درباره یک معجزه که عمر وزیر پهلویها را ۴۷سال تمدید کرد
هوشنگ نهاوندی که در دانشگاه تهران حقوق خوانده و از دانشگاه پاریس دکترای اقتصاد دولتی گرفته بود، در سال ۱۳۴۲ در دولت حسنعلی منصور وزارت آبادانی و مسکن را که تازه تاسیس شده بود، برعهده گرفت.
برترینها: انگار رسم زمانه است که دولتها و کابینهها با نام فرد تشکیلدهنده آن در تاریخ ماندگار میشوند، نه وزرای آن، به همین سبب است که نام «هوشنگ نهاوندی» که در پیش از انقلاب و در دوره نخستوزیری حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا، وزارت «آبادانی و مسکن» و در بحبوحه انقلاب و در دولت جعفر شریفامامی وزارت «علوم و آموزش عالی» را برعهده داشت به گوش آشنا نیاید.
روزنامه هممیهن در شماره امروز خود مینویسد: هوشنگ نهاوندی که در دانشگاه تهران حقوق خوانده و از دانشگاه پاریس دکترای اقتصاد دولتی گرفته بود، در سال ۱۳۴۲ در دولت حسنعلی منصور وزارت آبادانی و مسکن را که تازه تاسیس شده بود، برعهده گرفت و با آمدن امیرعباس هویدا به دولت در این پست ماند اما در سال ۱۳۴۷ از کابینه او رفت. نهاوندی علاوه بر اقتصاد به سیاست نیز علاقهمند بود و فعالیتهای حزبی نیز داشت اما تشکیل حلقهای با عنوان «گروه بررسی مسائل ایران» در دهه پنجاه که به «گروه اندیشمندان» مشهور شده بود را میتوان یکی از کارهای مهم او دانست.
روایت هوشنگ نهاوندی از «گروه اندیشمندان»
ماجرای تشکیل این گروه از آنجا آغاز میشود که محمدرضاشاه در بهمن سال ۱۳۵۱ در دهمین سالروز «انقلاب شاه و ملت» در سخنرانی به موضوع نفت و اقتصاد اشاره میکند و میگوید: «چرا گروهی از اندیشمندان گرد هم جمع نشوند و بهطور منظم مسائل مملکت را بررسی نکنند» و سپس عنوان میکند که خوشحال میشود که گزارشها مستقیم به او داده شود و عیبها بازگو شود. نهاوندی که از کابینه هویدا بیرون آمده و ریاست دانشگاه تهران را برعهده گرفته بود و به شرایط اقتصادی کشور مانند افزایش تورم نیز انتقاد داشت، همین کلمه «اندیشمندان» را از جمله شاه گرفت و «گروه اندیشمندان» را برای بررسی و تحلیل مسائل اقتصادی تشکیل داد.
او در گفتوگو با شاهرخ مسکوب اینچنین گفته است: «همان شب بعضی از دوستان و بنده دور هم جمع شدیم و گفتیم که این یک فرصتی خواهد بود که ما واقعاً یک گفتوشنودی را با شاه برقرار کنیم و بهخصوص این نقاری را که خوب همیشه وجود داشت بین طبقه روشنفکر و اعلیحضرت به یک ترتیبی از بین ببریم. نامهای بنده نوشتم به دفتر مخصوص با قید فوری و محرمانه که دانشگاه تهران حاضر است که این کار را بکند و اگر اعلیحضرت اجازه میفرمایند ما اولین جلسه این را با همکاری همه دانشگاههای کشور در دو سه هفته آینده ترتیب بدهیم.
عکسالعمل اعلیحضرت نسبت به این پیشنهاد بسیار خوب بود؛ برای اینکه فکر نمیکرد که ما به این سرعت بتوانیم این کار را اقدام بکنیم و دو روز بعد جواب دفتر مخصوص آمد که تصویب فرمودند اقدام بکنید و خودشان هم این عده را خواهند پذیرفت.»
مردی که مرگش 47 سال به تعویق افتاد
روایت مهدی تدینی، پژوهشگر علوم سیاسی هم درباره نهاوندی خواندنیست: نهاوندی از اون دست جوانانی بود که از اواخر سال ۴۲ با کابینۀ منصور وارد ردۀ اول سیاسی شد ــ این گروه از تحصیلکردههای جوان در ادارۀ ایران تا انقلاب نقش عمده داشت. این گروه اول در شورای اقتصاد گرد آمده بودند و بعد با ریاست منصور کانون مترقی رو تشکیل دادند و حزب ایراننوین از همین گروه شکل گرفت.
