کارناوال رامبد با روزبه حصاری و مرا ببوس در صدر ایستاد
روزبه حصاری که بیشتر او را به واسطه بازیاش در نقشهای جدی سریالهای تلویزیونی به یاد میآوریم، روی صحنه کارناوال یک نمایش کمدی جذاب به نمایش گذاشت.
برترینها: روزبه حصاری که بیشتر او را به واسطه بازیاش در نقشهای جدی سریالهای تلویزیونی به یاد میآوریم، روی صحنه کارناوال یک نمایش کمدی جذاب به نمایش گذاشت. در ابتدا مخاطبان گمان میکردند با اثری جدی روبهرو هستند اما رفته رفته با درهم پیچیدن منطق روایی، کمدی خودش را نشان میداد.
حصاری از تمام عناصر صحنه به نفع جذابیت اجرایش استفاده کرد و با یک کمدی متفاوت در فضایی پارودیگونه با آنچه این روزها شاهدش هستیم، مسئلهای انسانی را مدنظر قرار داد. حصاری در نمایشش از موسیقی هم استفاده کرد و درواقع با نواختن ساز، هنرش را در این زمینه هم پیش روی مخاطبان قرار داد. با نگاهی به اجرای اخیر «کارناوال»، میتوانیم بگوییم، روزبه حصاری سختترین و خلاقانهترین اجرا را روی صحنه برد.
حصاری را پیشتر با حضور در سریال "بچه مهندس" به یاد میآوریم. سریالی که البته درباره کیفیت آن چیز زیادی برای گفتن نیست و او بعدتر در چند اثر سینمایی نظیر "زودپز" هم حضور داشت. البته میدانیم که باجناق علی ضیا نیز هم هست و از حیث تریبون و ارتباطات دست و بال چندان بستهای ندارد.
اما نکته پیرامون حصاری این است که مانند افرادی نظیر علی اوجی که صرفا حضور دارند و جذابیتی برای بیننده خلق نمیکنند، از توانایی نوازندگی خود استفاده کرده و به خلق اتمسفری نسبتا جذاب نزدیک شده. در واقع نسبتی با هنر دارد و همین است که احتمالا حصاری را برای مخاطب ریبرندینگ میکند. البته از میزانسن فضا و طراحی دکور آن اجرا نباید گذشت. یک تدبیر متفاوت که کارناوال رامبد جوان را بالا میکشد.
اما ترانهای که او اجرا کرد هم خود یک شاهکار در موسیقی ایرانی به حساب میآید. "مرا ببوس" که از آن قسم آثار ثبت شده در حافظه ایرانیان است. اما داستان این ترانه چیست؟
پیشتر آرش خوشخو در روزنامه هفت صبح به داستان این ترانه عاشقانه پرداخته بود: «این تصنیف در یک محفل خصوصی ضبط شده که بهدلیل جذابیت خاص آن به پخش آن مبادرت میورزیم»؛ این جملهای بود که کمال مستجابالدعوه، گوینده رادیو در سال ۱۳۳۶ در یکی از برنامههای «شما و رادیو» بر زبان راند و بعدش مرا ببوس پخش شد و نام خواننده افشا نشد. کمسابقه است که یک ترانه اینچنین با شایعات سیاسی عجین شود. ترانه مرا ببوس با اسم اغواگرانهاش ناگهان پتانسیل چشمگیری برای شایعات سیاسی پیدا کرد.
جملاتی مثل «که میروم به سوی سرنوشت…» یا «در میان طوفان همپیمان با قایقرانها…» همه با برخی ادبیات نمادین سیاسی در دوران پس از کودتا همسان بودند. یکی از رایجترین شایعات این ترانه را به «عزتالله سیامک»، از رهبران سازمان نظامی حزب توده نسبت میدادند که پیش از اعدام در ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ سروده است.
عدهای نیز بر این تصور بودند که این ترانه را سرهنگ «محمدعلی مبشری»، در وصف «سرهنگ سیامک» در آخرین دیدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است. اما خب بعدها معلوم شد که این شعر در سال ۱۳۲۹ و در کتاب اشعار حیدر رقابی منتشر شده و سال ۱۳۳۵ هم خانم پروانه در فیلم متهم آن را اجرا کرده است با آهنگی از مجید وفادار (هرچند برخی موسیقی را ساخته مرتضی محجوبی میدانند).
حیدر رقابی شاعر بود و ملیگرا و نسبت دوری هم با بیژن ترقی داشت و پدرش هم از نزدیکان به شمشیری (چلوکبابی مشهور تهران) بود. بههرحال این ترانه با اجرای حسن گلنراقی در سطح جامعه ایران بعد از کودتا منفجر شد. گلنراقی بچه اصل تهران بود. متولد کوچه آبشار. در بازار در حرفه پدرش به فروش چینی و بلور و عتیقه مشغول بود و به شکل آماتوری موسیقی هم آموزش میدید. طناز بود و شوخطبع و خوشچهره و خوشقدوقامت و در کاسبی درستکار و قانع. به تدریج دوستان هنرمند فراوانی یافت که او را در محافل خود دعوت میکردند.
این روایت «عباس فروتن» را که در سال ۱۳۳۶، تنظیم برنامه «شما و رادیو» را عهدهدار بود، بخوانید:
«… روزی آقای مهدی سهیلی که با آقای گلنراقی دوست بود، ایشان را نزد من آورد و اظهار داشت، آهنگ جالبی آقای مجید وفادار ساخته که شعر آن از آقای حیدر رقابی میباشد و آقای گلنراقی آن را بهخوبی اجرا میکند، وقتی آن را خواندند، متوجه شدم که کار تازه و بسیار جالبی است و برای پخش در برنامه شما و رادیو خیلی تناسب دارد. آقای وفادار حضور نداشت؛ ولی آقایان مشیر همایون و پرویز یاحقی حاضر بودند. پس از تمرین، آقای گلنراقی همراه با پیانوی مشیر همایون، و ویولن یاحقی برای نخستینبار اجرا کرد و روز جمعه از رادیو پخش شد و مورد استقبال فراوان قرار گرفت…»
یک روایت پرپیچوخم دیگر هم این ترانه دارد که خب کمی دور از باور است:
«… یک روز که اعضای ارکستر بزرگ رادیو در استودیو شماره ۸ جمع شده بودند و انتظار روحالله خالقی را میکشیدند، حسن گلنراقی به دیدار پرویز یاحقی آمد. … او را به استودیو راهنمایی میکنند، در آنجا پرویز یاحقی با ویولن، و یکی از نوازندگان با پیانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند. پرویز که چشمش به گلنراقی میافتد، میگوید: به این آهنگ گوش بده! گلنراقی یکی دوبار به آهنگ گوش میدهد و آن را زیرلب زمزمه میکند و در این ضمن مسئول ضبط برنامه موسیقی که پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه میاندازد و این قطعه را بیآنکه کسی متوجه شود، ضبط میکند.
وقتی معینیان و سایر مسئولان به نوار گوش میدهند، تصمیم میگیرند که آن را پخش کنند پرویز یاحقی میگوید، این کار برای گلنراقی گران تمام میشود، زیرا او از یک خانواده سرشناس مذهبی است و پدرش با کارهای هنری بهشدت مخالف است. قرار میشود گلنراقی را به اداره رادیو دعوت کنند و موضوع را با خودش در میان بگذارند. گلنراقی میآید و گفتههای پرویز یاحقی را تأیید میکند، ولی به علت اصرار دوستان قبول میکند نوار بدون ذکر نام و با نام مستعار خواننده ناشناس پخش شود…»
این روایت را هم بدانید که دکتر شریعتی هم این ترانه را دوست داشته و یک فایل هم توسط بنیاد ایشان منتشر شد مبنیبر اینکه در دهه ۱۳۵۰ دکتر شریعتی این ترانه را با وسایل مبتدی از رادیو ضبط کرده و برای فرزندش که در خارج از کشور تحصیل میکرد، فرستاده بود. ترانه «مرا ببوس» با صدای «گلنراقی»، ضبط و اجرای دوباره نشد. هرچه بود و هست، همه از همان نسخهای است که در استودیوی شماره هشت رادیو ایران، در میدان ارگ تهران ضبط شده. گلنراقی تا انتهای عمر تنها یک آواز دیگر ضبط کرد، اما همیشه شمع محفل هنرمندان باقی ماند. او در سال ۱۳۷۲ و در ۷۲ سالگی در تهران درگذشت.
نظر کاربران
واقعا عالی بود افرین به اقای جوان و گروهش
جالب بود
نیاز به این هم توضیح نبود
آقای حصاری باجناق آقای ضیا نیستند که. این شایعه ست..
چاکریم
ممنونم از
👍🌹🌹🌹🌹🌹
گروه آقای حصاری و برنامه ایشان عالی بود آقای روزبه حصاری همیشه نقش ها و کارهای متفاوت و فوق العاده زیبا را اجرا می کنند همیشه سلامت و موفق باشند از آقای جوان و برنامهی درجه یک کارناوال هم بسیار سپاسگزارم که این رقابت های فوق العاده را تهیه و تدارک دیده اند پیروز و موفق باشند آمین
سر و تهش چیزی نبود
مثل همه ی فیلم و نمایش های خانگی
برای پر کردن جیب خودشون بنام هنر
آقای جوان برنامه هاشون بینظیرن وهمین طورآقای حصاری واقعادرجه یک هستن
تبلیعات فقط با پول بیشتر در صدر می ایسته