ستاد مبارزه با چرندیات (۷)
در این سری مطالب سعی داریم به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد.
برترین ها: «ستاد مبارزه با چرندیات» عنوانِ یک جریان بود که با صفحه ای در فیسبوک شروع به کار کرد و بسیار قوی و حساب شده به جنگ دروغ های اینترنتی و شایعاتی که به عنوان واقعیت به خورد مردم داده میشد، رفت.
در این سری مطالب سعی داریم به کمک داده های این صفحه و سایت های مرتبط، به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد و باعث شود مِن بعد هر چیزی را که در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی دیدیم، سریع باور نکنیم. جدا از این گونه موارد، سعی در معرفی تکنیک های مبارزه با شایعات و مغالطه ها را در این سری مطالب داریم. با ما همراه باشید.
******
در این سری مطالب سعی داریم به کمک داده های این صفحه و سایت های مرتبط، به بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد و باعث شود مِن بعد هر چیزی را که در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی دیدیم، سریع باور نکنیم. جدا از این گونه موارد، سعی در معرفی تکنیک های مبارزه با شایعات و مغالطه ها را در این سری مطالب داریم. با ما همراه باشید.
******
سوژه اول؛ برج آزادی تهران به رنگ پرچم فرانسه!
پس از موج خبری و رسانه ای که در پی اتفاقات تروریستی روزهای گذشته در پاریس اتفاق افتاد، بسیاری از بناهای معروف جهان در راستای همدردی از مردم پاریس و محکوم کردن این فجایع تروریستی، با تکنیک های نورپردازی به رنگ پرچم فرانسه در آمدند که در لینک زیر شاهد آنها هستید:
در بحبوحه همین اخبار و عکس ها بود که عکسی از برج آزادی تهران در شبکه های اجتماعی دست به دست میشد، عکسی که در آن برج آزادی تهران هم به رنگ پرچم فرانسه در آمده بود! عکسی که هنر دست فتوشاپ کار های خوش ذوقمان بود و هیچگاه واقعیت نداشت. تنها چند دقیقه تفکر و تحقیق درباره روابط دیپلماتیک ایران با کشور فرانسه هر کسی را اقناع میکند که وقوع چنین اتفاقی در برج آزادی غیر ممکن است.
سوژه دوم؛ مهران مدیری برای «فیتیله» نامه نوشت؟!
طی روزهای اخیر و در پی حواشی پیشآمده برای برنامه «فیتیله»، دل نوشتهای به نقل از مهران مدیری در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نگارش این متن توسط این هنرمند تکذیب شد. نامه ای با متن زیر که شاهدش هستید:
"در تمام سالهای طولانی که خنده را به لب ما و بچه هایمان نشاندید، کسی برای تقدیر از شما بیانیه ای صادر نکرد.
هر چه برای خوشحالی بچه ها، خاک صحنه خوردید و زیر پروژکتورهای داغ استودیوها خیس عرق شدید،
هر چه به کودکان سرزمینم، در قالبهای شاد و متنوع، از خدا و دین و اخلاق و انسانیت و آزادگی و جوانمردی و وطن دوستی آموختید،
هر چه بخاطر لبخند معصومشان، لباس نوزاد و پیرزن به تن کردید، گاو و الاغ و مرغ و خروس و سگ و گربه و … شدید،
کسی از شما قدردانی نکرد، به چشم کسی نیامد.
در سفرهای دور و دراز از جاده های صعب العبور به مناطق محروم، برای نوازش و تشویق کودکان مستعد اما محروم و بی چیز،
کسی همراهتان نشد.
نجات آن اعدامی اهل بم، بخاطر نامه ای که دختر هشت ساله اش برایتان نوشته بود و دوندگی های شما را کسی ندید.
