جاباما
۲۲۱۳۸۶
۸ نظر
۵۰۰۵
۸ نظر
۵۰۰۵
پ

این زنِ بافرهنگِ ترک

از الیف شافاک، نویسنده ی ۴۴ ساله ی ترک، به عنوان داستان نویس زنی یاد کرده اند که کتاب هایش در تاریخ ادبیات ترکیه بیشترین فروش را داشته اند و به بیشترین زبان ها ترجمه شده اند.

این زنِ بافرهنگِ ترک





ماهنامه تجربه: الیف شافاک نویسنده ی معاصر ترک در گفت و گویی با یک روزنامه نگار بلغاری می گوید برای او که در اروپا می نویسد موضوعی نیست که تابو باشد. اما تاکید می کند که به عنوان یک نویسنده ی ترک ممکنم است با کلماتی که می سازد و می نویسد به دردسر بیفتد. خصوصا وقتی موضوعات سیاسی باشند که نوشتن درباره ی آنها آسان نیست. با این حال شافاک می گوید باید به کارش که نوشتن است ادامه بدهد.

«ترجمه ی تهمینه زاردشت»

از الیف شافاک، نویسنده ی 44 ساله ی ترک، به عنوان داستان نویس زنی یاد کرده اند که کتاب هایش در تاریخ ادبیات ترکیه بیشترین فروش را داشته اند و به بیشترین زبان ها ترجمه شده اند. خودش این نکته را از قول منتقدانش یادآوری کرده که یکی از صداهای متفاوت در ادبیات معاصر ترکیه و جهان است. شاید یکی از دلایل این ادعا در تعداد بالای مخاطبانش باشد. کتاب های او در بیش از 40 کشور منتشر شده اند و جوایزی هم برای نویسنده اش به ارمغان آورده اند.

این زنِ بافرهنگِ ترک

او ۱۳ کتاب منتشر کرده که نه عنوان از آنها رمان هستند. داستان هایش را به دو زبان ترکی و انگلیسی می نویسد. شافاک در اغلب رمان هایی که نوشته تلاش کرده سنت های داستان گویی در شرق و غرب را در هم بیامیزد و از آن داستان های بسیاری درباره ی زنان، مهاجران و... روایت کند. در روایت های او می شود انبوهی از موضوعات فلسفی، تاریخی، عرفانی، فرهنگ شفاهی و سیاست یافت که حاصل مطالعاتش در حوزه های گوناگون است. با آنکه خارج از ترکیه زندگی می کند به مسائل وطنش بسیار حساس است و مقالات و گزارش های متعددی درباره ی موضوعات سیاسی روز یا جنبش های اعتراضی ترکیه در مطبوعات اروپایی نوشته است. شافاک در دانشگاه های آمریکا رشته های مطالعات زنان و علوم سیاسی خوانده است.

رمان «شپش پالاس» را که اخیرا با ترجمه ی تهیمنه ی زاردشت به فارسی منتشر شده سال ۲۰۰۲ به انگلیسی نوشت؛ رمانی که خودش درباره ی فکر اولیه ی نوشتن آن گفته است: «می دانید چه شد این رمان را شروع کردم؟ یک روز داشتم نزدیک میدان تقسیم قدم می زدم، نوشته ای سفیدرنگ دیدم که کنار چشمه ای تاریخی حک شده بود: در این مکان درویشی آرمیده است، آشغال نریزید وگرنه به زمین گرم می خورید. شاید بیست دقیقه همان جا ایستادم، به این فکر کردم که چه طور شده این را نوشته اند. خیال بافتم و رمان در ذهنم آغاز شد.» از رمانی که نطفه اش با آشغال بسته شده چه انتظاری می توان داشت؟ «شپش پالاس» روایتی دایره وار دارد.

نویسنده اش گفته است: «در دایره نه خط افقی وجود دارد نه خط عمودی. نه پایان نه آغاز.» پس خواننده باید این انتظار را کنار بگذارد که به نقطه ای به نام «پایان»خواهدرسید وگرنه اگر در پایان رمان بپرسد «خب بعد؟» جوابی که می گیرد این است: «بعدی در کار نیست.» با این حال «شپش پالاس» با طنزی گزنده شخصیت ها و ساختارهای سیاسی نظامی ترکیه را در امان نگذاشته است.

«آینه های شهر» هم که دومین رمان اوست ماه پیش با ترجمه ی تهمینه ی زاردشت به فارسی منتشر شد، رمانی که شافاک در آن داستان زندگی یک یهودی اسپانیایی را روایت کرده است. این یهودی سفاردی یا اسپانیایی بعد از اخراج شدن از اسپانیای قرن هفدهم به استانبول دوره ی عثمانی می رود و با دنیایی عجیب روبرو می شود.

این زنِ بافرهنگِ ترک

«ملت عشق» نیز یکی از رمان های پرفروش شافاک است که آن هم اخیرا به فارسی ترجمه شده است. ملت عشق روایت زندگی آرام و یکنواخت زنی در غرب است که دستخوش شوریدگی و درهم ریختگی اندیشه های عرفانی در شرق می شود. روبینشتاین چهل ساله سال هاست که عادت ها، نیازها و سلیقه هایش تغییر نکرده و روزهایش با یکنواختی و نظم پیش رفته اند. با این حال یک روز او تصمیم می گیرد شوهر و بچه هایش را بگذارد و تنهایی به سفر رود و با دنیای تازه ای روبرو شود.

مسئله ی سفر در اغلب رمان ها و داستان های شافاک به موضوعی برای تحول شخصیت ها تبدیل می شود. در ملت عشق چیزی که روبنشتاین را وا می دارد بعد از بیست سال زندگی یکنواخت تصمیم بگیرد خانه و خانواده را بگذارد و تنهایی به سفر رود عشق است و همین عشق زندگی او را دستخوش تلاطم و دگرگونی می کند. شافاک در ادبیات امروز ترکیه نویسنده ای است که با چشم غربی به ترکیه و تاریخش نگاه می کند.

شما را به عنوان نویسنده ای مدرن، صدای زنان ترک می دانند. نسل جدیدی که به آزادی ایمان دارد و حقوق اجتماعی بیشتری می خواهد. آینده ی زنان ترک را از این منظر چگونه می بینید؟

ترکیه کشوری است مردسالار، مردان عرصه ی سیاست را به خودشان اختصاص داده اند.م شاهده ی این همه سیاستمدار مرد که به زن ها می گویند چگونه لباس بپوشند، چند فرزند داشته باشند یا حتی در ملأ عام نخندند، آزاردهنده است... ما به زنان بیشتری در عرصه ی سیاست نیاز داریم. ترکیه دستخوش مسائل کلان خشونت خانگی و تبعیض جنسیتی است. با وجود این، من به زنان ترکیه ایمان دارم (زنان ترک، کرد، ارمنی، یهودی، علوی... از هر تباری). زنان منفعل نیستند. ترکیه شخصیت های زن بسیار قوی دارد.

این زنِ بافرهنگِ ترک

اخیرا رجب طیب اردوغان مدعی شد که زنان و مردان مساوی نیستند و هیچ وقت هم نخواهندبود. ادعای بحث برانگیزی بود. نظر شما چیست؟

وقتی سخنرانی اردوغان را شنیدم خیلی ناراحت و آشفته شدم. اما تعجب نکردم چون قبلا هم از این دست اظهارات مسئله ساز داشته. او تصویری تهدیدآمیز از فمنیست ها نشان می دهد. فمنیست ها را متهم می کند که ارزشی برای مادری قائل نیستند. سیاست پوپولیستی همین است. ریشخند فمینیسم در کشوری که همیشه تلقی غلطی از فمینیسم داشته کار سختی نیست. من از سخنانش خیلی ناراحت هستم. اما برخلاف او، از صمیم قلب به تساوی جنسیتی باور دارم.

به نظر شما تغییر واقعی برای زندگی بهتر با انقلاب حاصل می شود؟

من به «انقلاب فردی» باور دارم. هر فرد می تواند تغییر عمده ای در خویشتن به وجود بیاورد. فرد می تواند جهش های کوانتومی عظیمی داشته باشد. اما به انقلاب های جمعی باور ندارم. انقلاب های جمعی اغتشاش به پا می کنند و غالبا خون بار و قدرت محور هستند. و فقط موجب عکس العمل های شدید سیاسی می شوند. چه راه حل دیگری وجود دارد؟ دموکراسی تکثرگرا و انسان گرایی رادیکال.

شاید دموکراسی ساختار کاملی نباشد اما بهترین نظامی است که نوع بشر ابداع کرده. ما به انسان گرایی رادیکالی نیاز داریم که ملی گرایی افراطی و افراط گرایی مذهبی را به چالش بکشد. انسان گرایی رادیکالی که یادآور وجه مشترک انسانی باشد و ما را فراتر از مرزهای ملی و مذهبی به هم پیوند دهد. اگر نتوانیم به این هدف دست یابیم، سرنوشت شومی در انتظار همه ی ماست.

شما درباره ی روابط انسانی زیاد می نویسید. نوشتن کدام کتاب «دشوار» بود و چرا؟

گمانم نوشتن هرکتاب در زمان نوشتنش دشوار است. عجیب آنکه هیچ وقت این دشواری برطرف نمی شود. کتاب اول دشوار است. اما گمانم، کتاب دهم یا دوازدهم هم دشوار است. توماس مان می گوید: «نویسنده کسی است که نوشتن برای او دشوارتر از دیگران است.» و درست هم گفته.

این زنِ بافرهنگِ ترک

حتما مثل هر نویسنده ی دیگر، شما هم کتاب های زیادی می خوانید. کدام نویسنده ها بیشترین تاثیر را روی شما داشته اند؟

من خواننده ای هستم حریص، کنجکاو و ناآرام. فهرست کتاب هایی که می خوانم همیشه دستچینی بوده از شرق و غرب. داستان زیاد می خوانم اما کتاب های غیرداستانی هم می خوانم: عصب شناسی، فلسفه ی سیاسی و تاریخ فرهنگی حوزه هایی هستند که عاشق شان هستم و درباره شان می اندیشم. اعتقادی به رده بندی های «ادبیات روشنفکرانه» و «ادبیات پست» ندارم. تا جایی که علاقه داشته باشم، هرچیزی را می خوانم. حتی از خواندن کتاب های آشپزی هم لذت می برم.

کمی از کتاب جدیدتان بگوئید...

کتاب تازه ام رمانی است تاریخی. در قرن شانزدهم اتفاق می افتد که عصر طلایی امپراطوری عثمانی است. داستان فیل سفیدی که به عنوان هدیه ی سلطنتی از هندوستان برای امپراطوری عثمانی فرستاده می شود. این فیل با معمار بزرگ، سینان، در ساخت و ساز مسجد کار می کند. سینان هنرمند شگفت انگیزی بوده. در ترکیه زیاد در این باره حرف نمی زنند اما او از پدر و مادری مسیحی به دنیا آمد. به احتمال قوی ارمنی بوده یا یونانی. وقتی معمار ارشد سلطنتی شد، سلطان از او خواست گنبد ایاصوفیه را مرمت کند.

سلطان از سینان خواست گنبد مسیحیت را مرمت کند. اما به نظر من، سینان قلبا باور داشت که این گنبد مفهومی اتحادبخش دارد. ما همه زیر گنبد نامرئی واحدی زندگی می کنیم: یهودی ها، مسیحی ها، مسلمان ها، زرتشتی ها... زیر گنبد آسمان برای همه به اندازه ی مساوی جا هست. [در این رمان] درباره ی تصادم علم و مذهب نوشته ام. در این باره که انسان های خلاق در نظام های خودکامه چگونه کار کرده اند.این رمان آکنده از شخصیت های دوست داشتنی و سرزنده است: کولی ها، فاحشه ها، حیوانات و رام کننده ی حیوانات در باغ وحش قصر، اقلیت های جنسی و قومی و مذهبی استانبول. در این کتاب داستانی را بازگو می کنم که تاریخ رسمی ترکیه از آن سخن نمی گوید.

آیا خودتان را فمینیست می دانید؟ می توان در ترکیه و به طور کلی در کشورهای بالکان فمینیست بود؟

در شرایط عادی تمایلی ندارم اسمم تداعی هیچ ایسمی باشد. من داستان پرداز هستم. می خواهم از «فمینیسم» به «پست فمینیسم» یا «فرافمینیسم» برسم. می خواهم فرا و ورای این ایسم ها باشم. اما وقتی می شنوم رئیس جمهور ترکیه وجهه ای تهدید آمیز به فمینیست ها می دهد، وقتی می شنوم سیاستمداران ترکیه فمینیسم را تحقیر می کنند، در آن صورت از فمینیسم دفاع می کنم. مجبور دفاع کنم. چون احترام زیادی برای جنبش زنان قائل هستم. احترام زیادی قائل هستم برای مردمانی (زن و مرد) که در گذشته در راه حقوق مساوی جنگیده اند. چگونه می توانیم تلاش آنها را به فراموشی بسپارم. نمی توانیم به سیاستمداران مردسالار اجازه دهیم فمینیسم را تحقیر کنند. پس در این شرایط غیرعادی، بله، خودم را فمینیست می دانم.

این زنِ بافرهنگِ ترک

شما در ایالات متحده ی آمریکا علوم سیاسی خوانده اید. مایلم نظرتان را درباره ی آتیه ترکیه و اتحادیه ی اروپا بدانم.

لحظه ای از تاریخ، امکان عضویت ترکیه در اتحادیه ی اروپا وجودداشت. احتمالی قوی. متاسفانه آن فرصت از دست رفت. ترکیه از اروپا خیلی دور شده است. و اروپا هم مسائل خود را دارد. متاسفم از اینکه به خاطر سیاستمداران پوپولیست، قدر این فرصت تاریخی را چنان که باید ندانستیم. روشنفکران و دموکرات های اروپایی و ترک هم نتوانستند گفت و گوی مناسبی را پیش ببرند. اگر ترکیه به عضویت اتحادیه ی اروپا در می آمد، امکان می یافت دموکراسی را در این کشور رشد بدهد و به اصول لیبرال اروپایی نزدیک تر بماند و این وضعیت پیامدهای مثبتی برای خاورمیانه و سایر مناطق داشت. اما این اتفاق نیفتاد. ثنویت سازی رویکرد خوبی نیست. و ما در دنیایی کاملا مبتنی بر ثنویت زندگی می کنیم.

امروزه شما و اورهان پاموک چهره های ادبیات ترکیه هستید اما در کشور خودتان از هر دو شما به شدت انتقاد می شود، چرا؟

رمان نویس های ترکیه چهره های ملی هستند. نخبگان فرهنگی را عده ای معدود ستیزه جو تشکیل می دهند. به دلیل زبانی که من استفاده می کنم (عاشق کلمات قدیمی زبان عثمانی هستم) و به دلیل عشقم به صوفی گری و عرفان، کمالیست ها از من انتقاد می کنند. و به خاطر عشقم به اقلیت ها (اقلیت های جنسی و قومی) محافظه کارها از من انتقاد می کنند. به خاطر اینکه به زبان انگلیسی می نویسم و ملی گرا نیستم و درباره ی قتل عام ۱۹۱۵ به صراحت سخن می گویم، ملی گرایان افراطی ترکی از من انتقاد می کنند. پس فرقی ندارد چه بنویسم، در هر صورت آرامش این نخبگان را به هم می زنم.

چند روز قبل مصاحبه ای با هاروکی موراکامی را می خواندم. موراکامی می گوید هرچه خارج از ژاپن معروف تر می شود، روزنامه نگاران و منتقدان ژاپنی بیشتر از او انتقاد می کنند.درست مثل ترکیه. اما خواننده ها شگفت انگیز هستند. خواننده ها رک هستند و قابل اطمینان، و رابطه ای بی شیله پیله با کتاب دارند. اگر از کتابی خوششان می آید، از آن خوششان آمده، همین. کتاب های من در ترکیه موفق هستند، نه به خاطر حمایت نخبه ها، نه. بلکه به خاطر اینکه خواننده ها کتاب های مرا دوست دارند و از من حمایت می کنند. خواننده ها پذیرای نویسنده ی خود هستند. کتاب ها را با هم می خوانند، درباره ی این کتاب ها با هم حرف می زنند. با خوانندگانم احساس صمیمیت می کنم.

با کدامیک از قهرمانان زن داستان های تان بیشتر احساس صمیمیت می کنید؟ آیا خود را در آنها می یابید؟

می دانید وقتی درباره ی شخصیتی می نویسم، احساس می کنم به همان شخصیت نزدیک هستم. حتی شخصیت هایی که نقطه ضعفی دارند، خطاکار هستند یا ناخوشایند. اگر شخصیتی را احساس نکنم نمی توانم درباره ی او- زن یا مرد- بنویسم. به همین خاطر با تمام شخصیت هایم پیوند عاطفی دارم.
این زنِ بافرهنگِ ترک


شما زن زیبایی هستید. رمز زنانگی تان چیست؟

متشکرم. اما من به «اسرار زیبایی» اعتقادی ندارم. به نظر من زیبایی بیش از آنکه جسمی و ظاهری باشد، به میزان سرزندگی مربوط می شود. گاهی با کسی ملاقات می کنیم و احساس می کنیم نزد او شاد هستیم. این اتفاق برای شما هم افتاده؟ برای من پیش می آید و آن وقت دقیق می شوم. شاید آن فرد زیبایی خاصی نداشته باشد اما روحیه اش زیباست. فکر می کنم باید به فکر زیباساختن میزان سرزندگی مان، به فکر زیباسازی روحیه مان باشیم.

روز معمولی شما چطور می گذرد؟

زندگی ام پاندولی دارد. وقتی رمانی می نویسم، پاندول به منتها الیهی نزدیک می شود و من آدمی می شوم مردم گریز، گوشه گیر و منزوی. به پیله ای خیالی پناه می برم و همان جا می مانم. وقتی رمان تمام شد،ماه ها بعد، پاندول تاب می خورد و به منتهاالیه دیگر نزدیک می شود و من شروع می کنم به بیرون رفتن، آدمی اجتماعی و معمولی می شوم. به همین خاطر زندگی روزمره ام بستگی به حرکت این پاندول دارد.

آیا موضوعات ممنوعه ای دارید که هیچوقت درباره ی آنها ننویسید؟

نه ندارم. اما به عنوان نویسنده ی ترکی می دانم که کلمات ما را به دردسر می اندازند. نوشتن درباره ی تابوهای سیاسی یا درباره ی جنسیت آسان نیست. اما ما باید به کارمان ادامه بدهیم.

نوعی رئالیسم جادویی در کتاب های شما هست. می توان کتاب های شما و مثلا مارکز یا آلنده را مشابه دانست...

من عشاق مارکز و آلنده هستم. از بسیاری جهات خودم را به ادبیات آمریکای لاتین نزدیک حس می کنم. مسائل و مشکلاتی که با آنها دست به گریبان هستند، اهمیت خاصی دارد برای منی که نویسنده ی ترک هستم، مهم تر از همه اینکه به تلفیق سیاست، منطق، حکمت و هوش با جادو و عرفان باور دارم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
درآمد ماهیانه 5-20 میلیون از توی خونه با موبایل

آموزش رایگان کسب درآمد 5-20 میلیون ماهیانه از خونه و فقط با یه موبایل ساده رو در یک وبینار رایگان آموزشی یاد بگیر

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      بي حجاب هيچ وقت با فرهنگ نميشه بي حجابي = بي خدايي = عدم فرمان پذيري از خدا يعني اوج بي فرهنگي

      پاسخ ها

      • بدون نام

        بعضي از بي حجابها از صد تا با حجابها با خدا ترند

    • هاشم

      بسمه تعالی
      اونویسنده ترک است نه مسلمان .

      پاسخ ها

      • بدون نام

        اکثر مردم ترکیه مسلمانن همین جوری از هنر پیشهای مصنوعی ما بهتره ی ارایش ملایم داره

    • فریده

      "انقلاب باید فردی باشه"..حرفاش روی هم رفته قشنگ بود...ممنون برترینها

    • بیژن

      چه ملت بدبختی هستیم که عوض الگو قرار دادن و تحسین کار یک هنرمند و نویسنده بزرگ یه مشت تار موی پوشیده یا نپوشیده رو معیار دیدگاه خودمان قرار میدیم
      واقعا صد رحمت به داعش!

    • بدون نام

      داعشم اینا میگن بد ما که ندیدیم

    • مهناز

      کتاب صوتی ملت عشق عالیه . به نویسنده اش تبریک میگم.

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج