لذت اخراجهای میان فصل در انگلیس
بعد از قطعی شدن سقوط ساندرلند و میدلزبورو، جنگ بقا و فرار از ردهیِ ۱۸اُم بینِ هال سیتی، سوانزی سیتی و کریستال پالاس بود، جنگی که در نهایت با شکست هال به پایان رسید.
آیاسپورت: بعد از قطعی شدن سقوط ساندرلند و میدلزبورو، جنگ بقا و فرار از ردهیِ ۱۸اُم بینِ هال سیتی، سوانزی سیتی و کریستال پالاس بود، جنگی که در نهایت با شکست هال به پایان رسید. سفر دیروز هال به پالاس تیر نهایی را به امیدهای شاگردان مارکو سیلوا برای بقا در لیگ برتر شلیک کرد و در عوض مردان سم آلردایس را یک فصل دیگر در بالاترین سطح فوتبال انگلیس حفظ کرد.
نکتهیِ جالب دربارهیِ این سه تیم اما نتایج و نمایشهای قابل قبولشان در سالِ ۲۰۱۷ بود. اگر جدول لیگ را تنها در سالِ جدید در نظر بگیریم، قبل از شروع این هفته، سوانزی در ردهیِ ۹اُم بود، پالاس ۱۰اُم و هال ۱۱اُم. پس تمام مشکلات و خطراتی که این سه تیم را تهدید میکرد ناشی از بلایی بود که سالِ ۲۰۱۶ سر خودشان آورده بودند.
نکتهیِ مشترک دیگر بینِ هال و سوانزی و پالاس البته این بود که هر سه بینِ ۲۲ دسامبر تا ۳ ژانویه مربیان خودشان را عوض کردند. سیلوا در هال جانشین مایک فیلن شد، آلردایس در پالاس جای آلن پاردیو را گرفت و پل کلمنت هم جانشین باب بردلی در سوانزی شد.
کارشناسان فوتبال و بازیکنان سابق مدام به ما گوشزد میکنند که تغییر مربی چه تبعات منفیای به بار میآورد. این سه تیم در سالها اخیر شاهد تغییرات زیادی روی نیمکتشان بودهاند و اصلا یکی از دلایل مهم وضعیت نابسامان کنونیشان همین تغییرات زیاد است. اما نمیتوان از این حقیقت گذشت که تغییر مربی در میانهیِ فصل برای خیلی از تیمها در جنگشان برای بقا در لیگ برتر جوابی مثبت داده.
وقتی باشگاه لستر در فوریه بالاخره به این تصمیم سخت رسید که کلودیو رانیری را اخراج کند، مدافع عنوان قهرمانی لیگ برتر در خطر سقوط قرار داشت. اما کرگ شکسپیر بعد از به دست گرفتن رهبری لستر تیمش را تا ردهیِ 9اُم جدول بالا آورد. احیای هال و سوانزی و پالاس هم با مربیان جدیدشان درست در نقطهیِ مقابل ساندرلند قرار میگیرد، تیمی که تا پایان این فصل وحشتناک با دیوید مویز باقی ماند.
خود ساندرلند در فصول پیش استاد استفاده از این تغییرات میان فصل و فرار از سقوط بود. مارچِ 2013 وقتی آنها پائولو دی کنیو را به عنوان مربی جدیدشان انتخاب کردند، به نظر نمیرسید راهی برای بقا باقی مانده باشد. دی کنیو اما تیمش را در لیگ برتر حفظ کرد و وقتی فصل بعد را ضعیف شروع کرد، در میانهیِ راه جایش را به گوستاو پویت داد. پویت هم سرنوشتی مشابه با دی کنیو داشت، سرنوشتی که برای جانشین، دیک ادوکات هم تکرار شد.
فصل پیش این آلردایس بود که طبق سنت ساندرلندی در میانهیِ فصل جانشین مربیِ اخراجیشان، ادوکات شد، و تیم جدیدش را نجات داد. اما انتخاب آلردایس به عنوان مربی تیم ملی انگلیس تمام معادلات ساندرلندیها را به هم زد و انگار چرخهیِ آنها را متوقف کرد. با توجه به اینکه آلردایس کلا برای یک بازی روی نیمکت انگلیس نشست تعجبی نداشت که ساندرلند دوست داشت بلافاصله او را به باشگاه بر گرداند.
