خانم گوگوش، عشق این بزرگمرد را کاش رد نمیکردید
روز گذشته، ۲۹ فروردین سالروز درگذشت جلال مقدم، بازیگر و کارگردان سینما بود.
برترینها: روز گذشته، ۲۹ فروردین سالروز درگذشت جلال مقدم، بازیگر و کارگردان سینما بود. کریم نیکونظر، نویسنده، منتقد سینما و روزنامهنگار به همین مناسبت با انتشار متنی در صفحه اینستاگرامش ضمن تحسین فیلم سینمایی «فرار از تله» (۱۳۵۰) به نویسندگی و کارگردانی مقدم، او را هنرمندی خواند که «زرنگی نداشت، کدر نشد و تلف شد.»
او در این یادداشت چنین نوشته است: «آرتیست نباید زرنگی داشته باشد. این زرنگی تصور درخشان آدم را کدر میکند. زندگی جلال مقدم که گوینده این جملات بود هم، نشانهای از زرنگی نداشت. ولی خب، او مردی بود که کارش چندان با سلیقه روز همخوان نبود و تجربههایش در سینمای قصهگوی زمانهاش به مذاق خیلیها خوش نیامد. بین کارهاش بهنظرم «فرار از تله» سلیقه و ذائقهاش را در کارگردانی خیلی خوب نشان میدهد؛ یکی از فیلمهای ضدجریان سینمای ما که ضدقهرمانش برای رسیدن به عشقش دست به هر کاری میزند. دیروز که سالمرگ مقدم بود داشتم به آرتیستی فکر میکردم که زرنگی نداشت، کدر نشد و خب، تلف شد.»
«فرار از تله» بهترین و منسجمترین فیلم جلال مقدم است که مثل اغلب فیلمهای متفاوت آن سالها، طرح مخمصه است؛ مخمصهای که فیلمساز راه گریزی برایش متصور نیست و از نظر فضاسازی، استفاده درست از لوکیشن، دیالوگ نویسی و شخصیت پردازی و تقابل آدمها جزو بهترین آثار دوران موج نو محسوب میشود. داستان این فیلم درباره «مرتضی» مرد جوانی است که به علت خلافکاری و اشتباه به پنج سال زندان محکوم شده، پس از آزادی به سراغ دختر مورد علاقه اش «مهری» میرود، اما او به ازدواج اجباری مردی به نام «اوستافرج» درآمده است. اوستا فرج در قبال مبلغی پول حاضر است مهری را آزاد کند. در همین زمان مرتضی به دام مردی به نام «کریم» میافتد و با او تصمیم به سرقت میگیرند.
فیلم یکهای که گرچه محصول زمانهاش است، اما فردیت و استقلال بیانی منحصربهفردی دارد. ضدقهرمانهایش هم عملا ربطی به کاراکترهای فیلمهای کیمیایی و نادری و دیگران ندارند. فرار از تله همانطور که مقدم دوست داشت فیلم آدمهای تنها در مکانهای خلوت است و بردن دوربین به جنوب، تنوع و جذابیت بصری ویژهای به فیلم بخشیده و هم با میزانسن کارگردان، مناسبات رفتاری کاراکترها، رفاقتها و ناروزدنهایشان معنا و مفهومی متناسبتر و باورپذیرتر یافتهاند. باید از هنر نصرتالله کنی و مرتضی حنانه یاد کرد که اولی با تصاویر و دومی با موزیکش در خدمت فرار از تله قرار گرفتهاند و فیلم بعد از گذشت ۵۰ سال اصلا کهنه نشده است.
«پنجره» هم از دیگر فیلمفارسیهای مهم اقتباسی به کارگردانی جلال مقدم است که در سال ۱۳۴۹ ساخته شد و اولین فیلم مشترک بهروز وثوقی و گوگوش است که در آن نقشآفرینی میکردند، از دیگر بازیگران شناخته شده فیلم، نوری کسرایی-ستاره سینمای دهه پنجاه- است که آغاز کار خود را در نقش «ترانه» در این فیلم داشت.
فیلم درباره جوانی به نام سهراب سالاری (بهروز وثوقی) بود که برای کار از آبادان به تهران میرود و در کارخانهٔ عمویش مصطفی سالاری (محسن مهدوی) مشغول میشود. سهراب با دختری به نام ترانه (نوری کسرایی) آشنا میشود. ترانه آبستن است. سرپرست ترانه، اصغر ژیلا (حسن رضیانی) با نقشه سعی دارد سهراب را به عنوان پدر بچه جا بزند تا مخارج وضع حمل ترانه به گردن سهراب بیفتد. سهراب به دختر دوست خانوادگی عمویش (گوگوش) علاقه پیدا میکند، ولی ترانه مزاحم آنها است.
«پنجره» اقتباس آزاد مقدم بود از رمان بسیار معروف «یک تراژدی امریکایی» که پیش از این کارگردانان بسیار مشهوری مانند رابرت استیونس از روی آن آثار درخشانی مثل «مکانی در آفتاب» را ساخته بودند. دقت در این فیلم، تفکر و اعتقاد مقدم را نسبت به سینما روشن میکند؛ او که در شکلگیری فیلمهای روشنفکرانه پیش از آن مشارکت جدی داشت، بهعنوان کارگردان، طرفدار سینمای قصهگو با بهرهگیری از بازیگران مطرح در کنار کارگردانی و شیوه روایت نامتعارف بود.
مقدم با کارگردانی «پنجره»، پنجره تازهای را به این سینما گشود تا هوای تازهای بر پستوی گرد و خاک گرفته و نمور این سینما دمیده شود. «پنجره»، مایل شدن مقدم به اقتضائات روز، با استفاده از ترانههای محبوب فضای شیک وتر و تمیز و موسیقی واروژانی تا حدودی تن دادن به سلیقه بازار و چاشنی رقص و آواز در ترکیب، میل همیشگی او به مایههای روشنفکری را نشان میداد هرچند به هر رو ساخته او از محصولات رایج، کاملاً متمایز بود.
عنوانبندی و موسیقی «پنجره» نشانگر سلیقه خاص مقدم در ساختن فیلمهایی است که در ارتباط با مردم عادی کسب هویت میکند. موسیقی متن فیلم ساخته اسفندیار منفردزاده میباشد. در قسمتی از فیلم ترانهای از عماد رام با سرودهای از شهیار قنبری نیز گذاشته شده است که در ادامه میشنوید
این فیلم نشان میدهد که جلال مقدم چقدر خوب سینما را میشناسد و در یک روایت پردازی معقولانه میتواند این را به یک زبان مستقل خودش تبدیل کند، اما متاسفانه باید این واقعیت را پذیرفت که یکی از استثناییترین افرادی که در سینمای ما قدرش شناخته نشده جلال مقدم است.
نظر کاربران
بزرگ مرد؟؟؟؟؟؟؟؟