فرصت تاریخی برای مربیان ایرانی؛ به وقت شکوفایی
حضور برادران شرلی در ایران برای مجهز کردن ارتش شاه عباس شاید از معدود دفعاتی بود که ایرانی جماعت برای فراگیری مهارت رو به اجنبی آورد و انتهایش پشیمان نشد.
روزنامه وطن امروز: حضور برادران شرلی در ایران برای مجهز کردن ارتش شاه عباس شاید از معدود دفعاتی بود که ایرانی جماعت برای فراگیری مهارت رو به اجنبی آورد و انتهایش پشیمان نشد. اینکه دقیقا برای نخستینبار چه زمانی پای مستشاران خارجی برای تقویت ارتش به ایران باز شد چندان مشخص نیست اما تجربه برادران شرلی (از پیشگامان این حضور) نشان داد اگر به وقتش برای کسب علم و بالا بردن مهارت نیروی داخلی، سراغ آنور آبیها برویم بازنده نمیشویم ولی اگر این جریان به صورت متوالی و ادامهدار باشد آن وقت ناخودآگاه شاهد وابستگی خواهیم شد به طوری که گویی هیچ مربی، معلم و تکنیسین داخلی برای پرورش نسل جدید وجود ندارد. با این مقدمه قصد داریم به مقوله ممنوعیت حضور مربیان خارجی در لیگ برتر بیستم فوتبال ایران بپردازیم؛ موضوعی که میتواند یکی از خروجیهایش شکوفایی مربیان داخلی باشد.
این برای نخستینبار در طول تاریخ لیگ برتر فوتبال ایران است که هیچ اثری از مربی خارجی روی نیمکت مربیان تیمها دیده نمیشود. دلیل اصلی این اتفاق، قانونی است که در ابتدا از سوی وزارت ورزش و جوانان برای سرخابیهای پایتخت وضع شد و بعد از آن سازمان لیگ بنا به مشکلات فراوانی که بابت بدهی به خارجیها پیش آمد، این قانون را برای تمام تیمها لازمالاجرا کرد. طبق این قانون نه مربی خارجی اجازه حضور خواهد داشت و نه بازیکن جدید خارجی. البته بازیکنانی که از فصل قبل با تیمهای خود قرارداد داشتند قادر به تمدید آن هستند.
اما موضوع مهم در این میان حضور ۱۶ مربی بومی روی نیمکت تیمهای لیگ برتر است. بدونشک هر قانونی که تازه وضع شده محتاج آسیبشناسی است و تنها گذر زمان نشان میدهد در مجموع این قانون به مدد فوتبال ما آمد یا نه. ولی نگاهی به قیمت افسارگسیخته ارز میگوید دستکم از لحاظ مالی چندان به سود فوتبال ایران نیست که در این مقطع بخواهد مربیان درجه چندم خارجی را استخدام کند. اینکه حضور مربی بزرگ و کارنامهدار خارجی کمک زیادی به فوتبال ما میکند قابل کتمان نیست و حتی اگر قرار به دفاع تمامقد از این قانون هم باشد باید این بعد قضیه را هم لحاظ کرد و از دایره انصاف خارج نشد.
چند خارجی خوب آمدند؟
اما در طول چند سال گذشته چند مربی خوب خارجی همانند برانکو در لیگ ما حضور داشتند که توانستند منشأ خدمات فراوانی شوند؟ تا چند سال قبل با توجه به دلار ۳ هزار تومانی یا پیشتر از آن، فوتبال ما براحتی قادر بود مربیانی با قیمت ۳۰۰ تا ۶۰۰ هزار دلار را استخدام کند؛ در یک زمان کرواتها و در برههای دیگر پرتغالیها برای مربیگری به ایران آمدند ولی اگر قرار باشد تنها چند نام موفق را گلچین کنیم شاید در لیگ برتر به زور به ۳ یا ۴ مربی خارجی برسیم.
