۱۵۲۷۶۲۲
۱ نظر
۲۳۲۴
۱ نظر
۲۳۲۴
پ

آقای تقوایی عزیز! ایران ما و شما تا همیشه برقرار است

ناصر تقوایی را معمولاً با "ناخدا خورشید" و "دایی‌جان ناپلئون" به یاد می‌آوریم، اما در سالروز تولدش، شاید بد نباشد سراغ فیلم "ای ایران" برویم.

برترین‌ها - آیدا فلاحیان: ناصر تقوایی را معمولاً با "ناخدا خورشید" و "دایی‌جان ناپلئون" به یاد می‌آوریم، اما در سالروز تولدش، شاید بد نباشد سراغ فیلم "ای ایران" برویم؛ فیلمی که دیدن و پرداختن به آن در  این روزها خالی از لطف نیست. طنزی تلخ، روستایی فراموش‌شده، مدرسه‌ای که به پادگان شبیه است و آدم‌هایی در جستجوی آرامش. حالا این ساخته‌ی سرشار از استعاره‌ی ناصر تقوایی، دیگر فقط روایتی از گذشته نیست و انگار پس از سال‌ها جان دوباره گرفته. فیلمی که هر بار دیدنش، معنای تازه‌ای پیدا می‌کند. در ادامه نگاه دوباره‌ای خواهیم داشت به این فیلم و نکاتی که هرگز نمی‌توان درباره آن فراموش کرد.

30

 

طنزی که همراه با اشک می‌خنداند

بی‌راه نیست اگر بگوییم زبان طنز یکی از بهترین زبان‌ها برای انتقاد است. با توجه به آثار ناصر تقوایی، این حقیقت پوشیده نیست که طنز در دستان او ابزاری است برای رساندن پیغام‌های مهم‌. برای پررنگ کردن نکاتی که اگر عادی بیان شوند، چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. طنز در "ای ایران" هم ساده نیست؛ یک لایه دفاعی است. نوعی هجو استادانه در موقعیت‌هایی که در آن‌ها به دنبال جدیت مطلق هستیم. 

561984_243468702446923_1407350578_n

تقوایی با چشمی تیزبین، موقعیت‌هایی را خلق می‌کند که در ظاهر خنده‌دارند، اما در عمق خود تلخ و فرسوده‌اند. نمونه‌ی این ترفند را در آثار او بسیار دیده‌ایم اما "ای ایران" یکی از پررنگ‌ترین آن‌هاست. از داد و فریادهای گروهبان تا دویدن‌های بی‌معنای سربازان و پرچم پادگانی که با فوت سربازِ غول‌پیکر تکان می‌خورد، همه‌چیز شبیه یک نمایش است. نمایشی برای سرپا نگه‌داشتن نظم، با زور و داد و فریاد، وقتی چیزی از معنای آن باقی نمانده.  

کودکان خاموش، آینده‌های معلق

در میان فریادها و فرمان‌های گروهبان مکوندی و اهلی روستا، صدای بچه‌ها در فیلم ای ایران کم‌رنگ است. مدرسه برای آن‌ها جایی برای قدرت نمایی بزرگ‌تر هاست. نه که بچه‌ها توان حرف زدن نداشته باشند، بلکه چون گوش شنوایی ندارند، ترجیح می‌دهند حرف نزنند. آن‌ها با گچ‌های کلاس هر کجا که باشد شعارها و افکارشان را می‌نویسند اما نوشته‌هایشان یا پاک می‌شود یا فراموش. کودکانی که در ای ایران حضور دارند، تنها یک وظیفه دارند و آن‌هم سرود خواندن است. نه فرصت پرسش دارند، نه امکان اعتراض. فقط هرآنچه که باید را تکرار می‌کنند. شعرِ سرود تغییر می‌کند، ریتم آن دگرگون می‌شود و همه بچه‌ها تنها یک کار انجام می‌دهند: تکرار. تنها کاری که می‌توانند بکنند، تنها کاری که دستور به انجامش دارند.

817

گروهبانی که فریاد می‌زند تا شاید شنیده شود

در میان جهان شخصیت‌های ناصر تقوایی، گروهبان مکوندی یکی از نمونه‌های جالب و قابل و بررسی است. چیزی که در رابطه با او باید خاطرنشان شود این است شخصیت گروهبان مکوندی، چیزی فراتر از یک تیپ کمیک طراحی شده. اصلا استفاده از یک بازیگر چیره دست در دنیای کمدی(اکبر عبدی) در جایگاه یک گروهبان سنگدل، خودش یک نقشه‌ی استراتژیک برای روایت داستان است. او با صدای بلند دستور می‌دهد، چون دیگر کسی حرف‌هایش را باور ندارد. در پسِ رفتارهای اغراق‌آمیز گروهبان مکوندی، ترسی پنهان است که بی مورد نیست؛ ترس از بی‌اعتباری، از ریزش، از فراموش شدن. او هر رفتاری را خرابکاری می‌دادند و به هرکس و هرچیزی مشکوک است. او نماینده تفکری است که فکر می‌کند با فریاد می‌شود اقتدار ساخت، بی‌آنکه بفهمد اقتدار، اول باید در درون ساخته شود. چیزی که مکوندی قبل از هرچیزی باید به آن فکر می‌کرد.

819

سرودی برای وطن، بی‌آن‌که کسی باورش کند

سرود "ای ایران"، نقطه‌ی اصلی داستان فیلم است. صحنه سرود در فیلم یکی از تفسیربرانگیزترین لحظات آن است. بچه‌ها می‌خوانند، منظم و با صدا، اما چهره‌ها بی‌روح‌اند. نه کسی با آن‌ها همراهی می‌کند نه حتی از شنیدن این سرود به وجد می‌آید. متنِ وطن‌دوستانه‌ی سرود، در تضاد کامل با آن‌چیزی‌ست که در تصویر می‌بینیم. تقوایی با این صحنه ساده، سوالی بزرگ می‌پرسد: وقتی ایمان به کلمات از بین رفته باشد، تکرارشان چه معنایی دارد؟

ناصر تقوایی، روایتگر تاریخ گذشته، حال و آینده

ناصر تقوایی از آن دسته فیلم‌سازهایی است که تاریخ را فقط بازگو نمی‌کند، بلکه با ظرافت خاص خودش آن را زیر ذره‌بین می‌برد. "ای ایران" یکی از آن فیلم‌هایی‌ست که شاید در زمان خودش کمتر دیده شد، اما امروز بهتر فهمیده می‌شود. فیلمی که درباره پایان یک دوره است، اما شبیه آینه‌ای‌ست برای دوره‌های مختلف.

تقوایی این فیلم را بدون هیاهو ساخته، با زبان طنز و تصویرهایی که به‌جای شعار، فکر ایجاد می‌کنند.دیالوگ‌هایی نوشت که هنوز هم جای تامل دارند. شخصیت‌هایی خلق کرد هنوز مثل و مانند واقعی آن‌ها را می‌توانیم پیدا کنیم و داستانی روایت کرد که هنوز شنیدنی‌ست. 

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • ناشناس

    ایران، شک نکن تا آخرین قطره خون، تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه حضورم در این بدن پای تو ایستاده ام.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج