برای محمود شهمرادی که دوستانش در دلتنگی او بیتاب شدهاند
قتل محمود شهمرادی محیطبان گلستانی بازتاب زیادی در رسانهها داشته است.
برترینها: قتل محمود شهمرادی محیطبان گلستانی بازتاب زیادی در رسانهها داشته، او را با چهرهای رنجور و خاصش به یاد میآورند، حالا دو روزنامه اعتماد و هممیهن در گزارشهایی جداگانه به این موضوع پرداختهاند. ما بخشهایی از گزارش این دو روزنامه را در ادامه آوردهایم:
دلتنگی برای آن هیکل خوشفرم، آن ریشهای مرتب
نیما عسگری در اعتماد نوشته: محمود شهمرادی، محیطبانی که همه او را برای ظاهر خاص و رنجورگونهاش میشناختند، همیشه فانوسخه به کمر با کلی ادواتی که به آن وصل بود، از اسپری فلفل گرفته تا چاقو و قمقمه و دستبند و غیره، شلوار گتر شده، بند کفشها تا بالا بسته، درجهها زده، ریش مرتب، هیکل رو فرم، لباس خوشفرم اندامی، اسلحه به دوش و اسب سوار، هر که او را میدید فکر میکرد به جبهه میرود. صبح قبل از طلوع بچهها را بیدار میکرد صبحانهای درست میکرد، میخوردند و میزدند بیرون. ظاهر و باطنش حفاظتگر بود.
ما از شکارچی ضربه نخوردیم، ما از خودمان ضربه خوردیم! از خودی! محمود شهمرادی قربانی تصمیمگیریهای نادرست خودمان شد. شکارچیانی که پذیرفته شده بودند و به حرمت این احترام، تفنگ را کنار گذاشته بودند و دوران طلایی پارک با افزایش 10هزار رأسی وحوش رقم خورده بود، با برکناری تیموری از ریاست پارک ملی گلستان و بسته شدن دربهای پارک به رویشان و تغییر دوباره شیوههای مدیریتی گویا دوباره اسلحه به دست گرفتهاند و به جان پارک افتادهاند! کار به جایی رسیده که ظرف مدت کمتر از چند ماه دو محیطبان را میکشند. آیا گلستان در حال عقبگرد به دوران گذشته خود شده؟ حال چه شده که دیگر شکارچیان نمیتوانند برای سرشماری و کمک به محیطبانان وارد پارک شوند؟ آیا دوباره حصاری دور پارک کشیده میشود و دوباره که چه کسی بیاید، چه کسی نیاید؟ اگر این روش جواب داده بود پس چرا عیسی کلانتری سال 1396 به عنوان رییس سازمان شخصا حکم مهدی تیمورییزدی را امضا کرد و شخصیت مستقلی به پارک داد و بدتر از همه چرا مهدی تیموری، مدیر توانمندی که میتواند در محیط زیست کشور تاثیرگذار باشد هماکنون پشت میز نشین شده و توانمندیهایی که میتواند درد محیط زیست ما را دوا کنند اجازه بروز ندارد؟ آیا سیستم پیچیده نظام اداری ما در حال نخبهکشی است؟
آن تیر چهارپاره میخورد وسط قفسه سینه او
این هم بخشی از متن هممیهن: شاهدان شهادت محیطبان شهمرادی تعریف میکنند صبح روز حادثه، نیروهای محیطبانی سولگرد رد شکارچیها را در همان حوالی میزنند و بعد با تیمی از محیطبانی مجاور تماس میگیرند تا همراه آنها در منطقه حاضر شوند و نشانهای از آن دو شکارچی بهدست آورند. حوالی پنج عصر 15 مردادماه بود که محمود شهمرادی و همیار محیطزیستی که در کنارش بود، با گروه شکارچی از فاصلهای نزدیک رودررو میشوند و محیطبان، با رعایت قانون بهکارگیری سلاح، به متخلف فرمان ایست میدهد و با تیراندازی هوایی سعی میکند آنها را متوقف کند.
مراسم تشییع پیکر محمود شهمرادی
شاهدان آن صحنه تعریف میکنند که شکارچیها به طرف محیطبان و همیار محیطزیست تیراندازی میکنند، محمود شهمرادی برای دفاع از خود و همیار تیراندازی میکند و شکارچی اول زخمی میشود، اما شکارچی دوم با اسلحه غیرمجاز خود به سمت شهمرادی تیراندازی میکند که بهدلیل فاصله نزدیک و اصابت آن به ناحیه سینه، در همان لحظات اول جانش را از دست میدهد. شکارچی زخمی با هماهنگی اورژانس و ماموران نیروی انتظامی به نزدیک جاده و بعد بیمارستان بجنورد منتقل میشود و همراه او که نتوانسته بود از منطقه خارج شود، حدود هشت شب دستگیر میشود؛ سه ساعت بعد از اینکه گلوله را به تن محمود شهمرادی شلیک کردند.
مراسم تشییع پیکر محمود شهمرادی
«صبح زود همکاران ما رد شکارچی را در منطقه میبینند و بعد با هماهنگی باقی همکاران، ردزنی آنها را شروع میکنند. ساعت حوالی پنح بعدازظهر بود، محیطبانها در حال استراحت بودند که محمود شهمرادی شکارچیان را میبیند که از زیر پایشان و لابهلای درختان در حال رد شدناند و میروند که دستگیرشان کنند. نزدیک که میشوند، ایست میدهند، اما توجه نمیکنند و شلیک میکنند، آن تیر چهارپاره میخورد وسط قفسه سینه او.»
محیطبان «م» نمیخواهد نامی از او برده شود، میگوید بنویس خسته و بریدهام. میگوید بنویسید «شکارکش»، نه شکارچی؛ چون «شکارچی به افراد قانونمند میگویند که بعد از گرفتن پروانه و واریز پول، با هماهنگی محیطزیست و قانونی، همراه با یک محیطبان، شکار میکند و در همه کشورها هم وجود دارد، اما شکارکش بدون هیچ پروانهای، مفت و مجانی میرود به منطقه و هرچیزی را ببیند شکار میکند.
نظر کاربران
لعنت خدا بر شکارچیان غیرمجاز جهنمی قاتل