61 ساله و اهل آمل است. او نتیجه یک عمرکار و تلاش بیوقفه و خلاقانه است. با او در شرایطی مصاحبه کردیم که به تازگی و پس از ماهها درمان جراحتهای حادثه تصادف خودرو، برسرکار آمده بود، اما همانند گذشته فعال و پرجنب وجوش. به کارش عشق میورزد و اعتقاد دارد "این کشور نیازمند تولید و صنعت است. ما چند دانشگاه صنعتی داریم بدون اینکه صنعت داشته باشیم و یا به آن اهمیت بدهیم ."
درگفتههای او هزاران نکته است. ازشکست و تلخ کامی میگوید، از تدریس خصوصی و پرداخت دستمزد کارگران با درآمد تدریس. از عدم همراهیها، نامرادیها ومهم تر از همه بیاعتنایی خودش به ناهمواریهای راه میگوید.
سلیمانی نمونه یک کارآفرین ایرانی است. فکر و ایده نو را در تولید به کار انداخته و به دنبال منابع مالی و تجهیز رفته، خطر را پذیرفته، جانانه تلاش کرده تا توانسته است موفقیت را در آغوش بگیرد. حال که اندکی گشایش ملی پیدا کرده، فرصتی را برای دیدن و کاویدن از دست نمیدهد. به اینجا و آنجا میرود تا از روندهای مشابه در کشورهایی که در این حوزهها جلوترند خبر بگیرد . نمایشگاههای صنعت مربوطه را از دست نمیدهد. کتابهای مدیریتی میخواند. با مشاوران مدیریت نیز بیگانه نیست. از آموزههای مدیریت به خوبی استفاده میکند. مجموعه فراوردههایی که زیر نظر او تولید و پخش میشوند بسیار متنوع است طوریکه گاه نگران میشویم آیا این همه تنوع گرفتاریزا نیست. با غلامعلی سلیمانی در پاییز 84 در دفتر کارش در خیابان آذربایجان گفت و گو کردیم .
لطفا خودتان را معرفی کنید.غلامعلی سلیمانی متولد 25/3 / 1325 در شهرستان آمل . دوره دبستان و دبیرستان را درآمل گذراندم و بعد به تهران آمدم. دو سال پشت کنکور ماندم. پس از آن وارد دانشگاه ملی شدم و در رشته ریاضی تحصیل کردم. از سال دوم دانشگاه مشغول به کار شدم از همان سال هم شهریه دانشگاه را خودم پرداخت کردم. پدرم بابت این موضوع یک سال با من قهر کرد. از سال سوم و چهارم هم اولین کسی بودم که به دانشگاه ملی شهریه ندادم. خدا رحمت کند پروفسور پویان را که میگفت: چرا شهریه نمیدهی؟ گفتم: پول ندارم چه کار کنم، حاضر نیستم کار کنم و پول شهریه بدهم. با این همه پول نفت چه اثری دارد که من شهریه بپردازم یا نپردازم ؟گفت: سال قبل چه کار کردی؟ گفتم: سال قبل از بانک گرفتم. گفت: چرا الان نمیگیری؟ گفتم: صلاح نمیبینم، حالا من باید بمانم یا بروم؟ گفت: بمان. بعد گفتم: استاد شما ماهیانه سیصد تومان به دانشجویان پرداخت میکنید. امکان دارد به من هم این پول را بدهید؟ گفت: نمیدانم تو آمدی شهریه بپردازی یا شهریه بگیری؟ با این وجود پذیرفت ماهیانه آن سیصد تومان را به من نیز بپردازد .
در دوران سربازی هم کار میکردم . یک روز میرفتم دانشسرا درس میدادم. بقیه روزها هم تدریس خصوصی میکردم. همان روزها شرکتی راه انداختیم و تلاش کردیم پروفورم بفروشیم . سفارتهای مختلف میرفتیم و نشانی به دست میآوردیم. آن زمان پروفورم را بیشتر برای اقلامی میخواستند که در ساختمان به کار میرفت .
از سال 50 تا 57 که به صورت جدی کار را شروع کردم، دو شرکت تاسیس کردم. یکی همان شرکت پروفورم و شرکت دیگری هم به نام مارکتینگ سرویس. اند. ریسرچ که با یک آمریکایی و یک هندی تاسیس کرده بودم. این شرکت درآمدی داشت و هزینههای شرکت دیگر را نیز جبران میکرد. و برای بقیه مخارج از بانک وام میگرفتیم. خلاصه انقلاب که شد آن دو از ایران رفتند . شرکتها عملا سود آوری نداشتند . با تدریس خصوصی، هم امورخودم را میگذراندم و هم حقوق کارمندان را میدادم .
سال 1356، در مکان فعلی شرکت کاله کارم را شروع کردم. این مکان مال خواهرم بود، میخواستند این جا را ماهی هفده تومان اجاره بدهند. به خواهرم گفتم این مکان را از شما ماهی بیست تومان اجاره میکنم. گفتند :مگر تو پول داری؟ چه طور میتوانی این کرایه را بپردازی ؟ گفتم: نه، کار میکنم پول در میآورم و کرایه شما را میپردازم .