اما حالا یک فرصت طلایی برای مربیان جوان فوتبال ما به وجود آمده است. قانون منع حضور مربیان خارجی بدونشک مقطعی خواهد بود و قرار نیست فوتبال ما تا ابد خودش را از داشتن مربیان خارجی محروم کند، از این رو باید به این قانون به چشم یک فرصت محدود نگریست. پیرترین مربی حال حاضر لیگ بیستم که از قضا موفقترین مربی تاریخ لیگ برتر هم به شمار میرود، امیر قلعهنویی ۵۶ ساله است و وقتی صحبت از جوانترین میشود به یک مربی ۳۳ساله برمیخوریم؛ وحید بیاتلو از ماشینسازی تبریز. ۶ مربی زیر ۴۰ سال در لیگ پیشرو هدایت تیمها را بر عهده دارند و باید لیگ بیستم را بهشتی برای مربیان جوان ایرانی دانست که پیش از این مرتب معترض به بها ندادن از سوی مدیران بودند. حالا این گوی و این میدان.
از تخت جمشید تا امروز
هر قانونی سود و ضرر خودش را دارد اما قرار است در اینجا به فایده جوانگرایی لیگ بپردازیم. در لیگ تخت جمشید با توجه به نوپا بودن فوتبال در ایران که یکی دو دهه بود به صورت نیمهحرفهای و حرفهای خودش را مطرح کرد، محتاج آن بودیم که تا میتوانیم از مربیان خوب خارجی استفاده کنیم. از قضا این اتفاق هم رخ داد و اکثر تیمها برای استفاده از علم روز فوتبال جهان، رو به مربی خارجی آوردند. با ورود به دهه ۶۰ و محدودیتهای جنگ، تقریبا تا اواسط دهه ۷۰، فضا برای حضور مربیان خارجی مهیا نبود اما امیرعابدینی رئیس وقت فدراسیون فوتبال با آوردن مربیانی مثل آری هان و استانکو برای تیم ملی سعی کرد راه حضور مربیان خارجی را هموار کند. در دهه ۸۰ این مسیر کاملا باز شد و تا امروز ادامه داشت.
وقت اعتماد به مربیان جوان
نبود مربیان خارجی که احتمالا قانونش یکی دو فصل دوام میآورد، نباید فوتبال ما را بترساند. چون نسل جدید مربیان ایرانی اکثرا بازیکنانی هستند که پیشتر کموبیش با مربیان بزرگ چه داخل و چه خارج از کشور کار کردهاند و از سوی دیگر با توجه به باز بودن روند انتقال علم از فضای مجازی، نباید نگران عقب افتادن فوتبال ایران شد. تا چند وقت قبل اگر صحبت از تحول اساسی برانکو با پرسپولیس مطرح بود و این گزاره عنوان میشد که بعد از خروج این مربی، میراثش سریعا نابود میشود اما یحیی گلمحمدی در کسوت یکی از بهروزترین و بهترین مربیان بومی آمد و علاوه بر قهرمان کردن پرسپولیس در سال اول مربیگریاش، ناباورانه قرمزها را به فینال لیگ قهرمانان آسیا رساند. مراد مقایسه برانکو و یحیی و نتیجهگیری سریع و آنی نیست؛ هرگز! ولی موفقیت یکی مثل یحیی گلمحمدی نشان داد اگر مدیران ما مرعوب نام مربی خارجی نشوند، با اعتماد به مربی جوان داخلی میتوانند به موفقیتهای بزرگتری برسند.
آنچه داخلیها را پیش میاندازد
کمتر جریانی مخالف مربی خوب خارجی است اما باید یک نکته بسیار مهم را هم در قیاس مربی ایرانی و خارجی لحاظ کرد؛ مربی تازهوارد خارجی (با این پیشفرض که برای نخستینبار به ایران میآید) برای جا افتادن و آشنایی با فرهنگ و اخلاق بازیکنان ایران محتاج دستکم یک فصل زمان است، فرصتی که بعید است در صورت عدم کسب نتیجه براحتی به یک خارجی داده شود اما مربی ایرانی از این حیث چند گام جلو است. اینچنین میشود که بعد از خروج کالدرون از ایران، یحیی گلمحمدی که شناخت بسیار زیادی از لیگ ایران داشت، موفق شد براحتی مسیر کالدرون را ادامه دهد و تیمش را قهرمان کند. یکی دیگر از ویژگیهای مربی بومی به شناخت جامعش از کل بازیکنان لیگ مربوط میشود. پرسپولیس در صورتی مجبور به ادامه حضور متمرکز در لیگ قهرمانان آسیا شد که ۳ تا از بهترینهای خود را از دست داده بود.
رفتن بیرانوند که بدونشک بهترین دروازهبان حال حاضر آسیا به شمار میرود، از دست دادن مهدی ترابی که مرد همهکاره میانه میدان قرمزها به شمار میرفت و بیشترین گل ۳ امتیازی را در لیگ نوزدهم برای قرمزها به ثمر رساند و در خاتمه از دست دادن بهترین گلزن پرسپولیس در تاریخ لیگ برتر، همه و همه دست به دست هم میداد تا پرسپولیس خیلی سریع با اتمام ۴ بازیاش در مرحله گروهی با حذف، دوحه را به مقصد تهران ترک کند. اما شگفتی بزرگ گلمحمدی که میتوان به جرأت ادعا کرد از عهده هیچ مربی خارجیای برنمیآمد، خرید سریع ۷ بازیکن جانشین بود؛ خریدهایی که در حساسترین مقطع ممکن به داد پرسپولیس رسیدند. از درخشش عجیب حامد لک درون دروازه تا گلزنیهای عیسی آلکثیر، نشان داد وقتی روی نیمکت یک مربی باسواد ایرانی حضور دارد که طی یک هفته قادر است چکیده بهترینهای لیگ را برای تیمش انتخاب کند، رسیدن به موفقیت چندان رؤیا نیست. با یک گل بهار نمیشود و قرار نیست موفقیت یحیی را به کل مربیان جوان ایرانی تعمیم بدهیم ولی همین تجربه نشان داد اگر مدیران ما به مربیان جوان و لایق بها بدهند، درصد موفقیتشان با توجه به بومی بودن و شناخت بهترشان از نفرات چند برابر یک مربی متوسط خارجی است.
مرعوب جریان دلالی نشویم
بهتر است از ایجاد دوقطبی بیحاصل مربی ایرانی و خارجی دست بکشیم و حالا که فرصتی محدود به وجود آمده تا مربیان جوان ایرانی خودی نشان بدهند، این فرصت را مغتنم شمرده و آرزو کنیم آنها موفق از این آزمون خارج شوند.
کشوری که بیش از ۸۴ میلیون جمعیت دارد هرگز هیچ بنبستی در تولید بازیکن برایش وجود ندارد و میشود این موضوع را به چرخه مربی هم مرتبط دانست؛ اینکه عدهای دلال که سودشان در آوردن بنجلهای بیکار خارجی است، مرتب عنوان کنند مربی خوب ایرانی نداریم و باید از علم روز جهان استفاده کنیم، عجیب نیست. سود آن جریان که از قضا ارتباط خوبی با بعضی رسانهها هم ایجاد میکنند، در زدن مربی ایرانی و باز کردن مسیر برای حضور مربی و بازیکن خارجی است. کسی نمیگوید باید تا همیشه این قانون پا برجا بماند اما با قیمت فعلی ارز بدونشک مربیان درجه ۲ و ۳ خارجی برای ما بیش از ۱۰ میلیارد تومان هزینه خواهند داشت و پرسش اساسی این است: آیا همین مربی باسواد و فوتبالدیده ایرانی اندازه آنها هم خروجی ندارد؟ زمان اعتماد به جوانان ایرانی فرارسیده و تردید نکنید در صورت حمایت خوب از سوی مدیران و هواداران، فوتبال ایران با این پوستاندازی میتواند آیندهاش را تضمین کند.
ارسال نظر