حماقتهای دوران قحطی ایرلند
کاترین میخواست به کشاورزان گرسنه غذا دهد، اما به جای اینکه به آنها غذای رایگان دهد آنها را به کار بی فایده ساختن دروازه مشغول کرد و در عوض به آنها پول و غذا میداد.
برترینها: در نزدیکی شهر ایرلندی Maynooth یک ساختمان بزرگ سنگی وجود دارد که از چند طاق به هم پیوسته تشکیل شده که با آناناسها و عقابهای سنگی تزئین شده و در بالای آن یک ستون عظیم قرار دارد. این ساختمان قرار بود ورودی پشتی خانه Castletown را نشان دهد، اما در واقعیت هیچ هدف واقعی نداشت و حماقت بود. با این حال ساختن آن یک هدف داشت. این حماقت دستور کاترین کنولی، بیوه ویلیام کنولی، که یکی از اعضای سرشناس مجلس عوام ایرلند و ثروتمندترین مرد ایرلند در آن زمان بود. حماقت ۴۲ متری در سال ۱۷۴۰ ساخه شد یعنی وقتی ایرلند در شدیدترین سالهای قحطی به سر میبرد. کاترین میخواست به کشاورزان گرسنه غذا دهد، اما به جای اینکه به آنها غذای رایگان دهد آنها را به کار بی فایده ساختن دروازه مشغول کرد و در عوض به آنها پول و غذا میداد.
یک قرن بعد، وقتی ایرلند بار دیگر در قحطی سیب زمینی قرار گرفت، صدها هزار ایرلندی توسط دولت در پروژههای بی هدف مشابه به کار گرفته شدند. آنها جاده هایی میساختند که هیچ جا را به هیچ جا وصل نمیکرد، دیوارهای بی هدف میساختند، در وسط باتلاق پل میساختند و ساختمانهای فوق العاده میساختند. این ساختمانها در مجموعه «حماقتهای قحطی» نامیده میشوند.
امروزه برای ما سخت است که درک کنیم چرا دولت مردمی را که از گرسنگی ضعیف شده بودند مجبور به کار میکرد تا به آنها غذا دهد وقتی میتوانست به رایگان به آنها غذا برساند. اما در آن روزها جامعه دیدگاه خودخواهانهای درباره فقر و اینکه چه کسی باید هزینه کمک به فقرا را بپردازد داشت. ایده کلی این بود که خیریه و پاداش بدون کار، برای شخصیت فرد بد است. در عوض دولت موسساتی را به نام کارگاه تاسیس کرد که افراد فقیر و بیکار میتوانستند در آن کار کنند.
قبل از قحظی بزرگ ایرلند در سال ۱۸۴۵ جمعیت کشور بیش از هشت میلیون نفر بود. دو سوم آنها برای بقا به کشاورزی وابسته بودند، اما به ندرت دستمزد دریافت میکردند. آنها روی زمینهای کوچک برای مالک زمین کار میکردند و سپس محصول را میفروختند تا اجاره بالای آن را بدهد و مقدار کمی میماند که غذای خانواده شان را تامین کند. سیب زمینی غذای اصلی کشاورزان بود، زیرا فقط سیب زمینی به مقدار کافی رشد میکرد و به خاک غنی نیاز نداشت و یک زمین کوچک میتوانست مقدار زیادی ارائه دهد. در سال ۱۸۴۵ سیب زمینیها دچار آفت شدند و یک میلیون نفر از گرسنگی جان خود را از دست دادند. صدها هزار نفر سعی کردند از ایرلند فرار کنند که یک سوم آنها در راه از گرسنگی و بیماری مردند.
دولت ایرلند این قحطی را یک مکانیزم موثر برای کاهش مازاد جمعیت دانست. آنها قحطی را حکم خداوند برای دادن درس به ایرلندیها میدانستند و معتقد بودند این فاجعه نباید زیاد تسکین داده شود. در سالهای بعد بیش از نیم میلیون از گرسنگان در ساخت جادهها و ساختمانهای احمقانه به کار گرفته شدند. بسیاری از آنها از ضعف و سوء تغذیه جانشان را از دست دادند. درآمدی که برای ساخت به آنها میدادند به اندازهای نبود که غذای کافی تهیه کنند. تا امروز بسیاری از مردم دولت ایرلند و بریتانیا را به دلیل این نسل کشی محکوم میکنند و قحطی سیب زمینی ایرلند را هولوکاست ایرلند مینامند.
یک قرن بعد، وقتی ایرلند بار دیگر در قحطی سیب زمینی قرار گرفت، صدها هزار ایرلندی توسط دولت در پروژههای بی هدف مشابه به کار گرفته شدند. آنها جاده هایی میساختند که هیچ جا را به هیچ جا وصل نمیکرد، دیوارهای بی هدف میساختند، در وسط باتلاق پل میساختند و ساختمانهای فوق العاده میساختند. این ساختمانها در مجموعه «حماقتهای قحطی» نامیده میشوند.
امروزه برای ما سخت است که درک کنیم چرا دولت مردمی را که از گرسنگی ضعیف شده بودند مجبور به کار میکرد تا به آنها غذا دهد وقتی میتوانست به رایگان به آنها غذا برساند. اما در آن روزها جامعه دیدگاه خودخواهانهای درباره فقر و اینکه چه کسی باید هزینه کمک به فقرا را بپردازد داشت. ایده کلی این بود که خیریه و پاداش بدون کار، برای شخصیت فرد بد است. در عوض دولت موسساتی را به نام کارگاه تاسیس کرد که افراد فقیر و بیکار میتوانستند در آن کار کنند.
قبل از قحظی بزرگ ایرلند در سال ۱۸۴۵ جمعیت کشور بیش از هشت میلیون نفر بود. دو سوم آنها برای بقا به کشاورزی وابسته بودند، اما به ندرت دستمزد دریافت میکردند. آنها روی زمینهای کوچک برای مالک زمین کار میکردند و سپس محصول را میفروختند تا اجاره بالای آن را بدهد و مقدار کمی میماند که غذای خانواده شان را تامین کند. سیب زمینی غذای اصلی کشاورزان بود، زیرا فقط سیب زمینی به مقدار کافی رشد میکرد و به خاک غنی نیاز نداشت و یک زمین کوچک میتوانست مقدار زیادی ارائه دهد. در سال ۱۸۴۵ سیب زمینیها دچار آفت شدند و یک میلیون نفر از گرسنگی جان خود را از دست دادند. صدها هزار نفر سعی کردند از ایرلند فرار کنند که یک سوم آنها در راه از گرسنگی و بیماری مردند.
دولت ایرلند این قحطی را یک مکانیزم موثر برای کاهش مازاد جمعیت دانست. آنها قحطی را حکم خداوند برای دادن درس به ایرلندیها میدانستند و معتقد بودند این فاجعه نباید زیاد تسکین داده شود. در سالهای بعد بیش از نیم میلیون از گرسنگان در ساخت جادهها و ساختمانهای احمقانه به کار گرفته شدند. بسیاری از آنها از ضعف و سوء تغذیه جانشان را از دست دادند. درآمدی که برای ساخت به آنها میدادند به اندازهای نبود که غذای کافی تهیه کنند. تا امروز بسیاری از مردم دولت ایرلند و بریتانیا را به دلیل این نسل کشی محکوم میکنند و قحطی سیب زمینی ایرلند را هولوکاست ایرلند مینامند.
پ
نظر کاربران
روباه پیر