بالاخره همین مکانی را که امروز میبینید از خواهرم اجاره کردم و از صفر شروع کردم . پخش سوسیس و کالباس را با شرکت کالباسسازی گیلان آغاز کردم. قضیه از این قرار بود که آن زمان پودر سیر کیلویی 28 تومان بود و ما از چین پروفورم گرفته بودیم کیلویی هفت تومان. حتی هفت هزار تومان هم نداشتم که یک تن پودر سیر بیاورم و کار را راه بیندازم . شرکت گیلان قبول کرد پنج تن درخواست بدهد و ما پنج تن برایش آوردیم و به آنها تحویل دادیم . بعد یک روز مدیر شرکت گیلان آمد و گفت الا و بلا باید با من کار کنی . گفتم: من خودم شرکت دارم. گفت: تو آدم پیگیر و سالمی هستی . حدود دوسال و نیم حداقل هفتهای دومرتبه به من زنگ زدی که یک تن یا پنج تن پودر سیر بفروشی. به خاطر این کار و پیگیریهایت حتما باید با من کار کنی . گفتم : من شرکت دارم. خودم کار میکنم دلیلی ندارد آن را ول کنم. البته وضعمان هم خوب نبود . گفت: نه، حتما باید با من کار کنید. در نهایت با آنها به توافق رسیدیم که با هم همینجا پنجاه پنجاه کار کنیم . قرار شد پخش گیلان را راه بیندازیم . در ضمن خرید موادشان را از خارج و داخل تامین کنم. قرار شد ماهی ده هزار تومان به من بدهند . دو سه ماهی که گذشت گفتند نمیخواهیم در پخش با شما شریک باشیم .
مدت دو ماهی که آن جا بودم تولید کارخانه سه برابر شد. قبلا هر روز چهار تن تولید میکردند، اما ما چهار تن را به دوازده تن رساندیم. قبل از آن یک وانت جنس می آوردیم قرار بود یک هفته ای بفروشیم. حالا هر روز یک کامیون جنس میآمد و ما می فروختیم. کارگرها را تشویق می کردم روز و شب کار کنند و دست مزدشان را هم خودم می دادم. آن طرف در پخش سود می بردم و روزی پنج تومان یا ده تومان به کارگرها می دادم و آن ها هم می ماندند و کار میکردند. میکائیلیان شریکی داشت که می گفت در این کارخانه یا جای این آدم است یا جای من. شما انتخاب کنید. این آقایی که این جوری کار می کند دو روز دیگر صاحب این کارخانه است. من نمی توانم این موضوع را تحمل کنم. در نهایت، من با آن ها حساب و کتاب کردم و از هم جدا شدیم. اما بعد از فوت میکائیلیان همسر ایشان دوباره سراغ من آمد و گفت، شما باید در تولید به ما کمک کنید و بدون این که شریکش متوجه شود من در تولید با ایشان پانزده در صد سهیم شدم و کار را شروع کردیم. ظرفیت کارخانه را همان دوازده تن حفظ کردم. چون وضع مالی ام خوب شده بود ،آن ده هزار تومان را هم از آن ها نمی گرفتم .
آن زمان آن ها یک سری دستگاه هایی داشتند که نصب نکرده بودند و همسر میکائیلیان با شریکش سر این موضوع اختلاف داشت. شریک میکائیلیان نمی خواست دستگاه ها نصب شود. همسر میکائیلیان به من گفت ،چه کار کنیم. گفتم : کارخانه که حتما نباید در گیلان باشد. می توانیم در آمل کارخانه بزنیم. مجوز گرفتیم و من با یکی از دوستانم که تجربه کار در شرکت های پیچک، و یک و یک را داشت صحبت کردم و از او خواستم با ما کار کند . گفتم هر چه پیچک به تو می دهد من 25 در صد بیش تر می دهم بیا با من کار کن .
در نهایت رضایت آن آقا را گرفتم، اما بعد خانمشان گفتند من آمل زندگی نمی کنم و دوست دارم تهران بمانم. ایشان در وزارت صنایع کار می کرد گفتم شما یک مجوز کالباس سازی برای من در تهران بگیر آن وقت ما هم می آییم تهران. این خانم شیرازی بود و خداوند به تازگی فرزندی به آن ها داده بود و مادرشان برای مراقبت از فرزند ایشان به تهران آمده بود. من برای دیدن آن ها به منزلشان رفتم و دیدم این خانم تا چند روز دیگر باید سر کار برود و نوزاد احتیاج به مراقبت دارد و به هر حال اوضاع حسابی ناجور است . گفتم چرا با خودت لج می کنی. تو می توانی برگردی شیراز در وزارت صنایع کار کنی مادرت هم از پدرت و هم از بچه ات نگه داری کند و یک مجوز هم برای ما می گیری ما هم می آییم آنجا و یک کارخانه سوسیس و کالباس سازی درست می کنیم. من آنجا نماینده پخشی داشتم که با او تماس گرفتنم و گفتم شما جایی سراغ ندارید که برای ما اجاره کنید من می خواهم شیراز کارخانه بزنم . گفتند من خودم یک جایی دارم . من و شریکم رفتیم و محل را دیدیم . خلاصه قرار شد که به اندازه اجاره قانونی محل پخش کننده شیرازی سهام بدهیم. ماشین ها را از کارخانه گیلان برداشتیم و آن دوستم را هم که تجربه کار و تولید در دو کارخانه را داشت مدیر تولید کردیم. حالا کارخانه آماده بود، اما پولی نداشتیم که گوشت بخریم و ماشین ها را راه بیندازیم. از هر که می شناختیم پول قرض گرفتم و گوشت خریدم. فردی از نزدیکان میکائیلیان در کارخانه اش کار می کرد. به او گفتم تو در سوسیس و کالباس سازی استادی من می خواهم بیایی شیراز و این کاری را که بلدی به ما یاد بدهی او هم قبول کرد. تمامی این ماجراهایی که گفتم قبل از انقلاب اتفاق افتاد.
اوایل انقلاب بود . یک روز ساعت شش صبح داشتم می رفتم دفتر که یکی از این پخش کننده ها ی دوره گرد به نام شاطر حسین جلوی من را گرفت و سلام کرد. گفتم چه طوری؟ زد توی سرش و گفت بدبخت شدم. گفتم چرا ؟گفت من، نه تا بچه داشتم دیروز خانمم یک دو قلو به دنیا آورد، حالا شدند یازده تا. تو هم که سوسیس کالباس نداری من مانده ام این یازده تا بچه را چه طوری سیر کنم. گفتم خدا بزرگ است، ناراحت نباش. اما واقعیتش برای شاطر حسین ناراحت شده بودم . همان موقع یکی از مشتری هایم که برایش دو دستگاه همبرگرزنی وارد کرده بودم با من تماس گرفت و گفت من این دو دستگاه را نمی خواهم. هر جور که می توانی این ها را رد کن و پولش را برایم بفرست. ساعت هشت بود و از گیلان هم سوسیس و کالباس نیامده بود. می گفتند گوشت نیست. عصر رفتم یک چرخ گوشت خریدم و تصمیم گرفتم در همین دفتر همبرگرسازی راه بیندازم. آن دو دستگاه همبرگر ساز را هم که برای مشتری آورده بودم ،خودم برداشتم . با آدم هایی که در این زمینه کار کرده بودند صحبت کردم و از آنها خواستم همبرگر سازی را یادم بدهند . روز اول از ساعت شش صبح تا ساعت دوازده شب به کمک چهار کارگر،197 عدد همبرگر زدیم. سوسیس و کالباس کم بود. امثال شاطر حسین هم تعدادشان زیاد بود،آنها می آمدند جلوی شرکت و همبرگر ها را تازة تازه می بردند و حتی به سردخانه هم نمی بردیم. بنابراین، همبرگر را در همین شرکت راه انداختیم و سوسیس و کالباس در شیراز راه افتاد .
از پدر و مادر و خانواده خود بگویید .من در یک خانواده صد درصد مذهبی بزرگ شدم. پدرم وکیل دادگستری بود. آن زمان بیش از چهار کلاس درس نبود. مادرم هم همان چهار کلاس درس را خوانده بود. پدرم از مکتب خانه شروع کرده بود چون علم و درس جدید در آن زمان نبود. بعد از مکتب به تهران آمده و در تهران درسش را تمام کرده بود. ابتدا معلمم بود و بعد وکیل دادگستری شد .
شما فرزند چندم هستی ؟از پدرم دهم و از مادرم اول .
چند خواهر و برادر دارید ؟ برادرانم همه در سنین پایین فوت کردند. الان دو برادر و دو خواهر دارم. که همه از من کوچکترند. یک برادر، مدیر عامل فراورده های گوشتی آمل و دیگری مدیر عامل کاله است .
وقتی شما صحبت میکنید معلوم است محور همه فعالیت ها یک نفر بوده، غلامعلی سلیمانی . از کی حس کردید نمی توانید با دیگری کار کنید؟من همیشه حس می کردم می توانم با دیگران کار کنم. اما این جا آدم ها خیلی اهل کار نیستند. همه آدم ها یی که ابتدا کار را با من شروع کردند، به زور مجبورشان می کردم شریکم شوند. مثلا موقعی که همبرگر سازی را شروع کردم از یکی از دوستانم خواستم بیاید و با من کار کند پیشنهاد کردم پنجاه در صد بیش از کار سابقش به او حقوق بدهم و در سود هم شریکش کنم. گفت اگر نتوانی پولم را بپردازی چه؟ البته درست میگفت ،چون آن موقع پولی نداشتم. می رفتم تدریس خصوصی می کردم تا سر ماه بتوانم پول ایشان را بپردازم .
پس رشته ریاضی خاصیتش همین است؟نه . دو خاصیت دارد. اول این که سلول های مغزی آدم را باز می کند. آدم می داند که چه راهی را باید برود . البته به دیگران جسارت نمی کنم .
من هنوز منتظرم پاسخ سوال قبل را بشنوم.از کلاس هشت و نه به این فکر بودم که کار آزاد داشته باشم. آن موقع به هم کلاسی هایم که الان بعضی از آن ها همکاران من هستند، می گفتم ما می توانیم با دو هزارتومان یک تاکسی بخریم و در شهر آمل با هم کار کنیم. آن موقع می توانستیم این کار را بکنیم. به ویژه این که یکی از دوستانم وضع خوبی داشت و می توانست این پول را فراهم کند. اما همکلاسیهایم به من می خندیدند و می گفتند توخل شدی.
بعد در دانشگاه هم به این فکر می کردم که باید کار کنم. با این که در خانوادهای مرفه بزرگ شده بودم، اما مرتب به این فکر می کردم که باید کسب وکار راه بیندازم. پدرم مخالف بود. می گفت آدم باید عالم باشد. باید درس بخواند. چون خودش عاشق درس خواندن بود. اما من اعتقاد نداشتم که آدم باید فقط درس بخواند. می گفتم آدم باید زندگی کند. برای زندگی علاوه بر این که نیاز به فکر و عقل هست، نیاز به پول هم هست. برای به دست آوردن پول هم باید کار کرد. بنا بر این همیشه به این فکر می کردم که چه کاری باید انجام دهم. آن موقع که دانشجو بودم بیش از ماهی هزار تومان در آمد داشتم. سیصد تومان از دانشگاه میگرفتم . هفته ای دو روز هم در یک مدرسه کار می کردم. ماهی سیصد تومان هم آن جا در آمد داشتم. ماهی ششصد یا هفتصد تومان هم تدریس خصوصی می کردم. خلاصه وضعم از بقیه دانشجو ها بهتر بود. چون عقیده داشتم باید پول در بیاورم تا بهتر زندگی کنم. از همان موقع می گفتم با کسانی که کار می کنم حتما نباید پول داشته باشند باید یک طوری آن ها را شریک کنم. می گفتم شما شریک شوید این حقوقتان این هم حق شراکتتان. دیگر هر روز نمی آمدند به من بگویند حقوقمان کم است. در واقع، هر چه در آمد بهتر بود دریافتی آنها هم بهتر بود. آن ها را با علاقه آوردم. تولید را به آن هایی سپردم که تجربه داشتند. البته برای شریک کردن آدم ها هم منطقی داشتم، همه این افراد را بر اساس روابط و برخوردهایی که داشتم به خوبی می شناختم. بر اساس این شناخت هر کدام از آن ها را برای کاری انتخاب می کردم و در کار با او شریک می شدم. همه این افراد پیش از شراکت مشاوران من هم بودند.
در واقع، من هم دستگاه ها و هم بازار را می شناختم، هم نیازها را می دیدم، هم صنعت را می شناختم. از بین سی تا چهل صنعت مختلف صنایع گوشتی را انتخاب کردم. آن شرکت مارکتینگ سرویس . اند . ریسرچ خیلی به من کمک کرد. با این که بورس، بورس راه و ساختمان بود . من صنایع غذایی را انتخاب کردم . چون می دیدم آینده بهتری دارد. از صنایع غذایی هم گوشت را انتخاب کردم. چون سوددهی بیش تری داشت .
شما از یک مقطعی بالاخره تشکیل هیات مدیره دادید. چند نفر از اعضای هیات مدیره از خانواده شما هستند؟روزهای اول که شرکتی را تاسیس میکردیم مثل شرکت سولیکو یا دمس یا شرکت تهران، براساس شرکایی که داشتیم اعضای هیات مدیره تشکیل می شد. شرکت آمل را که تاسیس کردیم، چون برادرم آمل بود من و دو تن از برادرانم و یکی از دوستانمان اعضای هیات مدیره شدیم. در بوشهر هم هیات مدیره چهار نفره بود که همه غریبه بودند. در کاله هم چون سهام دار اصلی خودم بودم اعضای هیات مدیره غیر از خودم، دو تن از برادرانم و یکی از دوستانم بودند. اما تصمیم گیرنده در همه این شرکت ها خودم هستم.
نفر چهارم در هیات مدیره چه می کند؟در واقع، کار خانه ها دو نفره اداره می شوند. کل کارهای مربوط به شرکت را انجام می دهند . کلیه برنامه ریزی، بازاریابی، فروش، خرید ماشین آلات با خودم بوده و هست . این افراد فقط تصمیمات من را اجرا می کنند .
چرا؟ چه فلسفه ای دارید که نمی خواهید هر یک از اعضای هیات مدیره حوزه خاصی را اداره کنند؟ یک موقعی هست که کار تازه شروع می شود. ما نه امکانات و نه بودجه ای داریم تا بتوانیم کار را بر اساس روال مهندسان مشاور تنظیم کنیم. هر واحدی که شروع کردم از صفر شروع کردم. یعنی حتی زمینش را قسطی می خریدم. ماشین را هم دست دوم می خریدم. تمام این ها را با حد اقل هزینه می خریدم. به این راه حل ها هم خودم می رسیدم. ممکن بود توزیع را به کسی محول کنم. اما با نظر من با دستور من و با برنامه من انجام می شد. این همه مسئولیت را به عهده می گرفتم برای این که بتوانم کار را جمع کنم. اما امروزکه این شرکت ها شکل گرفته است، شرکت ها را بر اساس سیستم های مدیریتی نوین اداره می کنم. یعنی می گویم در اعضای هیات مدیره باید یک فرد آشنا به امور مالی، فردی آشنا به بازاریابی یا تولید وجود داشته باشد. خودم هم هستم. آن ها هر کدام یک رای دارند، خودم دو رای. چون آن ها را از بین نیرو های جوان استخدام می کنم. همه جا کنار آدم های قدیمی یک آدم جدید استخدام می کنم. 99 در صد آن ها فوق لیسانس هستند و از دانشگاه های معتبر فارغ التحصیل شده اند. چون می خواهم از ترکیب تجربه قدیمی ها و علم جدید بهره وری خوبی داشته باشم. این روش را هشت نه سالی هست که پیاده می کنم.
چه چشم اندازی برای این مجموعه دارید؟ برای نسل آینده آن را چه طور می بینید؟من می خواهم این شرکتها را در حد شرکت های صاحب نام اروپایی امریکایی پیش ببرم . الان دارم با شرکت های بزرگی چون نستله، دنون، کمپینا، بل، هوخلند و امی صحبت می کنم. با هر کدام در زمینه ای خاص برای سرمایه گذاری صحبت می کنم. من محتاج پول نیستم، اما به تجربه دویست ساله آنها نیاز دارم. این شرکت ها پس از بررسی هایی که انجام دادند مجموعه ما را به عنوان بهترین در ایران تشخیص دادند. این برای من افتخار است که بعد از پانزده بیست سال به جایی رسیدم که شرکتی اروپایی ما را قبول دارد. توزیع و فروش را از جایی کپی نکردیم، بلکه ابداع کردیم. پیش از ما هیچ کس در ایران لبنیات را در سراسر ایران توزیع نمی کرد، اما ما این کار را انجام دادیم. از ابتدا روی کیفیت کار کردیم. استاندارد کیفی را از اول برای خودمان در نظر گرفتیم که حتی از استاندارد کیفی در ایران هم با لا تر بود. یعنی کیفیت محصولات ما طوری است که اروپاییها آن را در حد استانداردهای اروپایی می بینند. با امکانات و تجهیزات و ماشین آلاتی که ما کار میکنبم در تصور اروپایی ها نیست که بتوانیم محصولات را بااین کیفیت در این جا تولید کنیم و برایشان شگفت آور است.