دلجویی تان از خانواده های داغدار بچه های قربانی در آن ورزشگاه لعنتی که دلیلی جز سوء مدیریت مسئولین و مدیران مربوطه نداشت،
حضور مداومتان در آسایشگاه بچه های معلول ، کودکان سرطانی، اهدای خون ، برنامه های کوچک و بزرگ نیکوکاری،…
هیچکدام از اینها چیزی نبودند که به چشم مسئولین و ایضا، بسیاری از ما مردمان این آب و خاک بیاید و تحسینی و تشکری را بدرقه ی خستگی هاتان کند…
اما، تنها یک اشتباه کافی بود تا سیل پیامها و لعن و نفرین ها و خط و نشان کشیدن ها را به سویتان سرازیر کند،
رگ غیرت و تعصب قومی و نژادی را ، بر گردن جماعتی برآورد و سیل جمعیت را به خیابانها بکشاند،
سوژه ی طراز اول بحث گروههای مجازی و بهانه ی انتقام کشی اهل سیاست و صاحبان قدرت شوید،
و پذیرش اشتباه و عذرخواهی صادقانه تان را هم نه کسی ببیند و نه کسی بشنود و نه کسی بپذیرد…
من نگران شما هستم، عموهای دوست داشتنی فیتیله ای!
اگر چه فرزندان من دیگر آنقدر قد کشیده اند که کمتر پای برنامه تان بنشینند،
و خودم آنقدر این روزها گرفتار شده ام که کمتر بیاد آورم که؛
نظاره ی عمیق ترین شادی ها و قهقهه ی کودکانم را ، حین تماشای فیتیله ی زیبای شما تجربه کرده ام!
که بهای این خاطره را، سپید شدن موی شما پرداخته،
دستتان را می بوسم
و دعا می کنم در این روزهای سخت، در روزگاری که خطای انسان جایزالخطا را کسی برنمی تابد،
و تاوان تعصبات و انتقام کشی ها را ، نه مدیران صاحب قدرت، که همان اهالی هنر و اندیشه ی زیردست و خاک صحنه خورده می پردازند،
که رسم مروت و انصاف از میانمان رخت برنبندد،
و ما و بچه های ما را از ادامه ی حضورتان در قاب تصویر محروم نکند…"
وفا ملکزاده - روابط عمومی پروژههای مهران مدیری - در گفتوگویی با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا اعلام کرد: دل نوشتهای که به نقل از مهران مدیری در شبکههای اجتماعی دیده میشود، توسط ایشان نوشته نشده است و آن را تکذیب میکنم.
طی روزهای اخیر برخی هنرمندان با نگارش یادداشتهایی در صفحههای شخصی خود به حاشیههای ایجادشده درباره برنامه فیتیله واکنش نشان دادند. در این میان دلنوشتههایی هم به نقل از برخی چهرهها همچون علی دایی و مهران مدیری دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخید که تکذیب شدند.
هنوز انگیزه افرادی که چنین نامه ای را به مهران مدیری نسبت داده اند مشخص نیست. هر چه که هست آن فرد کوچکترین شناختی نسبت به شخصیت و ادبیات و قلم مهران مدیری نداشته است و احساسات مردم را فضای خیلی خوبی برای موج سواری رسانه ای دیده است.
پس از موج خبری و رسانه ای که در پی اتفاقات تروریستی روزهای گذشته در پاریس اتفاق افتاد، بسیاری از بناهای معروف جهان در راستای همدردی از مردم پاریس و محکوم کردن این فجایع تروریستی، با تکنیک های نورپردازی به رنگ پرچم فرانسه در آمدند که در لینک زیر شاهد آنها هستید:
در بحبوحه همین اخبار و عکس ها بود که عکسی از برج آزادی تهران در شبکه های اجتماعی دست به دست میشد، عکسی که در آن برج آزادی تهران هم به رنگ پرچم فرانسه در آمده بود! عکسی که هنر دست فتوشاپ کار های خوش ذوقمان بود و هیچگاه واقعیت نداشت. تنها چند دقیقه تفکر و تحقیق درباره روابط دیپلماتیک ایران با کشور فرانسه هر کسی را اقناع میکند که وقوع چنین اتفاقی در برج آزادی غیر ممکن است.
سوژه دوم؛ مهران مدیری برای «فیتیله» نامه نوشت؟!
طی روزهای اخیر و در پی حواشی پیشآمده برای برنامه «فیتیله»، دل نوشتهای به نقل از مهران مدیری در شبکههای اجتماعی منتشر شد که نگارش این متن توسط این هنرمند تکذیب شد. نامه ای با متن زیر که شاهدش هستید:
"در تمام سالهای طولانی که خنده را به لب ما و بچه هایمان نشاندید، کسی برای تقدیر از شما بیانیه ای صادر نکرد.
هر چه برای خوشحالی بچه ها، خاک صحنه خوردید و زیر پروژکتورهای داغ استودیوها خیس عرق شدید،
هر چه به کودکان سرزمینم، در قالبهای شاد و متنوع، از خدا و دین و اخلاق و انسانیت و آزادگی و جوانمردی و وطن دوستی آموختید،
هر چه بخاطر لبخند معصومشان، لباس نوزاد و پیرزن به تن کردید، گاو و الاغ و مرغ و خروس و سگ و گربه و … شدید،
کسی از شما قدردانی نکرد، به چشم کسی نیامد.
در سفرهای دور و دراز از جاده های صعب العبور به مناطق محروم، برای نوازش و تشویق کودکان مستعد اما محروم و بی چیز،
کسی همراهتان نشد.
نجات آن اعدامی اهل بم، بخاطر نامه ای که دختر هشت ساله اش برایتان نوشته بود و دوندگی های شما را کسی ندید.
دلجویی تان از خانواده های داغدار بچه های قربانی در آن ورزشگاه لعنتی که دلیلی جز سوء مدیریت مسئولین و مدیران مربوطه نداشت،
حضور مداومتان در آسایشگاه بچه های معلول ، کودکان سرطانی، اهدای خون ، برنامه های کوچک و بزرگ نیکوکاری،…
هیچکدام از اینها چیزی نبودند که به چشم مسئولین و ایضا، بسیاری از ما مردمان این آب و خاک بیاید و تحسینی و تشکری را بدرقه ی خستگی هاتان کند…
اما، تنها یک اشتباه کافی بود تا سیل پیامها و لعن و نفرین ها و خط و نشان کشیدن ها را به سویتان سرازیر کند،
رگ غیرت و تعصب قومی و نژادی را ، بر گردن جماعتی برآورد و سیل جمعیت را به خیابانها بکشاند،
سوژه ی طراز اول بحث گروههای مجازی و بهانه ی انتقام کشی اهل سیاست و صاحبان قدرت شوید،
و پذیرش اشتباه و عذرخواهی صادقانه تان را هم نه کسی ببیند و نه کسی بشنود و نه کسی بپذیرد…
من نگران شما هستم، عموهای دوست داشتنی فیتیله ای!
اگر چه فرزندان من دیگر آنقدر قد کشیده اند که کمتر پای برنامه تان بنشینند،
و خودم آنقدر این روزها گرفتار شده ام که کمتر بیاد آورم که؛
نظاره ی عمیق ترین شادی ها و قهقهه ی کودکانم را ، حین تماشای فیتیله ی زیبای شما تجربه کرده ام!
که بهای این خاطره را، سپید شدن موی شما پرداخته،
دستتان را می بوسم
و دعا می کنم در این روزهای سخت، در روزگاری که خطای انسان جایزالخطا را کسی برنمی تابد،
و تاوان تعصبات و انتقام کشی ها را ، نه مدیران صاحب قدرت، که همان اهالی هنر و اندیشه ی زیردست و خاک صحنه خورده می پردازند،
که رسم مروت و انصاف از میانمان رخت برنبندد،
و ما و بچه های ما را از ادامه ی حضورتان در قاب تصویر محروم نکند…"
وفا ملکزاده - روابط عمومی پروژههای مهران مدیری - در گفتوگویی با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا اعلام کرد: دل نوشتهای که به نقل از مهران مدیری در شبکههای اجتماعی دیده میشود، توسط ایشان نوشته نشده است و آن را تکذیب میکنم.
طی روزهای اخیر برخی هنرمندان با نگارش یادداشتهایی در صفحههای شخصی خود به حاشیههای ایجادشده درباره برنامه فیتیله واکنش نشان دادند. در این میان دلنوشتههایی هم به نقل از برخی چهرهها همچون علی دایی و مهران مدیری دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخید که تکذیب شدند.
هنوز انگیزه افرادی که چنین نامه ای را به مهران مدیری نسبت داده اند مشخص نیست. هر چه که هست آن فرد کوچکترین شناختی نسبت به شخصیت و ادبیات و قلم مهران مدیری نداشته است و احساسات مردم را فضای خیلی خوبی برای موج سواری رسانه ای دیده است.
سوژه سوم؛ این تصویر حضرت محمد (ص) نیست
داستان نقاشی که بحیرای راهب از حضرت محمد (ص) در سفری که ایشان به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت کشیده، سالهاست همراه با خود تصویر در ایران منتشر میشود. مردم به آن عشق میورزند و در تابلوهای زرین بر دیوار خانه و مسجد و زیارتگاه میآویزند. اما آیا باید آن را باور کرد؟!
دو محقق به نامهای Pierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demont در در مقالهای استدلالهای خاص خود را ارائه و تلاش کردند تا نشان دهند اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد.
نام اصلی مقاله: The Story of Picture ; Shiite Depictions of Muhammad
تاریخچهی یک تصویر؛ توصیفات شیعه از محمد
خلاصه ای از مقاله:
«شیعیان ایران سابقهی دیرینهای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد (ص) و خود ایشان دارند. از اواخر دههی نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد (ص) در ایران چاپ شده است که در آنها او به صورت جوانی خوشچهره تصویر گردیده و اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله (ص).
نویسندهی مقاله اما در سال ۲۰۰۴، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس Lehnert و Landrock، تصادفاً موفق به کشف ریشهی این پوستر ایرانی شد و آن عکسی بود که Lehnert بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته بود و سپس در اوایل دههی بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود. عکسهای لنرات و لندراک نه تنها بیابان، تپههای شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان میداد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهرهای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولاً مطابق سلیقهی مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم آمیز از شرق داشتند. پوستر عکسهای این دو بعدها بسیار در اروپا پرفروش شد. میتوانید مجموعهی آلبوم آنها را در سایت تخصصی شرکت لنرات و لندراک (L&L) ببینید. در این آلبوم، عکس فوق در مجموعهی تونس و الجزایر قابل مشاهده است.
هیچ شکی نیست که عکس فوق به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه در عنوان این عکس نام این نوجوان احمد ذکر شده، که این خود به تنهایی میتواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آنرا به عنوان مدلی از حضرت محمد (ص) انتخاب نمودهاند.
قبل از جنگ جهانی اول، تصویر احمد در مجلهی نشنال جئوگرافیک (National Geographic) در ژانویهی سال ۱۹۱۴ و تحت مقالهای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود «عربی با یک گل». در دههی بیست، کارت پستالهای تونسی L&L بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهههای هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از حضرت محمد (ص) به عکس دادهاند.
سوژه چهارم؛ نامهی منتسب به امیرکبیر
نامه امیرکبیر به ناصرالدین شاه واقعی نیست
نامهی منتسب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه اولین بار به صورت رسمی توسط خسرو معتضد در برنامه "پلی به گذشته" معرفی شد و سپس در بسیاری از سایت های خبری و شبکه های اجتماعی دست به دست شد. برای نمونه آنرا در سایت خبری تابناک ببینید.
متن نامه به شرح زیر است:
"قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبهی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیهی عمهی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که ادارهی امور مملکت به توصیهی عمه و خاله نمیشود.
زیاده جسارت است، تقی!"
اما روزنامهی اعتماد به قلم نصرالله حدادی آن را به دلایل زیر جعلی و فاقد اعتبار میداند:
۱- این سند در هیچ یک از کتب معتبری که دربارهی امیر فقید نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامههایی که تا به امروز از او به چاپ رسیده مشاهده نشده است.
۲- هیچ شباهتی بین خط اصلی امیر، با این سند جعلی وجود ندارد.
گراور دستخط امیرکبیر در نامهای درباره دارلفنون
۳- امیر حتی در روزگار تبعید نیز نامهی عتاب آلود و تهدیدآمیز و ملامت انگیز به شاه ننوشت، چه رسد هنگامی که در اوج قدرت بود.
۴- نامه فاقد تاریخ است و اکثر نامههای امیر - آن هم در صورت صحت - در شرایط خلاف رأی همایونی رای جستن، چگونه قید تاریخ ندارد؟
۵- استفاده از علاماتی مثل نقطه، ویرگول و… در مکاتبات عهد قاجار و به خصوص در دوران امیر مرسوم نبوده است.
۶- نام شاهزادهی معزول اولاً مغشوش نوشته شده و میتوان آن را موثقالدوله، مؤیقالدوله و مویقالدوله خواند که چنانچه موثقالدوله درست باشد، دو نقطهی زیر آن برای چیست؟
۷- با تمام جستوجویی که در میان کتابهای معتبر عصر قاجار به عمل آمد، به چنین نامی- حتی موثق الدوله - برنخوردم.
۸- امیر همواره همسر دومش و خواهر ناصرالدین شاه را ملک زاده خانم خطاب می کرد و در مراسلات از او نام می برد و هیچگاه در هیچ یک از مراسلات او به شاه، حتی هنگام گله از عزت الدوله، او را «همشیرهی همایونی» خطاب نمیکرد.
۹- امیر همواره نامههایش را با رقم مهر «میرزامحمدتقی خان»، «محمد تقی بن محمد قربان»، «المتوکل علی الله محمدتقی»، «عبده الراجی محمدتقی» و «لا اله الا الله الملک الحق المبین محمدتقی» ممهور میساخت و دیده نشده که در مراسلاتی که از او باقی مانده، «تقی» مهر و امضا کند.
اما جعل این اسناد به چه منظور است؟
نویسندهی مقاله معتقد است: پاسخ این سؤال میتواند دلایل گوناگون داشته باشد. دربارهی سند مورد اشاره شاید جاعل قصد آن داشته تا چهرهی دیگری از امیر ارائه داده و اصلاً هم در ظاهر امر سوءنیت نداشته باشد و از سر شیفتگی دست به چنین کاری زده باشد، اما همواره اینچنین نیست و گاهی برای انحراف تاریخ، منظور حلیت یک چهرهی سیاسی و مخدوش کردن چهرهی مقابل آن باشد.
خسرو معتضد اما در مصاحبه ای با عصر ایران بدون ارائه دلایل بیشتر گفت: من تحقیق کرده ام و می گویم سند درست است اما برخی می خواهند خودنمایی کنند و در این سند تشکیک می کنند.
داستان نقاشی که بحیرای راهب از حضرت محمد (ص) در سفری که ایشان به همراه عمویش ابوطالب به شام داشت کشیده، سالهاست همراه با خود تصویر در ایران منتشر میشود. مردم به آن عشق میورزند و در تابلوهای زرین بر دیوار خانه و مسجد و زیارتگاه میآویزند. اما آیا باید آن را باور کرد؟!
دو محقق به نامهای Pierree Centlivre & Micheline Centlivres-Demont در در مقالهای استدلالهای خاص خود را ارائه و تلاش کردند تا نشان دهند اصل این تصویر از کجا آمده است. شاید باب بحث در این باره همچنان باز باشد.
نام اصلی مقاله: The Story of Picture ; Shiite Depictions of Muhammad
تاریخچهی یک تصویر؛ توصیفات شیعه از محمد
خلاصه ای از مقاله:
«شیعیان ایران سابقهی دیرینهای در به تصویر کشیدن اعضای خاندان حضرت محمد (ص) و خود ایشان دارند. از اواخر دههی نود، پوسترهای پرفروشی منقش به تصویر حضرت محمد (ص) در ایران چاپ شده است که در آنها او به صورت جوانی خوشچهره تصویر گردیده و اغلب در زیر آنها نوشته شده محمد رسول الله (ص).
نویسندهی مقاله اما در سال ۲۰۰۴، در حین بازدید از یک نمایشگاه عکس مختص به دو عکاس Lehnert و Landrock، تصادفاً موفق به کشف ریشهی این پوستر ایرانی شد و آن عکسی بود که Lehnert بین سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ در تونس گرفته بود و سپس در اوایل دههی بیست به صورت کارت پستال چاپ و توزیع شده بود. عکسهای لنرات و لندراک نه تنها بیابان، تپههای شن روان، بازارها و مناطق محلی تونس را نشان میداد، بلکه شامل تصاویری از پسران و دختران نابالغ جوان بود که سنی بین کودکی و نوجوانی و چهرهای بین زن و مرد داشتند. این تصاویر معمولاً مطابق سلیقهی مشتریان اروپایی تهیه شده بود که تصویری وسوسه انگیز و وهم آمیز از شرق داشتند. پوستر عکسهای این دو بعدها بسیار در اروپا پرفروش شد. میتوانید مجموعهی آلبوم آنها را در سایت تخصصی شرکت لنرات و لندراک (L&L) ببینید. در این آلبوم، عکس فوق در مجموعهی تونس و الجزایر قابل مشاهده است.
هیچ شکی نیست که عکس فوق به عنوان مدل پوسترهای ایرانی مورد استفاده قرار گرفته است. به علاوه در عنوان این عکس نام این نوجوان احمد ذکر شده، که این خود به تنهایی میتواند نشان دهد که چرا تصویرگران ایرانی آنرا به عنوان مدلی از حضرت محمد (ص) انتخاب نمودهاند.
قبل از جنگ جهانی اول، تصویر احمد در مجلهی نشنال جئوگرافیک (National Geographic) در ژانویهی سال ۱۹۱۴ و تحت مقالهای با عنوان اینجا و آنجا در شمال آفریقا چاپ شد که زیر آن نوشته شده بود «عربی با یک گل». در دههی بیست، کارت پستالهای تونسی L&L بین سربازان فرانسوی در شمال آفریقا بسیار محبوب بود. در دهههای هشتاد و نود، کتب متعددی شامل عکس این نوجوان چاپ شد، ولی اغلب آنها عنوانی غیر از حضرت محمد (ص) به عکس دادهاند.
سوژه چهارم؛ نامهی منتسب به امیرکبیر
نامه امیرکبیر به ناصرالدین شاه واقعی نیست
نامهی منتسب به امیرکبیر خطاب به ناصرالدین شاه اولین بار به صورت رسمی توسط خسرو معتضد در برنامه "پلی به گذشته" معرفی شد و سپس در بسیاری از سایت های خبری و شبکه های اجتماعی دست به دست شد. برای نمونه آنرا در سایت خبری تابناک ببینید.
متن نامه به شرح زیر است:
"قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیرهی همایونی به شکستن لبهی نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کردهبودم به توصیهی عمهی خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که ادارهی امور مملکت به توصیهی عمه و خاله نمیشود.
زیاده جسارت است، تقی!"
اما روزنامهی اعتماد به قلم نصرالله حدادی آن را به دلایل زیر جعلی و فاقد اعتبار میداند:
۱- این سند در هیچ یک از کتب معتبری که دربارهی امیر فقید نگاشته شده یا اسناد و مدارک و نامههایی که تا به امروز از او به چاپ رسیده مشاهده نشده است.
