آن هم پروژه «یار دوازدهم» بود كه قرار بود تعدادی از هنرمندان بهعنوان حامیان تیمملی راهی كشور برزیل شوند و فیلمی مستند از دل این سفر بیرون بیاید.
هنرمندانی برای این كار انتخاب شدند، عكسهایی از آنها در رسانهها منتشر شد و اخبار متعددی از هزینهها و مسائل پشتپرده كار به گوش رسید و بالاخره هنرمندان به برزیل سفر كردند پروژه جنجالی، پرحاشیه و پرسر و صدای «یار دوازدهم» بعد از ماهها گذشتن از جامجهانی از طریق شبكه خانگی در اختیار مردم قرار گرفت و حالا سیدجواد هاشمی از تمام حواشی و اتفاقات این كار پرده برمیدارد.
وقتی یهو تهیهكننده كار شدم
این كار در ابتدا تحت گروهی با طرحی از هومن طالبی شكل گرفت و اصلا قرار نبود من در آن باشم. سپس از سوی عزیزمحمدی در فدراسیون با این لفظ كه «به این جوان كمك كنیم» به من پیشنهاد دادند تا تهیهكنندگی قانونی كار را بپذیرم اما درست در دقیقه ۹۰ ایشان به نوعی از پروژه شانه خالی كردند و در پی كنار كشیدن ایشان، مسئولیت كار به گردن من افتاد.
جلوگیری از ضرر ۸۰۰ میلیونی
آژانس مسافرتی تعطیلات رویایی بهواسطه من برای تمام گروه بلیت تهیه كرده بود و من اخلاقا متعهد بودم كه این هزینهها را برگردانم. خب من هم كه آهی در بساط نداشتم بخواهم این تاوان ۷۰۰ میلیون تومانی یا به روایتی ۸۰۰ میلیون تومانی را برگردانم و به نوعی به چه كنم افتاده بودیم! رئیس آژانس مسافرتی تعطیلات رویایی پیشنهاد كردند برای اینكه متضرر نشویم و این هزینهها برگردد بیاییم سیدی كار را بیرون بدهیم تا از فروش آن هزینهها جبران شود.
راستش از ابتدا هم قرار بود كه این سفر حمایتی هنرمندان به شكل سیدی منتشر شود و حتی قرار بود آقای محمدحسین لطیفی آن را كارگردانی كنند و در شش قسمت بیرون بدهند كه همه رفتند و كار روی هوا ماند. از همان زمان سختیهای كار شروع شد و تا همین حالا این سختیها روی دوش من مانده است. در این شش ماه گذشته من هم سعی كردم كاری را منتشر كنیم كه در عین حال كه سرگرمكننده و مفرح باشد، بتواند حرفی هم برای گفتن داشته باشد، البته با این هدف كه بتواند مخاطب را جذب كرده و آن هزینهها را هم برگرداند.
هدایت درگیریهای برزیل از ایران
درگیریهایی كه طی كار در برزیل اتفاق افتاد ناشی از حواشی و شایعاتی بود كه متاسفانه از داخل خود ایران صورت گرفت و بچهها با دنبال كردن اخبار در اینترنت و فضای مجازی متوجهشان شده بودند. من سعی كردم جواب شایعات را ندهم و از دوستان هم خواستم كه جوابی ندهند و حالا بعضیها هم مانند آقای قاسمخانی طاقت نیاوردند و درباره آن مسئله پوشیدن شلوارك جوابیهای نوشتند. بیشترین آسیب را هم به ما در آن زمان برنامه اخبار ۲۰:۳۰ زد كه من واقعا از آنها نمیگذرم و امیدوارم خدا از آنها بگذرد.
چون با آبروی خیلی از هنرمندان بازی كردند و با عناوینی چون «سیدجواد هاشمی كاپیتان شلواركپوشها» به كار حمله كردند درحالیكه من در زندگی عادی خودم هم تا به حال شلوارك نپوشیدهام. نمیدانم شاید واقعا جوابی برای خدا داشته باشند چون با این تعابیر به شایعات دامن زدند و ذهنیت بدی ایجاد كردند كه سنجیده نبود.
