تولید محتوای اینستاگرامی جنایت آفرید
وقتی پسر جوان، اسلحه را به سمت دوستش نشانه گرفت تا برای پیج اینستاگرامش استوری بگیرد، حادثهای رخ داد که پایان هولناکی داشت.
همشهری آنلاین: وقتی پسر جوان، اسلحه را به سمت دوستش نشانه گرفت تا برای پیج اینستاگرامش استوری بگیرد، حادثهای رخ داد که پایان هولناکی داشت.
شهریور سال گذشته جسد پسر جوانی در یکی از خیابانهای جنوب تهران پیدا شد. او حدودا ۳۰ ساله بود و بر اثر اصابت گلوله به سرش به قتل رسیده بود. در همان بررسیهای اولیه هویت وی به نام مهرداد شناسایی شد و ماموران در تحقیق خانوادهاش متوجه شدند که او آخرین بار با دو نفر از دوستانش به نام های ناصر و ایمان بوده است.
از سوی دیگر، معلوم شد سرنشینان یک خودروی ۲۰۶ جسد مهرداد را در خیابان رها کرده بودند و مالک این خودرو نیز کسی جز ایمان نیست. به این ترتیب وی دستگیر شد و اعتراف کرد که دوست دیگرش به نام ناصر عامل این جنایت است.
او گفت: شب حادثه همراه مهرداد (مقتول) و ناصر به یکی از محلههای جنوب شهر رفته بودیم. من پشت فرمان بودم، ناصر صندلی جلو نشسته بود و مهرداد در صندلی عقب. آن شب ناصر اسلحهای به سمت مهرداد نشانه گرفت و همزمان در حال گرفتن ویدئو بود و میخواست آن را استوری کند. اما ناگهان گلوله ای شلیک شد و جان مهرداد را گرفت. ما هم از ترسمان، جسد مهرداد را در خیابان رها و فرار کردیم. با اعترافات ایمان، ناصر دو ماه بعد از جنایت در حالی که قصد فرار از ایران را داشت دستگیر شد.
او در بازجوییها حرفهای ایمان را تایید کرد و گفت که عمدا مرتکب قتل نشده است اما قاضی محسن اختیاری با توجه به بند ب ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی برای وی کیفرخواست صادر کرد و او قرار است به اتهام قتل عمد در دادگاه محاکمه شود.
وقتی قاتل طعمه کلاهبرداران شد
متهم میگوید که فقط به دنبال جذب فالوور بوده و ناخواسته جان دوستش را گرفته است.
چرا شب حادثه اسلحه همراهت بود؟
با چند نفر از اوباش کلکل و قرار دعوا داشتم و برای همین با خودم اسلحه حمل میکردم.
چه شد که به دوستت شلیک کردی؟
کاملا ناخواسته بودم. میخواستم استوری بگیرم. به مهرداد گفتم طوری شلیک میکنم که گلوله از بلغ گوشش رد و از پنجره ماشین خارج شود اما گلوله به او اصابت کرد و جانش را گرفت. نمیدانم چرا تیرم خطا رفت و به او خورد.
اگر ناخواسته مرتکب قتل شدی، چرا قصد فرار داشتی؟
چون ترسیده بودم. البته نقشه فرارم هم به بن بست خورد. رفتم شمال کشور و ویلایی اجاره کردم. سپس ۲ هزار دلار به یک قاچاقچی انسان پرداخت کردم تا مرا به ترکیه برساند اما او کلاهبردار از آب در آمد و غیبش زد. به دنبال راه دیگری برای خارج شدن از مرز بودم که پلیس دستگیرم کرد.
ارسال نظر