طنز؛ ماجرای خانواده پتروس فداکار حین سال تحویل
مادر پتروس: مادر جان ولش کن. یه سال دیگه ام داره تموم میشه ها. پتروس: نمی تونم مادر. پدر پتروس: آخه که چی؟! یه عمره دستتو کردی تو اون سوراخ، بابا اصلا اون پشت دیگه آب نیست!
بی قانون، ضمیمه طنز روزنامه قانون - محمد صفاجویی:
مادر پتروس : مادر جان ولش کن. یه سال دیگه ام داره تموم میشه ها.
پتروس: نمی تونم مادر.
پدر پتروس : آخه که چی؟! یه عمره دستتو کردی تو اون سوراخ، بابا اصلا اون پشت دیگه آب نیست!
پتروس : از کجا معلوم؟
پدر: همین دیگه. انگشتتو کردی تو سوراخ، از دنیا بی خبری. الان همه چی توی این کانال ها و پیج ها پیدا میشه. بیا اصلا اونجا فداکاری کن. وایسا بغل همین سوراخ، یه عکس بگیر ببین چی میشه. به خدا هم دنیا رو داری، هم آخرت، هم لایک و اگه خدا بخواد تبلیغ و افزایش فالوئر.
پتروس : اصلا نمی فهمم چی می گین! من مسئولم.
مادر: مادر یه سوراخه دیگه، این همه مسئولیت نداره که.
پتروس: شما متوجه نیستین، اگه دستمو از اینجا بردارم همه چی خراب میشه.
مادر: مادرجان بابات راس میگه. اصلا اون پشت دیگه آبی نیست که بخواد خراب شه.
پتروس : دروغ می گین.
مادر : دروغمون کجا بود؟
پتروس: یعنی خشک شده؟
پدر: تو خودت حس نکردی نوک انگشتت دیگه خیس نیست؟ آنقدر انگشتت فرو مونده، بی حس شده لابد.
مادر: حالا اذیتش نکن توام، مادر پاشو ولش کن، پاشو بیا بریم برات زن بگیرم.
پدر: پاشو بیا، دست بردار از این کارا. بیا برو سر یه کار درست و درمون که پول خوب درآری، زندگی تو بکنی بابا.
دهقان فداکا ر: سلام علیکم.
پتروس: این صدای کیه؟ خیلی آشناست.
دهقان فداکار : دهقان فداکار.
پتروس : چی تَنِته؟
دهقان فداکار : کت و شلوار و جلیقه.
مادر پتروس : به به، به این سلیقه.
پتروس : مادر راست میگه؟ دهقان فداکاره؟
مادر پتروس : آره خودشونن. زحمت کشیدین تشریف آوردین جناب دهقان.
دهقان فداکا ر: قربان شما.
پتروس: تو اینجا چی کار می کنی؟ الان قطاره چپ می کنه.
دهقان فداکار : بکنه!
پتروس : چی بکنه؟ کتتو درآر آتیش بزن.
دهقان فداکا ر: نه بابا، تازه خریدمش.
پتروس : نمی فهمم، یعنی چی آخه؟ تکلیف مردم چی میشه؟ همه شون از بین می رن که.
دهقان فداکار : میگم تازه خریدمش. مارکه. دو ساعت فروشندهه رو قسم دادم که اگه چینیه بهم بگو، جون مامانشو قسم خورد که جنس ترکه. مال بعد از برجامه.
پتروس: چرجام؟!
دهقان فداکار: برجام، برجام، ظریف و عراقچی و آمریکا و اینا.
پتروس: اینا چیه می گین؟! شما چرا این قدر عجیب شدین؟
پدر پتروس: دیدی بهت میگم؟ تو از جناب دهقان که دیگه بالاتر نیستی. تو اگه انگشت کردی تو یه سوراخ، این کلا کَنده دوییده رو ریل.
مادر پتروس : پدرت راست میگه مادرجان. دستتو درآر از اون تو. به خدا عیب هم هست. هی این خانم کریمی اینا هم از من می پرسن پس این پسرتون چی شد؟ دخترشون تازه عمل اینا هم کرده، ماه شده. (با گریه) به خدا اصلا روم نمی شه بگم تو چه وضعیتی هستی.
پتروس : ولی مادر اگه من این کارو نمی کردم، خودتون می دونین که چی می شد.
مادر : آره بابا من که می دونم.
پدر پتروس : (رو به مادر زمزمه می کند) چی بود جریانش؟
پتروس : یادتون نیست؟
دهقان فداکار : (رو به پدر و مادر پتروس) این خوشش میاد از این کارا؟
پتروس : همه یادتون رفته؟!
مادر پتروس : حالا مهم نیست که. بیا مادر بیا بریم دست از این سوراخ بکش. اون ورش خشکه اصلا.
پتروس: آخه من کل عمرمو گذاشتم واسه این داستان. پاشم کجا برم؟
پدر پتروس : اصلا نگران نباش ددی جان. من آشنا دارم تو یکی از این خبرگزاریای مرجع که از این منابع موثقه و اخبار رو قبل از نشر، پخش می کنه، میری اونجا شروع می کنی، یکی دو ساله بارتو بستی؛ یا اگه هم بخوای، دیگه با این دست قوی ای که تو داری، می تونی بری کشتی گیر شی و یکهو بکوبی برای انتخابات و بارتو ببندی. تو باشگاه عباس آقا اینا هم آشنا دارم یا می تونیم یه سری سوراخ صوری هم درست کنیم جاهای دیگه، بری دستتو توی اونا هم بکنی، لایکات بره بالا، تبلیغ مزون و کافه و لیفتینگ بگیری. اونجا هم می تونی بارتو ببندی. گزینه زیاده، تو فقط اون انگشت سگ مصب رو درآر.
پتروس: ببینم... واقعا خشک شده؟
مادر: آره مادر. اصلا اگه روتو بکنی این ور، می بینی که این ور هم دیگه کسی نیست. همه رفتن.
دهقان فداکار: بیا بریم همین کت شلواریه، رفیقمه؛ یه جنس خوب بردار، به تن بزن، حال کن. می گفت از این کلاه روسیا هم هفته دیگه می رسه. یه دونه از اونا هم سرت کنی دیگه عالی میشه.
پدر: پاشو دیگه. این سال جدید ول کن این کارا رو.
پتروس: باشه بریم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر