اسنپ پی_استیکی داخلی
adexo3
۴۴۴۹۸۴
۱ نظر
۵۰۴۱
۱ نظر
۵۰۴۱
پ

درباره «فلسفه خرافات»؛ روشنفکرانی که وظایف‌شان را انجام ندادند!

گفت و گو با سید یحیی یثربی درباره کتاب «فلسفه خرافات»، باورهای غلط مردم و روشنفکرانی که می توانستند با خرافات مقابله کنند اما وظایف روشنفکرانه خود را انجام ندادند.

هفته نامه کرگدن - مریم گودرزی: گفت و گو با سید یحیی یثربی درباره کتاب «فلسفه خرافات»، باورهای غلط مردم و روشنفکرانی که می توانستند با خرافات مقابله کنند اما وظایف روشنفکرانه خود را انجام ندادند.

اکثر ما کتابه های فلسفی را به زبان دشوار و غیرقابل فهم شان می شناسیم. مخصوصا اگر نام یکی از اساتید فلسفه روی جلد آن ها باشد. فلسفه برای ما مفاهیم غیرقابل دسترسی است که گاهی حکم پیراهن پادشاه را پیدا می کنند و همه وانمود می کنیم آن ها را فهمیده ایم ولی واقعیت چیز دیگری است. اما کتاب های سید یحیی یثربی این گونه نیستند.
یثربی می خواهد روشنگری را به واسطه بازگوکردن فلسفه زیرساخت های اجتماعی ما گسترش دهد، برای همین کتاب هایش را به چنان زبان ساده ای می نویسد که هر کسی بدون نیاز به فرهنگ واژه های فلسفی بتواند بخواند و در زندگی روزمره اش از دانش آن بهره بگیرد. یکی از کتاب های بسیار کاربردی یثربی «فلسفه خرابات» است که موضوع گفت و گوی ما با او شد.
درباره «فلسفه خرافات»؛ روشنفکرانی که وظایف‌شان را انجام ندادند!

وقتی کتاب فلسفه خرافات را مطالعه می کنیم، «زبان ساده» اولین ویژگی ای است که جلب توجه می کند. ویژگی ای که معمولا در کتاب های فلسفی دیده نمی شود. مخاطب شما چه کسانی هستند؟

زبان معمولا ساده است، ولی بعضی وقت ها راجع به مطالبی صحبت می شود که ذهن مردم عادی آن را نمی فهمد و این کار را مشکل می کند؛ مثلا می گویند «تشکیک در وجود»؛ در این جا هم زبان ساده است. دو کلمه است، نه بیشتر. ولی این دو کلمه به چیزهایی دلالت می کنند که واقعیت ندارند. اگر هم واقعیت داشته باشند، قابل فهم نیستند. بنابراین من همیشه سعی می کنم از مسائلی قابل فهم نیستند. بنابراین من همیشه سعی می کنم از مسائلی حرف بزنم که مردم آن ها را بفهمند.
بنابراین کلمات بی معنا و قلنبه سلنبه را کنار می گذارم. فلسفه چیزی جز فهم نیست. تفکر فلسفی در آشپزی هم اجرا می شود. می توانید بنویسید فلسفه آشپزی. فلسفه یک چیز معین نیست، مثل چیزی که الان در جامعه ما رسم کرده اند؛ مثلا می گویند «فلسفه وجود عالی»، یا «وجود مطلق» یا «مطلق وجود». این ها هم مفاهیم ذهنی هستند و هیچ گونه معرفتی برای مخاطب ایجاد نمی کنند.

مگر مردم عادی چقدر نیاز دارند که از جریانات فکری- فلسفی روز اطلاع یا در آن حضور داشته باشند؟

من از وضع جامعه شدیدا گله مندم و به آن نقد دارم. تفکر روشن و روشنفکری وضعیتی دارد که من از آن راضی نیستم. روشنفکری ماجرای غم انگیزی در ایران دارد. به این شکل که تفکر عمیق و درست و دور از خرافه ترویج نمی شود، بلکه آن چیزی که الان درجامعه ما ترویج می شود خرافات است. مردم ما طوری شده اند که با کوچک ترین ترفندی فریب می خورند. یکی از انرژی درمانی می کند، یکی طالع بینی می کند، یکی درویش تربیت می کند، یکی از راه دور شفا دادن یاد می دهد و آن ها را به عرفان کیهانی و حلقه وصل می کند و بالاخره هر کسی از هر طرف که بتواند مردم را دست می اندازد.

ذهن مردم ما افسانه ای است، به خاطر همین هر افسانه ای گفته شود در جامعه خریدار دارد. ذهن مردم عقلانی نیست و عادت به خردورزی نداریم. مثلا من به جای «فلسفه خرافات» بنویسم «من فلان شب خوابیده بودم، ساعت چهار نصب شب پاشنه پای من به زبان آمد و با من حرف زد» بیشتر مشتری پیدا می کند. جامعه ما از عقلانیت خیلی دور شده و برای همین من لازم دیدم این کتاب را بنویسم.

برخی از این خرافات که به آن اشاره کردید در جامعه کارکرد دارد و جواب می دهد. اگر سیستم خرافات بتواند در جامعه ای کار کند وجودش چه اشکالی دارد؟

سوال خوبی است. ولی مسئله این جاست که کار بی اساس جواب نمی دهد. مثلا کسانی که انرژی درمانی می روند، شفا پیدا نمی کنند. همچنین در این میان هستند کسانی که اگر آن جا نمی رفتند، خوب می شدند؛ این ها همان کسانی هستند که می گویند «ما انرژی درمانی رفتیم و خوب شدیم» و به این ترتیب امثال این پدیده ها را میان مردم ترویج می کنند.

من خودم در بچگی چند سالی چیزهایی به اسم دعا می نوشتم؛ از هشت سالگی تا شانزده سالگی. در این مدت مثلا چهل نفر می آمدند من برای بچه های شان دعای آبله می نوشتم. خب آبله که همه را نمی کشد. از این بچه ها ده نفر خوب می شدند و بقیه می مردند. آن مرده ها هیچ وقت نمی گفتند فلانی چیز نوشت ولی اثر نکرد اما این ده نفر می شدند مبلغ من.

این ها نتیجه واقعی نیست. الان در هندوستان بیشتر از یک میلیون مرکز شنفادهنده داریم. این ها مردم را شفا نمی دهند. کسانی که خوب می شوند به حساب این مراکز می گذارند و کسانی که می میرند به حساب این مراکز نمی گذارند و می گویند شاید عقیده مان خراب بوده یا شک داشتیم و نشد.

مثالی که از کودکی تان آوردید مربوط به خیلی سال پیش است. در طول این سال ها که بیش از نیم قرن است، تحصیلات جایگاه ویژه ای یافته و رشد کرده. آیا نسبت به این رشد خرافات کمتر نشده است؟

نه، من روشن اندیشی را در حال عقبگرد می بینم. نه تنها مردم ما روشنفکرتر نشده اند که خرافی تر هم شده اند.
درباره «فلسفه خرافات»؛ روشنفکرانی که وظایف‌شان را انجام ندادند!

شما خرافه پرستی را نقطه مقابل روشنفکری گرفته اید. صد سال است روشنفکری در ایران پا گرفته ولی هنوز خرافات بین مردم رواج دارد.

چون در ایران روشنفکری وجود ندارد. در غرب روشنفکری درست به معنی دقیق کلمه به وجود آمد. در صد سال از فیزیک ارسطو رسیدند به فیزیک نیوتن. در صد سال از استبداد رسیدند به دموکراسی. اما در جامعه ما چون روشنفکری به معنای دقیق کلمه نیست در این صد سال پیشرفت هم نداشته ایم. ما در هیچ زمینه ای یک نظریه قابل قبول جهانی از طرف روشنفکران نداریم، چون فکری در کار نبوده.

مثلا میرزا ملکم خان عمقی نداشت مثل هیوم نبود، مثل فرانسیسی بیکن و کانت نبود. مثلا آخوندزاده ذهن بسیار عوامانه و سطحی داشت. از آن ها بگیرید تا این معاصران، درست است لیسانس و دکترا دارند ولی ذهنشان، ذهن روشنی نیست. به خاطر همین نتوانستند در جامعه تحولی ایجاد کنند. حتی یک مقدار عقبگرد هم شده است.

یعنی این تقصیر روشنفکران است؟

تقصیر کل مردم است. در غرب یک عده روشنفکر پیدا شدند و روی دیگران هم تاثیر گذاشتند. در جامعه ما هیچ وقت چنین گروهی پیدا نشد. من دولت و حکومت را مقصر نمی دانم. ما روشنفکر نداریم، معترض داریم. مخالف سیاسی داریم. ما عادت داریم مخالف سیاسی را روشنفکر بدانیم. مثلا اگر یک نفر رییس جمهور یا نخست وزیر باشد و قدرت داشته باشد، ما به او روشنفکر نمی گوییم ولی اگر او را زندانی کنند می شود روشنفکر.

بنابراین تحول جامعه ما براساس اعتراض است، نه بر اساس تفکر. مثلا تحول جامعه لیبی براساس اعتراض بود. مردم بیدار نشده بودند، بلکه از قذافی بیزار شده بودند. در نتیجه اعتراض کردند، جامعه به هم خورد و درست شدنش مانده با خدا.

شما به بازار خرافه اعتراض دارید و آن را باعث عقب ماندن ما می دانید. گیریم روشنفکر آن گونه که مد نظر شماست نداریم، فلسفه که داشته ایم.

نه، روشنفکر یعنی فیلسوف. فیلسوف یعنی روشن اندیش. ما در جامعه فلسفه را به صورت قصه می گوییم. الان در دانشکده های ما در هزار جا «شک» دکارت را تدریس می کنند اما نه استاد مزه شک را می فهمد و نه دانشجو. چرا؟ چون این ها را به صورت داستان می گوییم. وارد عمل نمی شود. چطور دانشجو شک را بفهمد وقتی استاد هم مزه آن را نچشیده؟ به قول عین القضات، روزی هزاران جنازه به گورستان می برند و یکی از آن ها مزه شک را نچشیده.

پس پیشینه فلسفی ما هیچ کمکی نکرده است؟

بله، ما پیشینه فلسفی خوبی داریم. فیلسوفانی مثل ابوعلی سینا، ابوبرکات بغدادی و ابن رشد داشته ایم. اصولا چراغ روشن اندیشی در غرب به وسیله این ها روشن شد. یعنی وقتی آثار ابن رشد و ابن سینا ترجمه شد، غرب از خواب غفلت بیدار شد، اما ما این چراغ را خاموش کردیم.

ولی در زمان همین فیلسوفان بزرگ هم اوضاع ایران- از این نظر که شما می گویید- چندان تعریفی نداشته.

چون آن ها نهایت کار نبودند. ما باید ابن سینا را گاماول می گرفتیم و صدها گام بعد از او بر می داشتیم ولی در همان گام اول میخکوب شدیم. اما غرب این گام اول را از ما گرفت و هزاران گام پیش رفت.

دلیل این پیشرفت نکردن در ایران این نبوده که همین گام اول هم تقلید بوده؟

من معتقد نیستم که یک نژادی بتواند فکر کند و نژاد دیگری نتواند. این درست نیست که هیچ علمی هم آن را تایید نمی کند. ولی قبول دارم که بیداری ای که در یونان باستان پیداشد، در جامعه عصر عباسی واقعا رخ نداد و به نوعی تقلید بود، اما چون اسلام یک دین عقلانی بود و معتزله هم خیلی عقلانیت را ترویج کرد به موفقیت های خوبی دست یافت و می توانست پیشرفت کند.

مشکل این جا بود که موجی از عرفان و اشعریت این عقلانیت را سرکوب کرد و گرنه شاید چراغ روشن اندیشی به وسیله ما به سراسر جهان می رفت و همه جا را روشن می کرد. الان هم من از شما خواهش می کنم تاریخ فلسفه برتراند راسل را ببینید، جلد دوم فصل دهم می گوید ابن رشد و ابن سینا در شرق اسلامی نقطه پایان بودند ولی در غرب مسیحی نقطه آغاز. یعنی این ها در آن جا حرکت را آغاز کردند ولی در این جا دفن شدند.
درباره «فلسفه خرافات»؛ روشنفکرانی که وظایف‌شان را انجام ندادند!

در بخشی از کتاب نوشته اید مشکل اصلی ما این است که روش یا نقشه راه داریم. مظنور از این روش یا نقشه راه چیست و چگونه به دست می آید؟

ما یک معرفت شناسی بازدارنده داریم. ما می گوییم ذهن حکیم (ذهن ملاصدرا و ابن سینا) منطبق با واقعیت جامعه است و خلاف نظر حکما هم محال است. این معرفت شناسی به ما می گوید که ما هرچه باید داشته باشیم در گذشته داشته ایم و در آینده هم نباید چیزی تولید کنیم، چون خلاف نظر آن ها حرف زدن غیرممکن است.

اول باید به این نتیجه برسیم که ما در گذشته چیزهای خوبی داشته ایم ولی هزاران چیز خوب هم نداشته ایم. این نداشته ها را باید به ابتکار ایجاد کنیم. اگر ما بتوانیم این در را باز و کار کنیم امکان حرکت داریم. ولی اگر معتقد باشیم که هر چه می خواهیم داریم و تلاش کنیم که حتی مسائل امروز را با نظریات ملاصدرا حل کنیم، آن وقت همیشه رو به عقب خواهیم بود و به جلو حرکت نخواهیم کرد.

روش درست تفکر هم این است که ما با واقعیت درگیر شویم و جشممان را نبندیم؛ «چشم بسته از جهان سخن نگو». ما باید اول این جهان را بشناسیم و با شناخت همین آب و خاک و مسائل مربوط به فیزیک و شیمی ترقی کنیم و یک جهان بینی کامل با یک فلسفه و اندیشه درست داشته باشیم. ما اگر بخواهیم انتزاعی فکر کنیم، یعنی ذهن خود را فعال کنیم ولی چشممان را ببندیم، دچار خرافات خواهیم شد.

برای مثال اگر چشم خود را ببندیم، ذهن به ما می گوید اسب دو نوع است، یکی بالدار و دیگری بی بال. بعد از اوصاف آن ها می گوییم اما وقتی چشممان را باز کنیم می بینیم که اسب بالدار اصلا وجود خارجی ندارد. ما چشم بسته سخن می گوییم. ما وجود را موضوع فلسفه قرار می دهیم. وجود به خودی خود چیزی نیست و فقط یک مفهوم انتزاعی است. ما باید موجودات جهان را بشناسیم. قرآن کریم هرچه از ما می خواهد به نشانه های خدا در زمین و آسمان دقت کنیم و با ذهن خشک و خالی خودمان به سراغ خداشناسی نرویم.

ما باید- به اصطلاح اهل کلام- از شاهد به مقصود برویم. از جهان محسوس به نامحسوس برویم. بنابراین اگر ما توانستیم چشممان را باز کنیم و پیرامونمان را ببینیم و نشناسیم امکان دارد کل جهان را هم بشناسیم.

در جایی دیگر از کتاب نوشته اید که روشن بینی باید در اختیار مردم قرار گیرد و خودشان انتخاب کنند و نباید روشنفکران برای مردم تصمیم بگیرند.

فقهای ما مسئله می گویند مردم هم می دانند که این ها رفته اند و در منابع اسلامی تحقیق کرده اند و در نتیجه حرف آن ها را قبول می کنند، اما دانشمندان ما نباید نظر بدهند، بلکه مردم را باید با واقعیت رو به رو کنند. مثلا استاد فیزیک نباید یک نظریه را به دانشجو بگوید و برود. او باید دست دانشجو را بگیرد و ببرد آزمایشگاه و بگوید بیا آزمایش کن ببین واقعا این نظریه درست است یا نیست. ما باید در فلسفه هم دست مردم را بگیریم و با واقعیت رو به رو کنیم.

واقعا چنین چیزی امکان پذیر است؟ همه مردم که نمی توانند روشنفکر شوند.

همه روشنفکر نمی شوند ولی روشنفکری در یک درصد محدودی جریان پیدا می کند. بعد یک عده واسطه می شوند، مثل فیلمسازان و داستان نویسان و نمایشنامه نویسان و شاغران؛ آن ها این ایده ها را میان مردم می برند. در اروپا همه کانت را نمی فهمند ولی یک عده نظریه او را با این امکانات می برند میان مردم. ما فیلسوفانی می خواهیم که نظریه بدهند. بعد هنرمندان آن نظیه ها را میان مردم ببرند.

الان این روش را در جامعه نداریم و ایده های فلسفی به مردم نمی دهیم. سریال های ما بازتابی است. یعنی اگر در جامعه کلک هست و همه سر هم کلاه می گذارند و همدیگر را فریب می دهند، سریال های ما همین را بازتاب می دهند.

هنرمان آینه ای است، ایده نمی توانند بدهند. ولی در جوامع روشنفکری هنرمندان ایده های فلسفی نیست. مثلا مردم اگزیستانسیالیسم را نمی فهمند ولی به وسیله هنر به مردم گفته می شود.

الان در جامعه ما نظریه نیست و به جای این که جامعه تفکرمحور باشد اعتراض محور است. ذهن جامعه ما فقط درگیر این است که با این دولت و آن دولت مخالفت کند و از دزدی ها بگوید. یعنی رابطه دولت و اپوزیسیون دارم. روشنفکران ما اپوزیسیون هستند، یعنی مخالف محور روشنفکری ماست. در حالی که روشنفکران باید بیایند نظریه بدهند چنان که کانت و هیوم و دکارت و خیل عظیمی از دانشمندان نظریه دادند. ما یک خیل عظیم معترض داریم که مشت بلند کرده اند و با هر حکومت و دولتی که سر کار آمده درافتاده اند، اما ذهن شما را با تفکری مشغول نمی کنند.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      خیلی خوب بود

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج