رضا عطاران و ویشکا آسایش، ترکیب جادویی سینما (۲)
لقب بازیگران پرفروش سال ۹۴ در حالی به رضا عطاران و ویشکاآسایش تعلق گرفت که آنها فیلم «نهنگ عنبر» را بر اکران سینماها و اندکی بعد در شبکه نمایش خانگی داشتند. زوج پرفروغی که پیشتر در «ورود آقایان ممنوع» ترکیب جذابی را در کنار هم شکل دادند و مخاطب به این فیلم هم روی خوش نشان داد.
آسایش: من بعد از بازی در سریال «امام علی (ع)» به خارج از کشور رفتم و چند سال حضور نداشتم. وقتی برگشتم در «ساحره» به عنوان اولین فیلم سینمایی ام بازی کردم. در طول این مدت نقش های متعددی شبیه قطام به من پیشنهاد شد که رد کردم؛ یک زن اغواگر که حالا کمی مدرن شده و در «عشق + 2» این نقش را دارم. بعد «مسافر ری» و «معصومیت از دست رفته» را بازی کردم که هیچ کدام شبیه قطام نبود و در نقش های بعدی هم آگاهانه سعی کردم از این کاراکتر دور شوم.
آسایش: شیوه زندگی هر آدمی بر کارش تاثیر می گذارد حتی از لحاظ انرژی، سلامتی و... وقتی صبح زود که برای کار آفیش می شوید؛ شاد باشید، مغزتان کار کرند، سر وقت باشید، نظم داشته باشید و... روی حاصل کار شما تاثیر دارد. حس می کنم وجود این نظم و دیسیپلین در زندگی من به ورزش بر می گردد. یکسری چیزها برای من بسیار مهم هستند از جمله کوهنوردی و ورزش که کمک می کنند آن نظم و انرژی لازم را در کار و زندگی داشته باشم و از نظر فیزیکی هم همیشه آماده باشم.
قله هم فتح کرده اید؟
آسایش: بله من قله دماوند را فتح کردم. این علاقه هم به دوران کودکی من بر می گردد که از همان زمان، کوه را دوست داشتم البته در حد پیاده روی تا دربند، درکه، شیرپلا و کوه های معمولی. آن زمان دماوند برای من مثل یک هیولا بود ولی بالاخره توانستم آن را فتح کنم.
عطاران: کی فتح کردی؟
آسایش: 23 شهریور سال 93.
عطاران: این یکی از ویژگی های خانم آسایش است؛ مجسمه می سازد کسی خبر ندارد، قله فتح می کند کسی خبر ندارد!
طراحی صحنه و لباس می کنند...
آسایش: رشته تحصیلی ام است اما خیلی کم در این رشته کار می کنم.
عطاران: ما دیده ایم بعضی بازیگران با موبایل عکس می گیرند بعد نمایشگاه می گذارند!
آسایش: اتفاقا اولین نمایشگاه من در زمان فیلمبرداری «ورود آقایان ممنوع» بود که به کسی نگفتم.
عطاران: من اصلا اطلاع رسانی از کارهایت ندیدم. ولی اگر خودم قله دماوند را فتح کرده بودم، الان اینستاگرامم پر از عکس قله دماوند بود.
آسایش: من مدعی بودن و شلوغ کاری درباره کاری که می خواهم انجام بدهم را دوست ندارم. فتح قله دماوند هم دقیقا همینطوری شد چون فکر می کردم امثال من نمی توانند این کار را بکنند تا اینکه خواهر یکی از دوستانم از خارج کشور آمد و رفته قله دماوند. بعد به هر کسی می گفتم دوست دارم این کار را بکنم، همه می گفتند آخی! یعنی نمیشه. من هم تصمیمم را گرفتم و گفتم باید بروم.
عطاران: البته خطر که دارد و مصداقش را در اطرافمان می بینیم ولی برای من دلیلش این نیست. من علاقه ای به فضای مجازی ندارم و برایم جذاب نیست و الا پیگیرش می شدم. بیشتر در حد اطلاع رسانی و اشاره به چیزهایی که برایم مهم است از آن استفاده می کنم نه بیشتر.
مثلا عکس «فروشنده» اصغر فرهادی را در اینستاگرام گذاشتید. به حضرو فیلم در جشنواره کن غبطه نمی خورید؟
عطاران: چون همیشه بعد از موفقیت های آقای فرهادی، سکوتی در اهالی هنر است و دلیلش همان اشاره کوچکی است که کردم؛ همان حسادت که در خودم هم هست و بدون رودربایستی به آن اشاره کردم. یعنی هم حرف بقیه بود، هم حرف دل خودم!
آسایش: حسودی در همه وجود دارد و همیشه هم بد نیست. مثلا وقتی لیلا حاتمی به عنوان داور به جشنواره کن رفت، در عین حالیکه برایش خوشحال بودم ته دلم گفتم کاش من جای لیلا بودم، چی می شد!... بعدها به خودش هم گفتم (من کلی به تو حسودی کردم!)
در فیلم «ردکارپت» شوخی با فرهادی کردید که نوعی ابراز ارادت هم است. حتما شما هممثل همه دوست دارید با او کار کنید.
عطاران: بله، همینطور است. برای بازی در فیلم «فروشنده» هم با من تماس گرفتند ولی ما «دراکولا» را شروع کرده بودیم و متاسفانه نشد. به دستیارشان آقای سجادی حسینی هم گفتم (آخه الان موقعش بود!)
یک ویژگی مهم فیلم ها و سریال ها و نقش هایی که بازی می کنید این است که به شدت واقعی است و از بطن زندگی مردم می آید، به همین دلیل همه با آن همذات پنداری می کنند. این ویژگی آسان به دست نمی آید، چطور به این نوع نگاه رسیدید؟
عطاران: فکر کنم دقت زیادی می کنم. علاقه اصلی من، کار رئال و دقت در جزییات واقعیت و بازسازی آن است. از همان «ساعت خوش». درواقع علاقه و توانایی من بیشتر در این حیطه بوده و نمی توانم بدون علاقه به سمت فانتزی و... بروم. وقتی به واقع گرایی علاقه دارم طبعا به جزییاتش فکر می کنم. همه آدم ها یکسری دغدغه هایی دارند مثلا از مرگ می ترسند یااینکه اعتیاد برای همه ما یک شکل دارد.
دغدغه طبقه متوسط و فرودست و نوع مناسباتشان را دارید که همیشه به آنها می پردازید؟
عطاران: تا حدودی این طبقه را خوب می شناسم. به نظرم دغدغه پرداختن به طبقه فرودست در سینما تبدیل به یک ویژگی شده و اگر بشود همین مسائل را در طبقه بالادست به شکلی نشان بدهیم، اتفاق جدیدی است.
عطاران: بالاخره همه آدم ها گرسنگی می کشند؛ مسئله آدم فرودست این است که غذا ندارد و مسئله آدم های مرفه، دعوا بر سر این است که به کدام رستوران بروند. به نظرم آدم ها ناخواسته مشکلاتی برای ادامه زندگی خودشان به وجود می آورند که خوب است این مشکلات شناخته شوند و راه حل هایی برایشان پیدا شود تا راحت تر زندگی کنیم.
خانم آسایش شما هم چنین نگاهی به بازیگری دارید و پیش آمده آنقدر غرق بازی شوید که به مسائل اطرافتان فکر نکنید؟
آسایش: اینکه کاراکتری را ظرف 3-2 ماه بسازید و با آن زندگی کنید و مدتی با گروهی کار کنید که آدم های جدیدی هستند و چیزهای جدید ببینید، برای من جذابیت دارد. چالش دیگر برای من این است که نقشم را چگونه بازی کنم که با دفعه قبل فرق کند و همه اینها در کنار هم یک پروژه است.
شما به عنوان بازیگر یک جنبه بیرونی دارید که مردم در فیلم هایتان می بینند. بخش دیگر، شخصیت واقعی خودتان است که می خواهم بدانم در مواجهه با مردم چقدر خود واقعی تان هستید؟
عطاران: من چون واقعی بودن را دوست دارم بنابراین برایم سخت است که اینطوری نباشم. به همین دلیل در نقش هایی که می پذیرم به این فکر می کنم که کدام قسمت از جنبه شخصیتی خودم را می توانم در نقش بازی کنم و به این دلیل یک نقش را می پذیرم. وقتی معتاد می شوم انگار عطارانی است که معتاد شده، وقتی قاتل می شوم انگار عطارانی است که قاتل شده و... برای کاراکتر معلم ساده لوح «ورود آقایان ممنوع» هم از ویژگی های شخصی خودم برای نقش سوءاستفاده کردم؛ اینکه اگر خودم در آن شرایط بودم چه رفتاری می کردم.
آسایش: من هم سعی می کنم بین خودم و آدم های اطرافم نقش را پیدا کنم. مثلا برای «ورود آقایان ممنوع» دو سه مدیر از مهدکودکی که مادرم کار می کرد و مدرسه فرانسوی که می رفتم، سراغ داشتم. درواقع من به آدم هایی که روی من تاثیر گذاشته اند رجوع می کنم.
آقای عطاران در زندگی روزمره ارتباط نزدیکی با مردم دارید: مثلا رانندگی نمی کنید، پیاده بین مردم می روید و کارهای خودتان را انجام می دهید. این شیوه زندگی چقدر به کارتان کمک کرده؟
عطاران: کمک زیادی کرده. اهل فاصله گرفتن از مردم نیستم. سه ماه ماشین داشتم و رانندگی کردم که به سرعت پشیمان شدم.
شما کارتان را از تلویزیون شروع کردید و به محبوبیت رسیدید و هنوز هم سریال هایتان در بازپخش، مخاطبان بسیاری دارد. اما از تلویزیون فاصله گرفته و روی سینما متمرکز شدید. آیا امکان بازگشت دوباره شما به سینما وجود دارد؟
عطاران: من هیچ وقت به اینها به طور مجزا فکر نکردم. آن زمان که دیگر در تلویزیون کار نکردم واقعا دوست نداشتم کار کنم اما ممکن است سال دیگر دوست داشته باشم و نمی توان از الان درباره آن حکم قطعی بدهم. مثلا من 13 سال تئاتر کار کردم اما از سال 70 تا الان که 25 سال می شود، کار تئاتر نکردم. البته یک کار تئاتر تمرین کردیم که توقیف شد و بعد هم فاصله افتاد. این اتفاقات به این شکل است و ممکن است دلیل خاصی هم نداشته باشد. در تلویزیون هم از سال 87 تا الان فعالیت نکردم اما شاید اگر اتفاق خوبی بیفتد دوباره در تلویزیون کار کنم.
آسایش: طبعا مخاطب تلویزیون گسترده تر است و بازتاب گسترده تری دارد و من بعد از سریال «امام علی (ع)» و «پرده نشین» با آن مواجه شدم. من کار در هر دو عرصه را دوست دارم و آنها را مجزا نمی دانم.البته برنامه های تلویزیون را زیاد نگاه نمی کنم چون کیفیت آنها را دوست ندارم.
با رونقی که سریال «شهرزاد» به شبکه نمایشی خانگی داده، ممکن است در این مدیوم هم حضور پیدا کنید؟
آسایش: اگر کار خوبی باشد قطعا دوست دارم این اتفاق بیفتد که البته بستگی به قصه و نقش دارد. «شهرزاد» هزینه کرد، کیفیت خوی داشت و تاثیر مثبتی بر ذهن مخاطبان گذاشت ولی معلوم نیست سریال های دیگر همین کیفیت را داشته باشند. من خودم تئاتر را بیشتر دوست دارم و تجربه خوبی هم در این زمینه داشتم به نام «ملکه زیبایی لی نین» که البته باعث شده سختگیر باشم. گاهی با من تماس می گیرند که یک ماه دیگر اجرا داریم و می گویم (پس کی می خواهید تمرین کنید؟) ما در تئاتر همایون غنی زاده چهار ماه تمرین سخت کردیم و پوستمان کنده شد. برایم سخت است قبول کنم که یک ماه تمرین برای اجرای یک تئاتر کافیست.
آقای عطاران! تجربه حضور در شبکه نمایش خانگی را با سریال «قلب یخی» داشتید. بعد از موفقیت «شهرزاد» به کارگردانی یا بازی در این عرصه فکر کردید؟
عطاران: پیشنهادهای زیادی برای کارگردانی و بازی بوده اما هنوز مثل تلویزیون منتظرم و اگر اتفاق خوبی بیفتد حتما آن را انجام می دهم.
برخی نقش هایی که بازی کردید به یکسری جریان ها و موج های اجتماعی پیوند خورد مثل «دهلیز» که باعث شد افکار عمومی به موضوع قصاص حساس شوند. این نوع نقش ها چه جایگاهی برای شما دارند و آیا بازخورد آن را پیش بینی می کردید؟
عطاران: به هر حال وقتی 10 فیلمنامه برای کار به آدم پیشنهاد می شود، ممکن است یکی مانند «دهلیز» این ویژگی را داشته باشد. من هم مثل شما وقتی در جریان اتفاقات اطرافم قرار می گیرم به نظرم موضوع جالبی می آید و چه بهتر که متن خوبی درباره این موضوع نوشته شده باشد تا حس کنید نقش متفاوتی به شما پیشنهاد شده است. طبعا انتخاب نکردن چنین کاری اشتباه محض است. البته بخش مهم ماجرا این است که شانس این را داشته ام که چنین نقشی به من پیشنهاد شود.
