کوچ نخبگان یا سندروم «آشیانه خالی»
شهریور ماه است و تابستان داغ هم رو به افول. کمکم روزهای پرحرارت این فصل جای خود را به خنکای پایان شهریور ماه میدهد. اما با گذری به خیابان منوچهری متوجه میشوید، بازار فروش چمدان بخصوص در سال پیش رو، همچنان داغ و پر رونق است! و این رونق حکایت از مسافرانی دارد که جلای وطن کرده و قرار است، هر کدام راهی غریبآباد دیگری شوند.
برترینها - زهره آقایانی: شهریور ماه است و تابستان داغ هم رو به افول. کمکم روزهای پرحرارت این فصل جای خود را به خنکای پایان شهریور ماه میدهد. اما با گذری به خیابان منوچهری متوجه میشوید، بازار فروش چمدان بخصوص در سال پیش رو، همچنان داغ و پر رونق است! و این رونق حکایت از مسافرانی دارد که جلای وطن کرده و قرار است، هر کدام راهی غریبآباد دیگری شوند. در این میان، درصد بالایی از مهاجران، دانشجویان بویژه نخبگانی هستند که هر سال بر تعداد آنها افزوده میشود. ذوب شدن سرمایههای اجتماعی و علمی، پدیدهای نیست که بتوان بیتفاوت از کنار آن عبور کرد. از سویی برخی از مسولان معتقدند مشکلی که در کشور ما وجود دارد، دسترسی نداشتن به آمار و اطلاعات در زمینه مهاجرت است. آنطور که رضا صالحیامیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید : «ما مجبوریم آمارها را از کانونهای مهاجرپذیر بگیریم. ما جزو معدود کشورهایی هستیم که هیچوقت نتوانستهایم آمار دقیقی از فرار مغزها و مهاجرت اعلام کنیم.»
با این حال محمدحسین شریفزادگان، استاد دانشگاه شهید بهشتی در خصوص آمار فرار نخبگان میگوید ؛ «براساس اعلام صندوق بینالمللی پول، آمار مهاجرت نخبهها سالانه در ایران ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر است.»
او در خصوص چرایی میل به مهاجرت در میان دانشجوها و اساتید معتقد است : «اختصاص منابع براساس روابط و نه شایستگی، فساد ارگانهای دولتی، تضاد منافع، بهکارگیری خویشاوندان در مناصب و نامتناسب شدن عرضه و تقاضا از علل اقتصادی مهاجرت است.» به گفته او «دستمزد متوسط پروفسور دانشگاه در ایران ۸۷۵ دلار و استادیار ۳۷۵ دلار با قدرت خرید پایین است، درحالیکه این دستمزد در کشورهای دیگر چندین هزار دلار است.»
در این میان مسولان بخوبی میدانند که بحران اقتصادی میتواند یکی از مهمترین دلایل این موج مهاجرت باشد. چنانکه محمدرضا ظفرقندی، وزیر بهداشت بخش مهمی از دلایل مهاجرت نخبگان را شرایط اقتصادی کشور میداند و میگوید: «مهاجرت نخبگان، یک سرمایهسوزی است که از دست رفتن ژنتیک برتر کشور است. تبعیض و فرصتهای نابرابر یکی از علل مهاجرت بهشمار میرود و سهمیهها ازجمله موانع عدالت آموزشی هستند. یعنی بهدلیل بیعدالتی آموزشی و بیثباتی شرایط سیاسی کشور، فرد تصمیم به مهاجرت میگیرد.»
ازدحام مقابل سفارت خانهها که در دو ماه اخیر شاهد آن بودیم ، نشان میدهد صرف برشمردن دلایل مهاجرت نخبهها و برگزاری همایشها و سخنرانیها در مذمت مهاجرت و ماندن در وطن ، کافی نیست و این معضل نیاز به تغییرات بنیادین در همه سطوح دارد. پدیده «کوچ بیبازگشت» یکی دیگر از مشکلات است که علی خورسندی دانشیار دانشگاه علامهطباطبایی، در این باره میگوید «این طردشدگان افرادی هستند که مجموعهای از شرایط نابرخوردار سبب شده وطن خود را ترک کنند. بدون استثنا اسناد بالادستی در ستیز با نخبگان علمی است و شاید «ترک با نفرتی» تعبیر درستی برای این وضعیت باشد.»خورسندی معتقد است «مهاجرت نخبگان ایرانی نه یک پدیده و نه یک وضعیت بلکه به یک فرهنگ تبدیل شده و از این رو، نیاز به یک جامعهشناسی جدید به نام جامعهشناسی نخبهگریزی داریم.»
با این حال شاید نتوان در کوتاه مدت همه این موانع را مرتفع ساخت اما با اقدامات ساده میتوان ، گره مهمی را که اغلب با روان دانشجویان در تماس است ، را گشود . آنچه مسلم است فیلترینگ، معضلی است که حجم زیادی از وقت و روان دانشگاهیان را نابود می کند. چنانکه دو مدالآور المپیاد جهانی نجوم که اخیرن به کشور بازگشتهاند ، میگویند «فیلترینگ، حتی سایتهای علمی و ویکیپدیا را از دسترسشان خارج کرده و مانعی بزرگ در مسیر پژوهش است.» به اندازه کافی زمان از دست رفته است و دیگر جای تعلل نیست ، بنابراین اجازه ندهیم بیشتر از این جامعه علمی و دانشگاهی ، مراکز تصمیم گیری و برنامهسازی، دچار سندروم«آشیانه خالی» شود . چنانکه کمبود این نخبگان در همه زمینهها مشهود و واضح است.
نظر کاربران
ما در کشور ایران ، چیزی به نام « نخبه » نداریم .