در انتخابات مجلس سال ۴۲ کنگرۀ آزادمردان و آزادزنان رو برگزار کردند و کرسیهای مجلس رو عمدتاً در اختیار گرفتند. مجلس رو گرفتند و بعد هم منصور در اسفند همون سال نخستوزیری رو از علم تحویل گرفت. هویدا که از بهمن سال بعد، در پی ترور منصور، به مدت سیزده سال نخستوزیر بود، در واقع نزدیکترین یار منصور و وزیر دارایی در کابینۀ منصور بود ــ جدای از اینکه از قدیم دوستی بسیار نزدیکی داشتند.
نهاوندی هم یکی از همین گروه بود. در کابینۀ منصور وزیر مسکن و آبادانی شد ــ تا سال ۴۷ در این مقام موند. بعد به ریاست دانشگاه پهلوی (شیراز) منصوب شد، تا ۱۳۵۰. شاه از عملکردش راضی بود و به ریاست دانشگاه تهران منصوبش کرد. در اون زمان، ریاست دانشگاه تهران ارزشش از وزارت بالاتر بود. به همین خاطر دو سال قبلش، وقتی عالیخانی پس از هفت سال از وزارت اقتصاد استعفا داد، شاه او رو به ریاست دانشگاه گذاشته بود ــ چون این مقام چیزی از وزارت کم نداشت، ضمن اینکه رئیس دانشگاه تهران همیشه نامزد نخستوزیری قلمداد میشد.
هوشنگ نهاوندی جایگزین عالیخانی شد و در سالهای سخت دهۀ پنجاه پنج سال ریاست دانشگاه تهران رو بر عهده داشت. پس از اون هم از اونجایی که شاه تمایل داشت یه فرد مطمئن ریاست دفتر فرح رو بر عهده بگیره، نهاوندی رئیس دفتر فرح شد.
در شهریور پنجاهوهفت که به نظر میرسید اوضاع از دست داره خارج میشه، هوشنگ نهاوندی تمایلی به وزارت نداشت، اما شاه بهش فهموند ازش توقع داره به دولت شریفامامی کمک کنه. نهاوندی هم با اینکه اصلاً شریفامامی رو قبول نداشت، از جهت انجام خواست شاه به عنوان وزیر علوم به کابینۀ مستعجل شریفامامی پیوست.
در آستانۀ انقلاب، جزو دولتمردانی بود که بازداشت شد. به طور معجزهآسایی در شبهای بهمن از زندان جمشیدیه موفق به فرار شد. مدتی در تهران مخفی بود و از کشور خارج شد. اگر اون شب موقع خروج از پادگان جمشیدیه شناسایی میشد، بعید بود از اعدام جان به در ببره.
نهاوندی اصالتاً اهل نهاوند بود، اما خانوادهش سالها بود ساکن رشت بودند. پدرش در مجلس مؤسسانی که رضاشاه رو به سلطنت رسوند نمایندۀ رشت بود و اون حکم انتصاب رضاشاه به پادشاهی رو پدر نهاوندی به عنوان منشی مجلس نوشته بود. هوشنگ نهاوندی چهلوهفت سال و هشت ماه پس از اون شبی که تصادفی موفق به فرار از زندان شد، درگذشت.
مردی که قرابتی با چپها نداشت
نهاوندی هیچ سابقۀ چپ نداره. همزمان با نهضت ملی شدن در فرانسه بود و به عنوان جوانی بیستساله احتمالاً جزو جوونهای طرفدار مصدق بود. از وقتی هم که برگشته بود ایران از سیویکسالگی وزیر شد و در دستگاه حکومت بود.
اما داییهاش ــ برادران کشاورز ــ تودهای بودند. فریدون کشاورز داییش بود، منتها پدر هوشنگ نهاوندی میشه گفت برای کشاورزها پدری هم میکرد، چون پدربزرگ مادری هوشنگ، یعنی پدر کشاورزها، زود فوت کرده بود و پدر هوشنگ خیلی به برادرزنهای نوجوونش رسیدگی میکرد. از طرفی هم همیشه بین پدر هوشنگ و فریدون کشاورز سر همین افکار چپ فریدون دعوا و جر و بحث بود.
فریدون کشاورز پیش خانوادۀ نهاوندی زندگی میکرد تا اون شبِ معروف در بهمن ۱۳۲۷ که شاه ترور شد. وقتی فریدون کشاورز خبر ترور شاه رو از رادیو میشنوه از خونه میره و دیگه متواری و پنهان میشه و از کشور خارج میشه. همون روز رهبران حزب توده بازداشت شدند و حزب توده ممنوع شد. به هر حال هوشنگ هیچ گونه قرابت فکری با داییش نداشت.
ارسال نظر