این نقش تاثیر عمیقی بر جامعه داشت و باعث شد برخی اولیای دم رضایت بدهند و از قضاص بگذرند. چقدر برایتان مهم است که به واسطه شما، این اتفاق ها افتاده است؟
عطاران: خیلی اهمیت دارد. وقتی در جامعه، قصاص مسئله مهمی است، برای من هم مهم می شود و به فیلمنامه اهمیت بیشتری می دهم. من چه بخواهم، چه نخواهم مرتب در فیلم با کلمه «قصاص» مواجه هستم و طبعا با خودم فکر می کنم ای کاش! تاثیر دیدن این فیلم، یک بخشش باشد. به هر حال می بینم که تحت تاثیر فشار افکار عمومی، به یک شکل تازه ای به برخی مسائل پرداخته می شود. مثل همین قضیه حیوان آزاری که اگر زودتر اتفاق افتاده بود حتما در «دراکولا» به آن می پرداختم.
سر فیلم «ردکارپت» هم گفتید حاضر هستید فروش یک روز فیلم را برای حمایت از حیوانات اختصاص بدهید.
عطاران: بله، حیوانات را دوست دارم.
عطازان: به کار طنز با نگاه کارشناسانه نگاه نمی شود یعنی به بازیگر کمدی به عنوان بازیگری که باید داوری شود و امتیاز بگیرد، نگاه نمی شود. درواقع کار جدی به بدترین شکلش را به کار طنر ترجیح می دهند، انگار طنز کاری سخیف است. در حالی که کار جدی سخیف تر از کارهای طنز هم وجود دارد ولی می گویند کار جدی بدی است اما نمی گویند سخیف است! فکر می کنم چون کار طنز بیشتر دیده می شود، این دیده شدن تبعات منفی دارد.
با توجه به اینکه فیلم ها و سریال هایی که در سینما و تلویزیون نوشته و کارگردانی کرده اید، مایه هایی از طنز داشته، تا به حال به یک کار کاملا جدی فکر کرده اید؟
عطاران: طنر را خیلی دوست دارم اما ممکن است یک کار جدی تاثیری روی من بگذارد که تصمیم بگیرم تا کسی آن را نساخته، بسازم.
آسایش: اینکه نقش طنز مورد داوری جدی قرار نمی گیرد به این دلیل است که آسان تر از نقش جدی به نظر می آید.
در حالی که خنداندن مخاطب ایرانی بسیار سخت است.
آسایش: اینکه بتوانید درست بخندانید و لودگی و لمپنی نشود، کار بسیار سختی است.
در کدام دوره های سیاسی، کار کردن برای شما به عنوان بازیگر و کارگردان راحت تر بود؟
عطاران: در گذشته ما می توانستیم راحت تر کار کنیم. اگر امروز به طرح ها و موضوعاتی که در «ساعت خوش» کار می کردیم، نگاه کنید تعجب خواهید کرد. مثلا خندیدن به یک نظامی و... دلیلش هم این بود که آن زمان هنوز کارشناسانی پیدا نشده بودند که از هر نکته، برداشتی کنند.
الان این آدم ها زیاد پیدا شده اند و از هر حرکت معمولی و واقعی ما برداشت و تفسیرهای غیرواقعی می کنند و روی حرفشان هم حساب می شود، به طوری که می توانند تولید یک فیلم را متوقف کنند.
انگار سر «دراکولا» هم با این برداشت ها مواجه شدید و حذفیاتی داشتید؟
عطاران: خدا را شکر که این حذفیات به نتیجه رسید.
به نظر شما! بدترین دوره 5 سال قبل بود یا 10 سال قبل یا همین دوره؟
عطاران: با توجه به کارهای خودم و ارتباطم با وزارت ارشاد، دوره قبل از این دوره خیلی عجیب غریب بود.
آسایش: خیلی کم. البته رای دادم اما در کل آدم سیاسی نیستم.
عطاران: واقعیت این است که ما اگر بخواهیم آدم سیاسی باشیم، برایمان مشکل پیش می آید. وقتی از یک نفر حمایت کنید، رای بدهید و برای او مشکلی پیش بیاید، ناخواسته اسم شما هم درمیان است و پیامد آن گریبان شما را می گیرد.
در مورد حضور بین المللی بازیگران ایرانی با اینکه سرمایه های خوبی داریم اما این اتفاق به شکل پررنگی به جز چند نمونه نیفتاده، چه راه حلی برای حضور بهتر بازیگران ایرانی در پروژه های جهانی دارید؟
عطاران: فکر کنم این اتفاق باید در جشنواره های خارجی بیفتد و فیلم های ایرانی راه شان را باز کنند. خیلی خوشحال می شوم که آقای اصغر فرهادی که قبلا اسکار گرفته یا ترانه علیدوستی یا شهاب حسینی جایزه ای از جشنواره کن بگیرند و مطمئنم اتفاقات بهتری در ادامه می افتد {این گفت و گو پیش از دریافت جوایز اصغر فرهادی و شهاب حسینی در جشنواره کن صورت گرفته که پیش بینی و آرزوی رضا عطاران محقق شده است.}
البته کارگردانان ایرانی بیشتر جهانی شدند به نسبت بازیگرانمان.
آسایش: به هرحال باید یک فیلم ایرانی به جشنواره ای برود تا ارتباط برقرار شود و آنها هم بدانند که می توانند از حضور بازیگران ایرانی در فیلم هایشان استفاده کنند. شاید هم آنقدر بازیگر درجه یک دارند که نیازی به بازیگر دیگری ندارند.
عطاران: بالاخره خصوصیات فردی هر بازیگری متفاوت است و یک جایی هست که شما بهترین هستید مثل پیمان معادی.
آسایش: بله، پیمان معادی خودش این مسیر را پیگیری کرد و موفق هم شد.
عطاران: نکته ای که درباره جهانی شدن کارگردانان مان گفتید به این دلیل است که بزرگان سینمای ایران ایده پرداز هستند، ولی این ایده پردازی هنوز در بازیگر جا نیفتاده است.
آقای عطاران! شما هم دوست دارید در فیلم های بین المللی بازی کنید؟
عطاران: چه کسی دوست ندارد؟
در کارگردانی هم به مدیوم جهانی فکر کرده اید؟
عطاران: فکر می کنم بلد نیستم شاید هم فکر می کنم اگر همین جا را درست نمایش بدهم در خارج از کشور هم دیده می شود.
عطاران: شاید اینطور باشد. اما به هر حال دیده شدن مهم است و سیاه نمایی واژه ای دهن پرکن، شبیه به همان سخیف است که ساخته برخی مخالفان فیلم ها است برای ضربه زدن به آنها. وگرنه فیلم خوب کار خودش را می کند.
آسایش: شاید به همین دلیل وقتی «اژدها وارد می شود» در جشنواره برلین به نمایش درآمد، تعجب کردند که چنین فیلمی از ایران است! فکر می کنم اگر هنرمند استایل خودش را حفظ کند و فیلمی بسازد که از درون خودش باشد و ادای کسی را درنیاورد، حتما دیده می شود.
بیوگرافی ویشکا آسایش
ویشکا آساش متولد ۱۶ آبان ۱۳۵۱ در تهران است. بازیگری را در سال ۷۰ با حضور در نقش قطام سریال «امام علی (ع)» داوود میرباقری آغاز کرد و پس از آن برای تحصیل در رشته طراحی و صحنه و لباس به انگلستان رفت پس از بازگشت به تناوب در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی حضور پیدا کرد و معدود فعالیت هایی در رشته تحصیلی اش انجام داد که از آن جمله می توان به طراحی صحنه سریال «معصومیت از دست رفته» و فیلم های سینمایی «دنیا» و «زنان ونوسی، مردان مریخی» اشاره کرد.
رضا عطاران متولد 20 اردیبهشت سال 1347 است. او همزمان با تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به بازیگری، فیلمنامه نویسی و کارگردانی روی آورد. سابقه کار تئاتر با مرحوم حسن حامد در مشهد زمینه ساز این گرایش شد تا سال 73 با مجموعه طنز «ساعت خوش» در تلویزیون خوش بدرخشد. مجموعه های «مجید دلبندم» سال 77، «قطار ابدی» سال 79، «سیب خنده» و «کوچه اقاقیا» در فاصله سال های 76 تا 82 ساخته شدند و او در این میان با مجموعه های مختلفی همکاری کرد.
در ادامه نیز به ساخت مجموعه های مناسبتی رمضان و نوروزی روی آورد که حاصلش سریال های موفق «خانه به دوش» سال ۸۳، «متهم گریخت» سال ۸۴، «ترش و شیرین» سال ۸۶ و «بزنگاه» در سال ۸۷ بود.
نظر کاربران
ایول.دمشون گرم