صحنههای واقعی یا ساختگی
در قسمت اول و دوم كار بخشهایی مستند و بخشهایی ساختگی است تا فضا دیدنی شود اما از قسمت سوم به بعد از آنجا كه مردم همیشه دوست دارند پشتصحنه واقعی زندگی هنرمندان را ببینند سعی كردیم تمام اتفاقاتی كه رخ داده را عینا نمایش دهیم. هدفمان این بود كه پیامی هم منتقل شود. حتما شنیدهاید كه اگر میخواهی كسی را خوب بشناسی سعی كن او را در سفر ببینی و محك بزنی. مطمئن هستم مردم با دیدن این كار به این فكر خواهند افتاد كه برای همسفر شدن، كسی یا كسانی را انتخاب كنند كه از جنس خودشان باشد. تماما آنچه هم نمایش داده میشود با رضایت قلبی خود بچهها بوده تا مردم واقعا آن فضای حاشیهها، دعواها، اتفاقها و حتی عصبی شدنها را ببینند.
قالب مستند كار را حفظ كردیم تا جذابیت كار حفظ شود و برای بهتر شدنش تدوین كار را به شكل خاصی انجام دادیم كه كار تدوین را من و منوچهر صانعی انجام دادیم. آنچه دیده خواهد شد ماحصل تمام اتفاقات آن سفر ۱۵-۱۴ روزه است. خوشبختانه برخورد مردم در پخش سری اول كار خیلی خوب بوده و تنها موردی كه بعضیها از آن ناراضی بودند تایم كار بود كه میگفتند كوتاه است درحالیكه زمان سیدی به اندازه نرمال یك قسمت از مجموعههایی است كه به شكل سریال در شبكه خانگی پخش میشوند و شاید چون جذابیت كار بالا بوده دوستان فكر كردند كه زمانش كم بوده و متوجه گذر زمان نشدهاند.
هنرمندانی كه آمدند و رفتند
در ابتدا قرار بود حدود ۴۰ نفر از هنرمندان در كار باشند كه به مرور حدود ۲۴ نفرشان به دلایلی ازجمله پذیرفتن پیشنهاد كار دیگر، مسافرت و البته دو، سه نفر هم به خاطر دریافت مبلغی هنگفت كه در توان پروژه نبود از این پروژه انصراف دادند. جالب اینكه قرار نبود به دوستان پولی بدهیم و تنها قول بلیت و یك سفر لوكس داده شده بود. مبلغی كه برای هر یك از دوستان هزینه شد ۳۵ میلیون تومان بود كه با تخفیف ویژه آژانس تعطیلات رویایی امكانپذیر شد وگرنه هزینه هر یك از عزیزان در حالت عادی با همین شرایط سفر حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان میشد. درنهایت هم با ۲۰ نفر به این سفر رفتیم.
ركود فروش در شبكه خانگی
در حال حاضر كلا وضعیت فروش محصولات فرهنگی در ركود به سر میبرد و خیلی خوب نیست و مردم كمتر برای این قبیل محصولات هزینه میكنند اما خدا را شكر این سیدی تا اینجای كار فروش خوبی داشته و حتی از محصولات مشابه مانند «ابله» بهتر بوده است. در هر صورت امیدواریم این روند بتواند دستكم هزینههای خودش را برگرداند. ما هم هر شش قسمت كار را منتشر میكنیم. قسمت اول آن تحت عنوان «از حاشیه تا شایعه» منتشر شد. قسمتهای بعدی هم با عناوینی چون «حاشیه مساوی شلوارك»، «درباره نقی»، «برزیل مساوی كلكل» و. . . بیرون خواهند آمد.
تناقص فكری در خارج و داخل ایران
من دوبی بودم كه یكی از خوانندگان لسآنجلسی كه او را نمیشناختم، مرا شناخت و به من گفت من كارهای شما را دیدهام. این برایم جالب بود. به او گفتم چطور شما مرا میشناسید؟ گفت چون من در خانه به فرزندان و نوههایم اجازه نمیدهم بهجز شبكههای داخلی چیزی ببینند چون آنچه در شبكههای غیرداخلی نمایش میدهند، خوب نیست. شما نگاه كنید اینجا برعكس است یعنی همه از شبكه داخلی فرار میكنند و میروند ماهواره میبینند، البته دیدگاهها مختلف است.
انتقاد از سریالهای شبكه خانگی
این برای من جالب است كه وقتی اینهمه به كار ما ایراد گرفتند، چطور كاری مانند «ابله» به راحتی منتشر شده و این سختگیری در موردش لحاظ نشده است. شاید دوست عزیزم جناب كمال تبریزی از این حرف من ناراحت شوند اما معتقدم من به عنوان دوست باید این انتقاد را داشته باشم وقتی میبینم طنزی که بر پایه کلمات ناپسند دوپهلو ساختهشده و چنین کارهایی قرار است وارد فضای خانواده شود متاسفم، اگر چنین چیزی در سینما باشد خب میگوییم همه به سینما نمیروند اما در شبكه خانگی كه مستقیما مورد استفاده برای خانواده است اصلا بهنفع مردم و خانواده نیست. من سه قسمت كار «ابله» را دیدم كه در هر سه قسمت الفاظ بد داشت و دیالوگهای بعضی بازیگران به حدی زننده بود كه من جلوی دخترم نمیتوانستم آن را تماشا كنم و خجالت میكشیدم.
آنوقت برنامه ما را بهخاطر چند سكانس دعوای بین هنرمندان دوبار رد كردند. من اتفاقا خوشحالم كه این جنس سختگیری وجود دارد و آن را چیز بدی نمیدانم چون این یعنی دوستانی كه در شورای ارشاد هستند، میخواهند فرهنگ درستی به جامعه تزریق شود چون كار قرار است وارد خانوادهها شود اما به نظرم منصفانه نیست كه تعادل و عدالت در كارها برای نظارت وجود ندارد.
عبور از خطوط قرمز در شبكه خانگی
بهنظرم كارهای شبكه خانگی حركتی هستند كه آغاز شده و مسیری دارند. شاید بعضی دوستان به لحاظ اینكه این رسانه خطوط قرمز كمتری از تلویزیون و سینما دارد برای طرح مضامینی كه میخواهند در آن راحت باشند، سمت این كارها بروند.
من سیاستگذار این مقوله نیستم و اصلا نمیگویم این اتفاق خوب یا بد است. به هر دلیلی كارگردانی حس میكند به خاطر ملاحظات كمتر شبكه خانگی راحتتر میتواند حرفش را بزند و با ممیزی كمتری كار كند كه این هم نه میگویم خوب است نه بد. فارغ از همه اینها معتقدم ما هم خانواده داریم و از نظر فرهنگی شاید درستتر باشد هر حرفی را نزنیم.
فاصله طولانی جامجهانی تا توزیع
اینكه چرا توزیع كار و ارائه آن دیر شد به این علت است كه كار دوبار از سوی شورای ارشاد رد شد آن هم به دلیلی كه مشخص نبود. سرانجام با ملاحظاتی كه از سوی شورای ارشاد اعمال شد تغییراتی در تدوین كار دادیم و با حذف بعضی سكانسها، كار را منتشر كردیم كه دیگر خیلی به دل من ننشست چون با تدوین اول كار هدفهایی داشتم كه در تدوین مجدد متاسفانه به آنها نرسیدم.
این شبكه خانگی نیز بگذرد. . .
به نظرم شبكه خانگی هم موجی دارد كه میگذرد. شما اگر وارد سوپرماركت شوید، میبینید كیك تاریخ مصرف گذشته ندارند اما تا دلتان بخواهد باكسهای سیدیهای تاریخگذشتهای هست كه سازندگانشان فكر میكردند با تیراژهای آنچنانی میفروشد و حالا روی دستشان باد كرده است. معتقدم حضور كارگردانهای سرشناس در این حوزه خیلی طول نخواهد كشید و این هم دورهای دارد و از رونق میافتد و شكست میخورد. درست مثل سینما و تلویزیونمان كه شكست خورد.
همه هم برمیگردد به اینكه سیاستگذاریهای ما در این زمینه درست و منطقی نیست. بهتر است فرهنگ دیداری برای مردم بگذاریم و خانوادهها خودشان را به این برسانند كه هر كاری در خانه دیده نشود، چیزی كه در خارج واقعا وجود دارد و طیف سنی برنامهها مشخص است. خانوادهها باید آنچه بچهها میخواهند ببینند را انتخاب كرده و آگاهانه آنها را هدایت كنند. گاهی در تلویزیون این كار را میكنند كه مثلا شوك را بچههای زیر ۱۶ سال نبینند اما بیشتر اینها شو و نمایش است، اتفاقا بچهها بیشتر این برنامه را میبینند!
پ
ارسال نظر