زن جوان: نمیتوانم بوی پیاز داغ بدهم!
شاید تصویر ما از حضور زوجها در دادگاه خانواده زن و شوهرانی باشد که تا لحظه صدور حکم طلاق نیز باهم درگیر هستند و جز ابراز ناراحتی و بیان مشکلات یکدیگر حرفی ندارند. اما داستان زندگی پریسا و پرهام تا حد زیادی متفاوت است.
روزنامه ایران نوشت: شاید تصویر ما از حضور زوجها در دادگاه خانواده زن و شوهرانی باشد که تا لحظه صدور حکم طلاق نیز باهم درگیر هستند و جز ابراز ناراحتی و بیان مشکلات یکدیگر حرفی ندارند. اما داستان زندگی پریسا و پرهام تا حد زیادی متفاوت است.
حضورشان در طبقه دوم دادگاه خانواده نه با داد و فریادی همراه است و نه کسی آنها را همراهی میکند. هرکدام به گونهای که انگار نمیخواهند زمان را از دست بدهند با تلفن همراهشان سرگرم هستند. البته پرهام گهگاهی تلفنش زنگ میخورد و خیلی آهسته پاسخ میدهد اما پریسا فقط در حال رد و بدل کردن پیامهایی است که برای سرعت بخشیدن به آن ناچار است اغلب مواقع از انگشتان هر دو دستش استفاده کند!
دقایقی بعد منشی دادگاه با خواندن نامشان، آنها را آگاه میکند که باید وارد محکمهای شوند که ممکن است حکم آن مانع بودنشان در کنار یکدیگر شود...
بعد از ورود به شعبه، پریسا و پرهام هر دو با سلامی به فاصله ۳ صندلی در یک ردیف نشستند و قاضی که مرد میانسالی بود، با بررسی دادخواستشان رو به پریسا کرد و گفت: خودت توضیح بده ببینم چه شده که تصمیم به جدایی گرفتی؟
پریسا پاسخ داد: اجازه بدهید از ابتدا بگویم. من و پرهام از طریق فضای مجازی با هم آشنا شدیم و پس از ۳ ماه که فکر میکردیم همدیگر را شناختهایم و به هم علاقهمند شدهایم تصمیم به ازدواج گرفتیم. ۳ ماه بعد خیلی عاشقانه زیر یک سقف رفتیم و زندگی مشترکمان را آغاز کردیم و بعد از ۶ ماه هم به این نتیجه رسیدیم که دیگر نمیتوانیم زندگی مشترکمان را ادامه دهیم...
در این میان پرهام حرفهای پریسا را قطع کرد و گفت: چرا کامل توضیح نمیدهی؟! چرا نمیگویی که در این ۶ ماه ما چند ساعت با هم صحبت کردیم و چند مرتبه بیرون رفتیم؟!
پریسا پاسخ داد: تو صبح تا عصر سر کار هستی و از ابتدا هم میدانستی که من عاشق فضای مجازیام و دوست دارم بیشتر وقتم را در آنجا بگذرانم. اما تو نه تنها من را درک نکردی، بلکه در این مدت تلاش کردی تا همین دلخوشی را هم از من بگیری...
پرهام رو به قاضی گفت: جناب قاضی! من پریسا را دوست دارم واقعاً قصدم گرفتن دلخوشی او نیست اما وابستگی او به فضای مجازی کاسه صبرم را لبریز کرده. او یک پنجم وقتی را که برای پیگیری دنبال کنندههایش میگذارد برای ساختن زندگیمان صرف نمیکند. حتی همین چند دقیقه پیش هم که پشت در اتاق شما بودیم یک لحظه از گوشیاش جدا نشد. انگار نه انگار که زندگیمان در حال نابودی است.
قاضی نگاهی به پریسا کرد و پرسید: آیا همسرت درست میگوید؟!
پریسا جواب داد: نمیگویم وابسته نیستم اما پرهام هم خیلی اغراق میکند. من نمیتوانم از دوستانم در فضای مجازی دل بکنم و مثل زنهای خانهدار سنتی مدام بوی پیاز داغ بدهم و بچهداری کنم؛ زندگی از نگاه من این شکلی نیست.
قاضی گفت: یعنی هنوز هم خطر نابودی زندگیات را حس نکردهای؟! هنوز متوجه نشده ای که دوستانت در آن فضا واقعی نیستند و فقط با ظاهر زیبا فریبت میدهند. هنوز متوجه غیرواقعی بودن زندگی آدمهای آنجا نشدهای؟!
در ادامه پرهام به پریسا گفت: اگر نمیتوانی خودت را اصلاح کنی و به خاطر زندگیمان دست از این اخلاقت برداری، بهتر است دیگر با هم ادامه ندهیم و من زندگی خودم را داشته باشم و تو هم با فضای مجازی زندگی کنی.
پریسا هم که از لحن و گفتار پرهام جا خورده بود، گفت: چه بهتر. من خیلی مشتاق ادامه زندگی با تو نیستم و بهتر است همین پیشنهادی را که دادی عملی کنیم.
قاضی از هردو نفر خواست تا سکوت کنند و بعد از چند لحظه گفت: مشکل شما حاد نیست و فعلاً شما را به مشاوره ارجاع میدهم تا بعد از چند جلسه مشاوره در مورد حکمتان تصمیم بگیرم.
نظر کاربران
متاسفانه مثل این خانم کم نیستن و ما هم تو خانواده یدونه حادشو داریم. اینها هیج جوره توان زندگی واقعی رو ندارن و باید درمان بشن چون در آینده افسردگی های شدید بسراغشون میاد. بوی پیاز هم با یه دوش برطرف میشه جانم، بی عرضگی و ناتوانی خودتون رو اینطور توجیه نکنید...
پاسخ ها
از فمنیست ها کسی نیومد بگه اینم تقصیر مردان هست؟عجیب بود.
چنین زنانی چرا ازدواج میکنند ، زنان عشوه گر آرایشی وبی مسئولیت
چرا حکم طلاق باید بعد از یک بچه بیکناه صادر شه
اون که نمی خواهد می خواهد بره باید بره
خیلی خوبه که داستان عبرت آموز می نویسی ولی اگر شما یک بار هم به دادگاه رفته باشی میدانستی که بردن گوشی توی دادگاه و دادسرا و مراکز انتظامی غیر ممکن است
پاسخ ها
جدیدا ایرادی نمیگیرن و میتونی گوشی رو با خودت ببری، تو مشهد که اینجوری شده جاهای دیگه رو نمیدونم
راسته تو نیشابور هم میشه گوشی ببری مثل مشهد شاید فقط مختص خراسان رضویه
شیراز از وقتی که کرونا اومده دادگاهها بازرسی بدنی دم در و گرفتن گوشی از مراجعین رو انجام نمیدن
اصل قضیه رو ول کردی،بفکر کجا نمیشه گوشی برد هستی؟!
مگه توی دادگاه گوشی هم میبرن؟
این بیشتر داستان بود تا خبر
پاسخ ها
کلا تو دادگاه ها بردن گوشی در کل کشور ازاد شده ولی داخل دادگاه بتید خاموش کنی و حق عکسبرداری نداری ولی کلا ازاده
وکیل دادگستری
جدیدا البته از موقع کرونا
اينا زن نيستن اينا بلای جان مرد هستن
چطوری گوشی بردن تو دادگاه!
اگه طلاق هم بگیر از همون مجازی یکی دیگری بدبخت میکنه.
به نظرتون این متن داستان نبود اسمها پریسا و پرهام. ۶ ماه بعد از اشنایی زیر یک سقف .
مگه تو دادگاه گوشی میبرن جایی که اطلاع دارم ۷۸ بار رفتم دادسرا ولی گوشی بیرون از دست را بر می دارند اگر گوشی میذاشتن داخل خود داستان را میبردیم میتوانستیم تخلفهای کلاً مدیران و مسئولین و خود داستان را بگیریم و تصویر کنیم افکار مردم را منحرف می کنید
پاسخ ها
ماشاءالله چه هم اهل دادگاه و دادسرا رفتند.
انوقت میگن چرا پسرا اشتیاقی برا ازدواج ندارن
البته فکر میکنم این یک داستان ساختگیه علیه فضای مجازی ، منتها حقیقتش من سی ساله ازدواج کرده ام همسرم هنوز هم لوازم خانگی رو بیشتر از من دوست داره ، از خانمها خواهش میکنم یه کم خودشونو ارتقا بدهند!
من تازگیا یه شکایت داشتم باید می رفتم دادسرا...گوشی هم داشتم..بله اجازه میدن که گوشی ببرید داخل ...ایرادنمیگیرن....
اولین اشتباه این زوج اینه که تو فضای مجازی اشنا شدن بعد باهم ازدواج کردن...کسی که اهل این جور برنامه ها باشه مشخصه که مسولیت هیچ چیزی رو قبول نمیکنه..همش به فکر خودشون هستن ...بهتره که طلاق بگیرن....زنی که دائم تو گوشی باشه زندگی معنا نداره که....
بیشتر شبیه رمان بود. از کی تا حالا گوشی میبرن تو دادگاه؟ همون دم در مامور نشسته میگیره ازت.
ماهم از طریق فضای مجازی ازدواج کردیم این پنج ساله یه بچه هم داریم خداروشکر زندگی خوب وآرومی داریم من اهوازایم همسرم شمالی
بزرگترین اشتباه یه مرد الان زن گرفتنه فقط میان سرکیسه کنن بزن دنبال یه طعمه دیگه
هرچیزی تعادلی داره هم برای مرد هم برای زن وقتی بیش از حد به یک چیز وابسته بشی طبیعی که از مسولیت شونه خالی کنی
برای مردی که باتمام وجود برای زندگی تلاش میکنه توی این شرایط اقتصادی اگه لحظه ای بوی پیاز داغ بگیری هنری نمی کنی خانم خانه دار