۴۸۸۷۸۱
۴ نظر
۵۰۱۲
۴ نظر
۵۰۱۲
پ

طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا اصغر فرهادی (قدس ا... روحه العزیز)

آن نویسنده و کارگردانِ نامی، آن چشم بادامی، آن جدا کننده نادر از سیمین، آن برنده خرس طلا در برلین، آن ریش قشنگِ کم مو، آن مهربانِ خوش‌رو، آن رقاص در غبار، آن که هی می‌گرفت اسکار، آن زاهد دنیای فانی، آن برگمان و....

حسام حيدرى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

آن نویسنده و کارگردانِ نامی، آن چشم بادامی، آن جدا کننده نادر از سیمین، آن برنده خرس طلا در برلین، آن ریش قشنگِ کم مو، آن مهربانِ خوش‌رو، آن رقاص در غبار، آن که هی می‌گرفت اسکار، آن زاهد دنیای فانی، آن برگمان و کیشلوفسکی ثانی، آن پدر ساغر و سارینا، آن نویسنده ماجرای الی‌اینا، آن درگیر اصلاحیه‌های ارشادی، شیخنا و مولانا اصغر فرهادی (اسکاره ناز پایانه باز) مجاهدتی عظیم داشت و از بزرگان فیلم‌سازی بود و آغازگر موج نوی سینمای ایران بود و جمله مریدان در کار وی بودند و از روی فیلم‌های او اسکی می‌رفتند، اسکی رفتنی.

در ابتدای کار او آورده‌اند که چون به دبستان می‌شد، خواست تئاتر شنگول و منگول به روی صحنه بردن و شگفت تئاتری که در آن مامان‌بزی دست شنگول گرفته بود که با خود به فرنگستان ببرد و بابابزی جلای وطن نمی‌کرد. ناگاه آقاگرگه به صحنه شد. مامان‌بزی او را گفت: «می‌خوای شنگول رو بخوری یا منگول رو؟» و آقاگرگه همین طور که اشک می‌ریخت لختی به شنگول و منگول نگاه کرد و تیاتر به پایان رسید. او را گفتند: «این چه وضع تیاتر است و آخرش چه شد؟» گفت: «این پایان باز است» و از آن به بعد همه چیز را پايان باز رها کرد.

نقل است که در طریق زهد، سرآمد روزگار خویش بود و جشنواره و جایزه برایش تکراری شده بود و هیچ دوست نداشت. خرس و شیر و اسکار و نخل می‌گرفت و گوشه‌ای می‌انداخت و به لنز دوربینش هم نمی‌گرفت. او را دیدند که تیپ ترکیبی اسپرت ــ مجلسی ‌زده و شلوار جین با کفش دامادی ‌پوشیده و می‌رود. گفتند: «می‌ری سر کوچه نون بگیری؟» گفت: «نه، یه تک پا دارم می‌رم گلدن گلوب».

در خبر است که یک جاهایی از فیلمش را حذف می‌کرد و خودش را می‌زد به آن راه. او را گفتند: «بالاخره تو حموم چی شد؟» گفت: «من تو حموم نبودم که بدونم» و سوت بلبلی زد و دور شد.

او را گفتند: «دلایل موفقیتت را نام ببر؟» گفت: «وقت گذاشتن برای نگارش فیلم‌نامه، دقت در انتخاب بازیگر و لابی‌های جواد شمقدری».

نقل است که جملات قشنگ و جذاب می‌گفت و می‌گفت: «یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی‌پایانه» و می‌گفت: «بالاخره یه جا جوب گشاد می‌شه» و می‌گفت: «من که می‌دونم اون بابامه» و در آن دوران، این جملات به اندازه صد تا «کفتر دارم قلیون می‌کشه» و «گوسفند دارم پیانو می‌زنه» آدم جذب می‌کرد و از عجایب گفتار بود.

نقل است که بعد از گرفتن دومین اسکار، مولانا ترامپ را گفت: «می‌دونی آدما چطوری گاو می‌شن؟» گفت: «آره بابا ... تو فیلمت دیدم. به مرور» گفت: «نه برای شما یهویی بوده» و قارت قارت به مویش خندید.

در آخر کار او آورده‌اند که چون قابض الروح بر او وارد شد، گفت: «اصغر آقا بفرما». پیرما جامه بر تن کشید و گفت: «فقط می‌خواستم بگم ...

رحمه‌ا... علیه.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    نظر کاربران

    • بدون نام

      عالی
      مبارک باشه اسکار

      پاسخ ها

      • سعید

        بله گرفتن جایزه بر دستان یک بی حجاب وان شخص دیگر که به بی دینی خودش افتخار میکنه..مبارک باشه..هه..امان از دست عوام!

    • بدون نام

      خیلی باحال بود. عجب قلمی.
      درود به فرهادی عزیز.

    • بدون نام

      پسندیدم لایک لایک

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج