دقیقترین سریال پزشکی تاریخ تلویزیون که جهان را مبهوت کرد
پس از تقسیم جوایز امی که برای تولیدات تلویزینی اهدا میشود، سریال چاله (pitt) موفق به کسب سه جایزه اصلی از جمله بهترین سریال درام شد.
برترینها: پس از تقسیم جوایز امی که برای تولیدات تلویزینی اهدا میشود، سریال چاله (The Pitt) موفق به کسب سه جایزه اصلی از جمله بهترین سریال درام شد. این سریال که یکی از پدیدههای تلویزیون در سال ۲۰۲۵ است؛ یادآور نوعی از سریالسازی که این روزها کمتر میبینیم. فصل اول آن با فرمتی نامتعارف، در قالب ۱۵ قسمت و به شکل هفتگی از سرویس استریم اچبیاو مکس (HBO Max) پخش شد و تولید فصل دوم هم مدتی است که آغاز شده.
چاله، ساختهی تیم خلاقی است که در تولید احتمالا بهترین درام پزشکی تاریخ تلویزیون یعنی بخش فوریتهای پزشکی (ER) نقش داشتند؛ سریالی که بر اساس ایده و متنی از مایکل کرایتون فقید (نویسندهی Westworld و پارک ژوراسیک) شکل گرفته بود، در قالب ۱۵ فصل، بین سالهای ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۹ میلادی پخش شد، جورج کلونی را مشهور کرد و یک قسمت آن را هم کوئنتین تارانتینو کارگردانی کرده است.
احضار عناصر داستانگویی
چاله، خیلی از عناصر داستانگویی و سبک ER را احضار میکند. اولی، روی تنش فرایندهای اضطراری درمان، تاکیدی واقعگرایانه دارد؛ این درست همان کیفیت انقلابی است که دومی به ژانر آورد. چرا که هردو سریال، داخل «بخش فوریتهای پزشکیِ» یک بیمارستان شلوغ و نهچندان مجهز میگذرند و ماهیت ناپایدار سوژهشان، آنها را واجد خصوصیات یک تریلر پرتنش میکند.
در حقیقت، چاله الگوی ER را برمیدارد به شکل افراطیتری به کار میگیرد. دیالوگنویسی سریال، زیر خروارها پژوهش تخصصی دفن شده است! جملاتی که از دهان پزشکان خارج میشوند، تقریبا عین کلمات و اصطلاحاتیاند که در موقعیتی واقعی میتوان شنید. تشخیصهای فوری پزشکان و تصمیماتی که درجا برای مدیریت حال وخیم بیمار میگیرند، تفاوتی ندارند با رویههایی که در یک بیمارستان واقعی آمریکا طی میشوند. بابت همین، نمایندگان کادر درمان، چاله را دقیقترین درام پزشکی تاریخ تلویزیون لقب دادهاند.
ساختار روایی بیدرنگ
هر یک از ۱۵ قسمت سریال، روایتگر یک ساعت از شیفت ۱۲ ساعتهی روزانهی بیمارستاناند که پس از حادثهای غیرمنتظره، سه ساعت بیشتر هم ادامه پیدا میکند. بخشی از آن واقعگراییِ تشدیدشده، با این استراتژی بنیادین ترکیب میشود و هم بر سبک سریال و هم بر روایت آن، اثر میگذارد. ویژگیهایی که نهایتا باعث میشوند چاله در مقایسه با ER، سریال نسبتا «خشک»تری باشد؛ دربارهی ER حرف میزنیم که خودش در مقایسه با بسیاری از آثار ژانر، جدی و واقعگرایانه است!
موسیقی پرتاکید مرسوم در درامهای پزشکی، اینجا حذف شده و حاشیهی صوتی سریال، به تسخیر صدای پزشکان و آمبیانس واقعگرایانهی محیط بیمارستان درآمده است. موسیقی افکتیو ظریف گوین بریویک هم صرفا گاهی این اصوات را برای کمک به اوجگیری تنش، همراهی میکند. یکی از ویژگیهای سبکی خیلی جالب سریال، همینجا شکل میگیرد؛ چون از معنای اصطلاحات علمی و تخصصی سردرنمیآوریم، گوش دادن به صدای مضطرب پزشکان و نحوهی ادای جملات بازیگران، بیشتر وزنی آهنگین دارد و خصلتی ریتمیک پیدا میکند! بخشی از جذابیت درامهای رویهای (Procedural Drama)، سرک کشیدن به عملیات متخصصانی است که کارشان را به خوبی بلدند و چاله در این زمینه، بسیار متقاعدکننده ظاهر میشود.
با یکی از بهترینهای سال طرفیم
تماشای هیچ سریالی اساسا «ضرورت» نیست؛ پس اگر به هر دلیلی دیدن چاله را انتخاب کردهایم، لازم است ببینیم که تکلیف درامپردازی و داستانگویی اپیزودیک چه میشود؟ چاله، مانند تقریبا همهی درامهای پزشکی، پلات واحدی ندارد؛ قصهای در کار نیست که از یک قسمت به قسمت بعدی پیگیری کنیم. در نتیجه، آنچه باقی میماند، موقعیتهای دراماتیک مستقل هر بیمارند -که گاهی به سبک سریال دکتر هاوس (House M.D)، رنگی از معما به خود میگیرند- و خردهپیرنگهای مربوط به بیمارانی که کارشان بیش از یک قسمت به درازا میکشد. در کنار این، سفر شخصی کاراکترها را هم داریم.
اگرچه چند قسمت نخست چاله، به لطف سبک و لحن تنظیمشده از سوی جان ولز، اجرای تقریبا یکدست تیم بازیگری و ساختار و ریتم داستانگویی سرسامآور مطلوب اسکات گمیل، بسیار سرگرمکننده از آب درآمدهاند، سریال در طول یک فصل و در غیاب توسعهی دراماتیک طبیعی، شبیه میشود به بلندگوی خرابی که روی یک آهنگ خوب گیر کرده است.
ارسال نظر