دیشب یک مرد زخمی، دودمان ایتالیاییها را به باد داد!
شب گذشته پاریس قهرمان اروپا شد. پاریسی که البته نه امباپه را داشت و البته که از حضور ستارگانی مثل نیمار هم تهی بود. اما پاریس یک ستاره تمامعیار روی نیمکت داشت، لوئیز انریکه.
برترینها: شب گذشته پاریس قهرمان اروپا شد. پاریسی که البته نه امباپه را داشت و البته که از حضور ستارگانی مثل نیمار هم تهی بود. اما پاریس یک ستاره تمامعیار روی نیمکت داشت، لوئیز انریکه، مردی که از دلارهای نفتی بالاتر ایستاد و ماموریت غیرممکن را تمام کرد. اما از قهرمانی او حالا بیش از پیش تفسیرپذیر شده، نه به دلیل شکستن طلسم پاریسیها، بلکه او به دلیل گذشتن از ماجرای مرگ ژانا، دختر ۹سالهاش و بازگشت به قله اروپا حالا در صدر اخبار است.
مردی که با قلب سوخته به سمت قله دوید
علی شریفزاده در صفحه اینستاگرامی ورزشمدیا درباره تراژدی ژانا انریکه مینویسد: مرگ عزیزان، شاید عمیقترین اندوهی باشد که انسان میتواند حس کند؛ اما سختترین نوع آن، از دست دادن فرزند است؛ کابوسی جانسوز برای هر پدر و مادری. پس از فوت فرزند، چیزی در وجود والدین خاموش میشود؛ چیزی که دیگر هرگز روشن نخواهد شد. ژانا، دختر لوئیس انریکه، در نهسالگی به دلیل سرطان استخوان، چشم از جهان فروبست. انریکه، چند ماه پیش از مرگ دخترش، از مربیگری تیم ملی اسپانیا کنارهگیری کرد تا در کنار ژانا باشد؛ تصمیمی که نه از سر حرفه، بلکه از دل پدری عاشق برآمد.
پس از درگذشت ژانا، بسیاری گمان میکردند دوران حرفهای انریکه به پایان رسیده است. اما او بازگشت؛ نه با سکوت، که با کلامی پر از عشق و امید. انریکه تنها سه ماه پس از فقدان فرزندش، دوباره سکان تیم ملی اسپانیا را به دست گرفت، آنها را به جام جهانی ۲۰۲۲ رساند و فصل تازهای از زندگی حرفهایاش آغاز شد.
اکنون، پس از تنها یک سال مربیگری در پاریسنژرمن، او برای دومین بار در قهرمانان اروپا شد؛ مردی که یک دهه پیش با بارسلونا این جام را فتح کرده بود، باز هم نوک قله ایستاد، با پیراهنی به یاد ژانا.
در مستندی با نام «هیچ ایدهای وجود ندارد» که دربارهی زندگی شخصی انریکه ساخته شده، او با صداقتی کمنظیر به سوگ دخترش میپردازد. در صحنهای تأثیرگذار از مستند، از خود میپرسد: «آیا من باید خودم را خوششانس بدانم یا بدشانس؟» و بلافاصله پاسخ میدهد: «خوششانس. خیلی خوششانس.» و با مکثی کوتاه، محکمتر این باور را تکرار میکند.
اگر شما هم یکی از بازیکنان پاریسنژرمن باشید و در رختکن، مربیای چون انریکه با چنین نگرشی به زندگی را ببینید، شاید دیگر هیچ راهی جز فتح جام برایتان باقی نماند. این مرد، در برههای از زندگیاش، سنگینترین غم را بر دوش کشیده، اما هنوز در میدان میدود.
و من اسبهای غمگین زیادی میشناسم… که هنوز میدوند.
در ستایش لوئیز انریکه
علیرضا باقرپور هم درباره تاریخسازی دوباره انریکه مینویسد: انریکه همانیست که پس از افت دوره گذار از گواردیولا، پیکر نیمهجان بارسا را به ساحل رساند و در برلین از مانیفست خود دفاع کرد. فوتبال برای انریکه به اسپانیاییترین شکل ممکن تعریف میشود. پاس، پاس و تکرار هزارباره این کار تا دریچهای باز شود. درست مثل همان بلایی که دیشب بر سر موجودیت اینتر و اینزاگی آورد. اصلا مشخص نبود انریکه دقیقا چه چه چیزی را با اینزاگی و تیمش تسویه میکند؟ شاید حذف بارسا!
او به هر حال چیزی از حیثیت افعیهای میلان باقی نگذاشت. درباره ژانا، دختر 9سالهاش که اسیر سرطان شد یادداشتهای درخشانی خواندیم البته و شاید نقطهای که مغفول ماند، ماموریت بزرگی بود که دلارهای ناصر الخلیفی از پس آن برنیامدند اما انریکه آن را تمام کرد. او حالا قهرمان واقعی پاریس است. در واقع ستاره تیم تیرهپوش فرانسوی روی نیمکت مینشیند و فضا را بر هر کسی که تکروی کند میبندد. او از امباپه گذشت تا به سهگانه برسد. او قله فوتبال را به شهر عشاق هدیه داد.
ارسال نظر