به هر حال مسئله جانشین واقعیتی است که نمی توان از آن فرار کرد. آیا فکر کرده اید این سازمان باید بعد از شما هم حداقل به خوبی الان بچرخد؟صد در صد باید بهتر از الان باشد. از روز اول به این موضوع فکر کرده ام. این مجموعههایی که می سازم هیچ کدام را برای خودم نمی سازم. این ها را به وجود میآورم و تحویل یکی از آقایان می دهم. اگر دیروز من با کمک دوستان، کارخانه ای را راهاندازی کردیم امروز ما در ردیف دوم هستیم. ردیف اول مدیران جوانی هستند که این کارخانه را اداره می کنند. اگر ما کاله را با چهار لیتر شیر راه انداختیم و امروز با چهار صد تن شیر و ده تن پنیر به کارش ادامه می دهد، ما در ردیف دوم هستیم و مدیران جوان این کار را ادامه می دهند. روش ما مثل دوی چهار صد متر است. صد متر اول را ما رفتیم، برای صد متر دوم کار را به مدیران جوان سپردیم. و آن ها هم باید صد متر سوم را به دیگران بسپرند. اما شرکت باید به صورت عمودی بالا برود. من حیفم می آید، چون شرکتهای اروپایی رشدشان از من هم بیش تر است. من می خواهم شتابم را از آنها بیش تر کنم. مجموعه ام را بهتر کنم. من دنبال نو آوری و تاسیس شرکت های جدید هستم.
آیا ضوابط کاله ،شرایط وارد شدن به بورس را دارد؟من نمی خواهم وارد بورس بشوم.
نمیخواهید شرکت را سهامی عام کنید؟نه. من نیازی به پول ندارم. من نیاز به اطلاعات و نو آوری دارم. این ها برای من میلیاردها دلار ارزش دارد. من به کمک این اطلاعات می توانم بقیه واحد ها را بهتر بسازم و راهبری کنم. واحدهای جدید را با اصول اروپایی بسازم.
ضعف های عمده نظام سیاست گذار ما کجاست؟من وارد این مقولات نمی شوم کاری به این ها ندارم. هر چه باشد من مسائلم را حل می کنم و تا به حال هم همین اتفاق افتاده است. بگذارید مثالی برای شما بزنم. دولت و وزیر صنایع وقت گفت به تو ارز نمی دهم. می خواستم کارخانه لبنی آمل را راه بیندازم. از وزیر وقت در خواست ارز برای وارد کردن ماشین آلات کردم اما نپذیرفتند. این موضوع مرا نا امید نکرد. با ارز آزاد ماشین های دست دوم خریدم و کارم را راه انداختم . یک روز همان آقای وزیر، کارخانه دارها را جمع کرد تا نسبت به ارزی که از دولت گرفته بودند پاسخ گو باشند. من یک کارتن همراه خودم به جلسه برده بودم. وقتی نوبت به من رسید کارتن را باز کردم و انواع پنیری را که تولید کرده بودیم به ایشان نشان دادم: پنیر گودا، پارمسان، پروسس. پرسید اینها چیست؟ گفتم مگر نمی خواهید پنیر تولید کنید. من بدون ارز دولتی این پنیرها را تولید کرده ام. این آدم یک مرتبه رنگ و رویش عوض شد . اخلاقش عوض شد و گفت آقایان من فردی مثل ایشان می خواهم. گفتم شما ارز را به این ها دادید، کار را از من می خواهید؟ گفت چه می خواهید؟ گفتم ارز، مجوز. به من دویست هزار دلار بدهید که این سه ماشینی که احتیاج دارم بیاورم. به هر حال من با هرسازی که بزنند می رقصم تا بتوانم مشکلم را حل کنم . هدف دارم و هدفم پول در آوردن نیست که بگویم برای من می ارزد یا نمی ارزد. هدف من ایجاد کار است. ایجاد صنعت است. بقای کشور را در صنعت می بینم نه تجارت، متأسفانه مملکت به سمت تجارت پیش می رود.
تنوع محصول شما زیاد است. حتی محصولاتی که با سلیقه و ذایقه ایرانیها هماهنگی ندارد. به همین دلیل بخشی از محصولات شما با استقبال عمومی مواجه نمی شود. با چه نگاهی به تولید محصول جدید می پردازید؟من از ابتدا دنبال نوآوری بودم. هرچیزی که در اروپا می دیدم می خواستم این جا تولید کنم. بعضی از محصولاتم مورد استقبال هم واقع نمی شد. دولت ما را به علت نوآوری جریمه می کرد. ما جریمه را هم قبول می کردیم. جنس ما را حراج کردند به این علت که جنس نو تولید می کردیم. اما من باز هم جنس نو تولید می کردم. سهمیه من را قطع کردند. اما باز هم جنس نو تولید می کردم. این یک خواسته است. یادم می آید روزی در شرکت داشتیم ماست می خوردیم. ماست آن موقع 5/2 درصد چربی بود که صنایع شیر تولید می کرد. روی میز مقداری خامه بود. با ماست مخلوط کردم دیدم چیز جالب و خوشمزه ای است به مدیر تولید گفتم فردا باید ماست خامه ای تولید کنی؟ گفت ماست خامه ای چیه؟ گفتم : هیچی چربی شیر را بالا می بری یک کمی هم خامه می ریزی می شود ماست خامه ای. چون صنایع شیر ( پگاه ) ماست 5/2 درصد داشت به بچه ها گفتم ماست کارخانه ما باید حداقل سه درصد چربی داشته باشد. ما باید فرق داشته باشیم. در مورد ماست چکیده هم همین اتفاق افتاد. فکرکردم چرا نباید ماست سنتی خودمان را تولید کنیم. شاید بیش از یک سال طول کشید تا ما توانستیم تولید ماست چکیده را ماشینی کنیم .
واقعیت این است که برایم مهم نبود بازار این را قبول می کد یا نه. من تولید و نوآوری را دوست دارم. فکرمی کنم هرکس ذایقه ای دارد. هیچ دلیلی وجود ندارد همه از پنیر فتا خوششان بیاید. من عشقم تولید و نوآوری است. این تنوع تولید باعث ضرر من هم می شود. اما برایم مهم نیست. ضرر را هم قبول می کنم تا لذت ببرم.
منبع : Emodiran.com
در پایان امیدوارم جهانی شدن شرکت کاله محقق شود.
سلامتی و طول عمر را برای جنابعالی و هممه عوامل شرکت کاله از حضرت حق خواسنارم.
رضا یوسف زاده(دانشجوی ارشد مدیریت آموزشی دانشگاه خوارزمی تهران)
ضمن قدردانی از اهمیت دهی حضرتعالی به امر اشتغال زایی و .... خواهشمند است نسبت به وضعیت استخدامی و شرایط پذیرش سلیقه ای پرسنل مربوط به گزینش متخصصان بازنگری و پیگیری جد صورت دهید
ممنون از صحبت های پراز انرژی مثبتتون که به ما امید میده.دیروز با من در شرکت شما مصاحبه استخدامی انجام شد امیدوارم که بتونم وارد گروه بسیار موفق شما بشم.
من این دفتر رو تو قفسه کتابهام گذاشتم چون که خیلی برام جالب بود عشقی که شما نسبت به ایران دارید که نگاهی پدرانه است نسبت به فرزند خود . خیلی خوشحالم از اینکه همسرم از کارکنان شرکت شماست وما زیر سایه شما بزرگوار هستیم امیدوارم در هر جای این دنیای زیبا هستید سلامت و پایدار و تندرست باشید و همیشه در اوج مو فقیت ! راه وروش شما الگوی فرزندان ما ست به راهتون ادامه بدین که دست پر مهرخدا در دستان شماونگهدار شماست.
آقا اگه کاری واسه فروش و بازاریابی و این چیزا دارین برید تو سایت شرکت کاله و یا با پشتیبانی فروش تماس بگیرید.
یکی گفت میخوام یه مغازه بزنم تبلیغاتتون رو انجام بدم با من تماس بگیرید!!!!! ظاهرا از عظمت شرکت کاله خبر ندارن ایشون..... مگه یه کارگاه تولیدیه که رئیسش بیاد باهات صحبت کنه که تبلیغاتشو انجام بدی؟؟!!!!
این کارو بخش روابط عمومی شرکت انجام میده.
در جواب شما باید بگم مدیری که به سایت خودش سری نزنه و نظرات مشتریانش رو نخونه مدیر نیست.اینو کارشناس ارشد مدیریت که نه بلکه پدر علم مدیریت میگه
البته بلا نسبت جناب سلیمانی باشه.اما یادمه از کودکی حدیثی آموختن که میگفت انقدر نگید من من من!من شیطان است.
و متاسفانه در بیانات تاثیر برانگیز و قابل تحسین مرد موفق خطه سرسبزمون بارها از این لفظ استفاده شده!که اگر همان دوستان و آشنایانی که خودشون در مصاحبه فرمودند با ایشان همکاری نمی کردند الان همچین سرافرازی نداشتیم.پس امیدوارم این من ها باعث نفاق و نابودی و سقوط این موشک پیشرونده خطه سرسبزمان مازندران و بخصوص شهرستان آمل نشود.
خیلی دوست دارم شما روازنزدیک ببینم. من کارشناس امور دام هستم خیلی سعی کردم که استخدام شرکت کاله بشم ولی بنا به دلایلی...............نشد.امیدوارم که روزی به ارزوم برسم وبه شرکت کاله خدمت کنم.
شرکت ما تولید کننده پاکت استریل یا همان تتراپک است و برای تامین پاکتهای شیر 200 سی سی شما بارها به شرکت کاله اعلام امادگی کردیم ولی تا به این لحظه نتیجه ای نگرفته ایم لطفا شخصا دستورات لازمه را به مهندسین شرکتان بفرمایید
نمونه پاکتها رو برای دفتر شما دوباره ارسال می کنم
باتشکر فراوان
چرا این همه از اسمه مرحوم میکائیلیان استفاده کردین نگفتین که تمام تجاربتون را از ایشون یاد گرفتین و داماد ایشون شدن آینده را برای شما در صنعت سوسیس و کالباس تضمین کرد
جناب آقای سلیمانی
من در رشته مهندسی صنایع فارغ التحصیل شده ام . و مدتی در کاله کار کرده ام ولی بدلیل تمام شدن پروژه و تعدیل نیرو ادامه همکاری با شرکت کاله مقدور نبوده و من تمام سعی خود را کردم که همکاری خود را با کاله ادامه دهم ولی به دلایلی نشد و من واقعا از این بابت ناراحتم خواهشمندم در صورت مطالعه این مطلب راهنماییم نمایید.
من به مدت 3 سال است که ویزیتور شرکت کاله در قسمت نوشیدنی هستم ولی متا سفانه حقوق ما هیچ گونه تغییری نکرده و مدیریت بسیار ضعیفی حکمفرما است به طوری که ویزیتور هارا با برگه خروج اجازه خارج شدن دارن.لطفا پی گیری شود.
آیا شما بد اعتباری?
شما نیاز به پول برای پرداخت صورتحساب
شما نیاز به شروع کسب و کار جدید?
پروژه ناتمام در دست با توجه به بودجه ضعیف دارید؟
تماس با ما از طریق پست الکترونیکی
standardloan1990@outlook.com
ته خسته تن بلارم
بنده دیپلم اولین رشته فنی صنایع غذای دراستان مازندران هستم اگه میشه دسته ما را هم بگیریداز شما ممنون دار میشیم....با تشکر
سلام ب اقای سلیمانی ک این چنین انسان با خلاقیتی میباشند
جناب آقای سلیمانی بنده یکی از کارمندان شرکت خوب کاله هستم و 4سال است که در این شرکت مشغول هستم وتقاضای بنده از جنابعالی این است که شخصا" از واحد سون تن بازدید نمایید واز مشکلات پرسنل این واحدوخصوصا" فروشگاه های کاله مطلع شوید.
باعث افتخار بنده است که درشرکت خوب کاله مشغول به کار هستم.
باتشکر وسپاس فراوان از شما جناب آقای سلیمانی کار آفرین نمونه
baraye chandomin mosahebeye shoma ro badeghat motale karadam.injaneb va hamkaranam dar kalle tehran tamame tavan khod ra baraye mohaghagh shodan kalle jahani be kar mibadim be omid rozi ke berand kallehamcon setrei dar seman jahan bederakhshad.taasobi ke injaneb va hamkaranam da bakhsh tolid kalle tehtan darim mesal zadanis.ba tashakor az soma
جناب آقای سلیمانی بنده یکی از صدها پرسنل واحد فروش شرکت هستم با توجه به شناخت از سیاست واهداف سازمانی شما مبنی بر نواوری وکارآفرینی ومشتری مداری برخود لازم دانستم موردی که بمرور زمان ایجاد مانع وضرر زیان برای مجموعه میگردد را باشما درمیا ن بگذارم مشکل نظارت ناکافی بر توزیع محصولات و جوابگو نبودن مسئولان مربوطه بمشکلات مشتریان میباشد که با توجه به شرایط حاضر درصد زیادی از مشتریان رانسبت بخرید وتوزیع محصولات بمصرف کنندها دلسرد نموده است خواهشمندم برای رفع این مشکل راهکار جدیدی ارائه فرمایید
باسلام و احترام
من یکی از پرسنل آریس آمل(بستنی کاله) هستم . امیدوارم خداوند به شما سلامتی و عمر با عزت نصیب کند جرا که فرد بسیار لایق و کارآفرینی هستید .من پس از تعدیل نیرو از یک شرکت دولتی در آغاز ریاست آقای روحانی به کاله پیوستم وتمام تلاش خودم را در جهت افزایش تولید و فروش محصولات کاله خواهم نمود .
باتشکر
دست سلیمانی درد نکنه اما قراردادی هستیم مثل تمام شرکتهای ایرانی
پس:شب بلند است و قلندر بیدار
سایت کرمان کار میکردم
توقع دارین با میهن و دومینو رقابت کنید.
بستنی قم با این مدیریت به هیچ جا نمیرسه
مايه مباهات است كه دركشور ما افرادكارآفريني چون شما وجود دارد.لطفا راهي را مشخص نماييد تا افراد بخصوص متخصصين بتوانند بطور مستقيم با شما ارتباط برقرار كنند.با تشكر
محصول جدیدی دارم می خوام تو ساختش باشما شریک شوم
مبخشيد من دوباراين درخواست را براي شما ارسال كردم وجواب نيامد فكركنم به دست شما نرسيده
خواب اند وزیران خراب اند وکیلان بردن به سرقت همه سیم و زر ایران ما را نگذارند به یک خانه ویران یارب بستان داد فقیران ز امیران
اینجانب به مدت 7سال در شرکت شما افتخار فعالیت داشته ام ولی اکنون دیگر نیستم
با تشکر مدیر وبلاگ کاله حمید
شماره تماس:09387603821
امیدوارم درسلامت کامل وپشتکار پی در پی همیشه مؤفق وسلامت باشید
خواهشم اینه که حتما این پیام من رو بخونید و واقعا یه فکری برای ما کارکنان شما انجام بدید
من یکی از کارکنان این شرکت مؤفق درسایت خوزستان شهر اهواز هستم
گله ایی دارم از شرکت که اگر امکانش هست برطرف شود
ماهیچ چشم داشتی به شرکت وسود شرکتی نداریم
اما سؤالم اینه که یک شرکتی مثل شرکت کاله که میتونم به جرأت بگم بهترین وپر سود ترین شرکت کشور به حساب میاد
چرا همچین شرکتی باید از نظر رفاهی بابقیه ی شرکت ها فرق داشته باشه
الان کلی شرکت های ضعیف هست اما از بهترین امکانات رفاهی استفاده میکنن
مثلا همین ماشین هایی که ما با آنها پخش روزانه انجام میدهیم
همین ماشین ها خودشون به زور حرکت میکنن بعد ماباکلی زحمت کار خودمون راباآنها انجام میدهیم
بیشتر ماشین ها خاور فرسوده هستن که همیشه مشکل دارن
هم صدای زیاد هم حرارت وگرمای زیاد
منی که به عنوان تحویل دهنده کل روز کاریم رو بااین خاور سنگین سپری میکنم باتعداد چهل الی چهل و پنج فاکتور باهمچین ماشین پر سرو صدا انجام میدم
نه اخلاقی میمونه نه رابطه ی خوبی با مشتری
بحث دوم درمور جنس های اضاف و تعداد فاکتور های سوری وجابه جایی های زیاد
شرکت ما هم چیزی به عنوان برگشتی وجود نداره وباید همیشه جنس های اضافه را به صورت امانی در شرکت نگه داریم وهروز این محصولات را بارگیری کرده وببریم که بفروشیم وبیاییم
به نظر شما من یک تحویل دهنده ام یا فروشنده
خواهشا همکاری لازم را مبذول فرمایید
این یک گله ایی بود از طرف کلیه ی کارگران شما در شهر اهواز
خیلی متشکرم
واقعا از پشتکار شما لذت بردم.
چه خوب است که بتوانیم شما عزیزان را الگوی موفقیت خود کنیم!
واقعا خدا قوت و خسته نباشید
من یکی از پرسنل سایت مشهد هستم و افتخار می کنم 6 سال در این مجموعه بسیار بزرگ کار می کنم،مشکل اصلی ما تغییر مدیریت پی در پیه که داره رفع میشه
در سال 1375توسط آقای ولی قیاسی به جناب آقای صرافی معرفی شدم .از آن سال تا امروز 20سال گذشته و من با شما پستی و بلندیهای زیادی را تجربه کرده ام .
ان موقع ما از تعداد انگشتان دست هم کمتر بودیم مدیریت فوق العاده جنابعالی این تعداد را به 15000نفر رسانده است
سایه عالی مستدام باد.
در کل شرکت و کل پرسونل از خوبیها و مرام شما همیشه صحبت بوده و هست تاچه حد بزرگوارید
ولی مدیران زیر دست شما جدا و بدور از چشم شما رفتار و عملکرد درستی با این قشر کارگر ندارند
لطفا به داد دل ما برسید
اینجانب یکی از پرسنل شما در واحد فروش هستم که به دلیل بعضی از مشکلات تا آخر تیر نود و پنج افتخار کار در شرکت کاله رو خواهم. داشت و با تمام کمال و احترام یک انتقاد و پیشنهاد داشتم
انتقاد:شما تمام تمرکز خودتون رو برای ارتقاع سطح تولید و کیفیت گذاشته که بسیار کار شایسته و پسندیده ای است ولی متاسفانه از این قافل شده اید که تمام فروش بر عهده واحد فروش است آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که نیروها با میل باطنی مشغول به کار هستند یا نه فقط به خاطر شرایط نامناسب شغلی در کشور حاضر به کار شده اند خواهشمندم گوشه ای چشمی نیز به مشکلات پرسنل خود داشته باشید
پیشنهاد :خواهشمندم که افرادی رو برای رسیدگی به مشکلات پرسنل از شعبات استان در نظر بگیرید تا جویان شوند که آن مزایا یا پورسانت های که شما برای واحد فروش تعیین کرده اید به طور کامل و بدون هیچ کم و کاستی دست نیروها میرسد یا نه؟ که تمامی نیروها شک در واریز صحیح حقوق خود در قبال انجام کار خود دارند
با تشکر
دوران عزت طولانی باد
بنده حاجی حاتملو هستم ممایندگی خامه قنادی آذربایجان غربی و شرقی با یه برند رو دارم تعریف کاله رو خیلی شنیدیم محصولات لبنی کاله که حرف نداره ولی تا به حال خامه قنادی رو مصرف نکردیم آیا نمایندگی به آذربایجان غربی و شرقی رو می دین و شرایط نمایندگی چطوره در صورت کار خوب می تونیم محصولات رو.توضیح کنیم به شرطی که کیفیت خوب باششه خامه از لحاظ طعم و.سفتی خوب باششه ممنون می شم با تشکر آرزوی موفقعیت برای شرکت و.مدیران با تششکر
خواستم بپرسم من که نزدیک به یکسال بستنی فروش بودم و سنگ بستنی کاله رو همه جا به سینه میزدم و حتی با فروشندگان بستنی میهن و غیره جهت فروش دست به یقه میشدم این جواب منه چون پول ندارم گوشی اندروید تهیه کنم باید منو بندازن بیرون الان ۲ ماهه بیکارم هرجا میرم فقط فرم پر میکنم و خبر نمیدن
با این مشکلات زندگی شما خودتونو بذارید جای من چه میکنید
این واقعا رسمشه چرا هیچ حمایتی از کارکنان زیر دستتون نمیکنند
امیدوارم جواب منو زود بدین
هرچند ایشون خوشبختانه خودشون بیان کردن که از خانواده مرفهی بودن. ببینید دوستان وقتی در شرایطی بزرگ شده باشید که رفاه هست که پول هست, قوانین پول را میشناسید. می بینید که ایشون چقدر با اعتماد به نفس و آگاه در سنین جوانی از قوانین صادرات , تاسیس شرکت و .... صحیت کردند.
متاسفانه به نظرم امکان پیشرفت هایی ازین دست به هیچ وجه برای فقرا وجود ندارد. چون تحقیر شده اند, چون اطرافشان مثل ایشان آدم بزرگ نبوده, چون ترسو بار آمده اند.
بسيار افتخار ميكنم كه انواع پنير رو كه در هلند توليد ميشه ، ميتونيم تو كشور خودمون و سرِ ميز صبحانه خودمون داشته باشيم.
بسيار افتخار ميكنم به تلاشتون و هدف عاليتون.
موفق باشيد.
اگر کسی واقعا میتونه رسیدگی کنه که حقوق واریزی کارگران پخش گرم اصفهان در اسفند ماه بی دلیل چرا ۳۰۰هزار تومان کمتر بود از تمامی پخش کننده ها
واینکه این حقوق کارگری توی جیب چه کسی رفته بی صدا وبی دلیل
""هر فردی قیمتی دارد و فقط باید قیمت آن را پرداخت""
دوستانی که فکر می کنند انسانی ناموفق هستند و به عناوین مختلف از شرکت کاله بدگویی میکنند اینا بدونن برای موفقیت می بایستی ریسک بکنی ، شکست بخوری ، نابود بشی،خلاقیت داشته باشی تا بتونی قیمت خودت را بالا ببری و به زمانی برسی که خودت کارفرما و صاحب ایده و کارآفرین باشی.
انشاءا.. که همتون موفق و ایده پرداز باشید.
علی
۰۹۳۸۴۲۴۱۰۹۴ از تبریز
جناب آقای سلیمانی با تبریک چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران برشما سردار بزرگ صنعت لبنی ایران زمین افتخار اینجانب است که بیستمین سال سربازی شمارا دارم.دعای خیر تمامی پرسنل کاله پشت پناه شما باد .........................به امید موفقیت های بیشتر شما