۲- هیچ شباهتی بین خط اصلی امیر، با این سند جعلی وجود ندارد.
گراور دستخط امیرکبیر در نامهای درباره دارلفنون
۳- امیر حتی در روزگار تبعید نیز نامهی عتاب آلود و تهدیدآمیز و ملامت انگیز به شاه ننوشت، چه رسد هنگامی که در اوج قدرت بود.
۴- نامه فاقد تاریخ است و اکثر نامههای امیر - آن هم در صورت صحت - در شرایط خلاف رأی همایونی رای جستن، چگونه قید تاریخ ندارد؟
۵- استفاده از علاماتی مثل نقطه، ویرگول و… در مکاتبات عهد قاجار و به خصوص در دوران امیر مرسوم نبوده است.
۶- نام شاهزادهی معزول اولاً مغشوش نوشته شده و میتوان آن را موثقالدوله، مؤیقالدوله و مویقالدوله خواند که چنانچه موثقالدوله درست باشد، دو نقطهی زیر آن برای چیست؟
۷- با تمام جستوجویی که در میان کتابهای معتبر عصر قاجار به عمل آمد، به چنین نامی- حتی موثق الدوله - برنخوردم.
۸- امیر همواره همسر دومش و خواهر ناصرالدین شاه را ملک زاده خانم خطاب می کرد و در مراسلات از او نام می برد و هیچگاه در هیچ یک از مراسلات او به شاه، حتی هنگام گله از عزت الدوله، او را «همشیرهی همایونی» خطاب نمیکرد.
۹- امیر همواره نامههایش را با رقم مهر «میرزامحمدتقی خان»، «محمد تقی بن محمد قربان»، «المتوکل علی الله محمدتقی»، «عبده الراجی محمدتقی» و «لا اله الا الله الملک الحق المبین محمدتقی» ممهور میساخت و دیده نشده که در مراسلاتی که از او باقی مانده، «تقی» مهر و امضا کند.
اما جعل این اسناد به چه منظور است؟
نویسندهی مقاله معتقد است: پاسخ این سؤال میتواند دلایل گوناگون داشته باشد. دربارهی سند مورد اشاره شاید جاعل قصد آن داشته تا چهرهی دیگری از امیر ارائه داده و اصلاً هم در ظاهر امر سوءنیت نداشته باشد و از سر شیفتگی دست به چنین کاری زده باشد، اما همواره اینچنین نیست و گاهی برای انحراف تاریخ، منظور حلیت یک چهرهی سیاسی و مخدوش کردن چهرهی مقابل آن باشد.
خسرو معتضد اما در مصاحبه ای با عصر ایران بدون ارائه دلایل بیشتر گفت: من تحقیق کرده ام و می گویم سند درست است اما برخی می خواهند خودنمایی کنند و در این سند تشکیک می کنند.
پ
نظر کاربران
این بخش عالیه.ممنون
بعضی هاش مزخرف بود
تراوشات ذهن بیمار نویسنده
چه بخش خوبی ادامه بدید موفق باشید
فكر كردم مهران مديري يه كار خوب كرده . اونم كه تكذيب شد :(((
بله این تصویر مربوط به جوانان دوجنسیتی (خنثی)در شمال افریقاست ودر طی تحقیقی در همین زمینه برداشته شده است ..که متاسفانه بدون اگاهی به حضرت محمد منسوب می شود
سلام من به تازگی با سایت شما آشنا شده ام. مطالب بسیار جذاب متنوع و به روز و زیبایی دارد.
خدا قوت
البته بخش امیرکبیر شماره 3 میتونه استدلال درسی نباشه چون ممکنه چون وقتی در قدرت وبده نمیخواسته مقامش به هم بریزه .و اینها.منظورم به عنوان استدلال غلط بودنش هست وگرنه شاید امیرکبیر اصلا آدم مقام دوستی نبوده.و اینکه نمیگم نامه درسته.