در این میان البته نمونهیِ میدلزبورو را هم داشتیم که با بقیه تفاوت داشت. بورو تا میانههایِ مارچ با آیتور کارانکا ماند تا بالاخره او را کنار گذاشت و استیو اگنیو را به عنوان مربی موقت انتخاب کرد. با این حال اگنیو موفق نداشت کار خاصی در جلوگیری از سقوط تیمش به چمپیونشیپ بکند. نکتهیِ کلیدی اما اینجاست که تیم کارانکا تا پیش از اخراجش به صورت مشترک پنجمین خط دفاعیِ لیگ برتر را داشت، آماری عجیب برای تیمی در منطقهیِ سقوط. مشکل بزرگ بورویِ کارانکا این بود که بازیکنانش به زحمت گل میزدند و در ۲۷ بازی تنها ۱۹ بار دروازهیِ حریفان را باز کرده بودند.
آیا بورو باید زودتر از اینها کارانکا را اخراج میکرد؟ لزوما نه. تغییر مربی در میانهها و مقطع پایانی فصل معمولا تاثیر سریعی روی خط دفاعی تیم میگذارد. مربی جدید با روحیهای تازه دادن به بازیکنانش تمرکزشان را بالاتر میبرد و تیم با استحکام بیشتری دفاع میکند و با بازگشت به اصول ابتدایی کلینشیتهای بیشتری به دست میآورد.
خیلی کمتر دیده شده که یک مربیِ جدید به محض ورودش رویکردِ هجومی تازه و رادیکالی در تیمش بنا کند، به خصوص اینکه این تغییر میتواند تاثیری منفی روی قدرت دفاعی تیم بگذارد، اتفاقی که دقیقا برایِ بورو با اگنیو افتاد.
بهترین راه برای بورو شاید این بود که رویکرد برنلی را پیش بگیرد. برنلی دو فصل پیش که به لیگ برتر صعود کرد به رهبری شون دایش خط دفاعیِ خوبی داشت، اما قدرت پایین خط حملهاش باعث شد تا از همان ابتدای لیگ به عنوان یکی از کاندیداهای اصلی سقوط شناخته شود. برنلی در پایان فصل همانطور که پیشبینی میشد سقوط کرد، اما مدیران باشگاه به این نتیجهیِ منطقی و درست رسیدند که ضعف در گل زدن بیشتر ناشی از پایین بودن کیفیت مهاجمین است تا مشکل ساختاری. با این رویکرد آنها دایش را در پست خودش حفظ کردند، مربیای که تیمش را بلافاصله به لیگ برتر بازگرداند و این بار با سرمایهگذاری بهتر و بالاتر بردن کیفیت مهرههای هجومیاش هیچگاه در خطر سقوط قرار نگرفت.
حفظ یک مربی برای مدت زمانی طولانی همچنان یک ایدئال در فوتبال به حساب میآید، اما برای تیمهای نیمهیِ پایین جدول لیگ برتر خیلی سخت است مربیای درجه یک که فلسفهای فوتبالی در تیمشان جا میاندازد را بیش از دو فصل حفظ کنند، چون نهایتا این مربیها جذب تیمهای بزرگتر میشوند.
اما حتی تیمهایی که مجبور به اخراج و تغییر مربیشان نیستند هم خودشان دست به این کار میزنند. مثلا این فصل کلود پوئل و والتر ماتزاری عملکردی قابل قبول روی نیمکت ساوتهمپتون و واتفورد داشتند، اما به نظر نمیرسد هیچکدامشان را فصل آینده روی این نیمکتها ببینیم.
حالا که به 25 سالگی لیگ برتر رسیدهایم بد نیست به یاد بیاوریم که در اولین فصل این لیگ (1993-1992) تنها یک مربی، ایان پورترفیلد از چلسی، در میانهیِ فصل اخراج شد. اما فوتبال انگلیس که سالها رویکرد اسپانیاییها و ایتالیاییها را در اخراج سریع مربیانشان به سخره میگرفت، حالا خودش این نزدیکاندیشی را به عنوان اصلی اساسی قبول کرده است.
ارسال نظر