تعلیق در عمارت نفرینشده سریال شکارگاه
نیما جاویدی پس از تجربه موفق «آکتور»، اینبار با سریال تاریخی - معمایی «شکارگاه» به نمایش خانگی بازگشته است؛ اثری که بیش از هر پروژه دیگری در کارنامه او، به فیلم تحسینشدهاش «سرخپوست» شباهت دارد.
روزنامه خراسان_محمد عنبرسوز: نیما جاویدی پس از تجربه موفق «آکتور»، اینبار با سریال تاریخی - معمایی «شکارگاه» به نمایش خانگی بازگشته است؛ اثری که بیش از هر پروژه دیگری در کارنامه او، به فیلم تحسینشدهاش «سرخپوست» شباهت دارد. با همان دقت در اجرا، همان وسواس در طراحی و همان شفافیت در مهندسی قصه. اگر در «سرخپوست» موقعیت مکانی خاصی همچون زندان بستر اصلی روایت بود، حالا در «شکارگاه» عمارتی متروک در نزدیکی تبریز، نقش اصلی در خلق فضا را برعهده دارد. «شکارگاه» نمایشی است از جهان مرموز قدرت در دل تاریخ، با آدمهایی که سایه ترس، طمع، تعصب و دوگانگیهای درونی را هر لحظه سنگینتر با خود حمل میکنند.
روح «نعمت» در هیبت «میرعطا»
شخصیت محوری این سریال، میرعطاخان سرهنگ (پرویز پرستویی)، در نگاهی تطبیقی شباهت چشمگیری با نعمت جاهد «سرخپوست» (نوید محمدزاده) دارد. هر دو مردانی نظامی هستند با دغدغه قدرت؛ انسانهایی که در آستانه دستیابی به مقامی بالاتر، ناگهان با دستانداز پیشبینی نشده مواجه میشوند. «نعمت جاهد» باید زندانی پنهانی به نام «احمد سرخپوست» را تحویل میداد، اما او را گم کرد. میرعطاخان «شکارگاه» نیز موظف است ۱۰روز از یک تاج سلطنتی محافظت کند. مأموریتی که از همان ابتدا نشانههایی روشن از فروریختن نظم ماجرا در اتمسفر سریال را نشان می دهد.
ضعف و قوت شخصیتپردازی
با وجود این شباهتهای ساختاری، «شکارگاه» تجربهای پرهیجانتر و پرحادثهتر از «سرخپوست» است. برخلاف معماهای مینیمال آن فیلم، اینجا با روایتی رازآلود و پرگره مواجهایم. جاویدی در «شکارگاه» سراغ یک درام پرشخصیت رفته و در دو قسمت ابتدایی، این کثرت شخصیتها به یکی از معدود نقاط ضعف اثر بدل شده است؛ بهویژه شباهت میان سه پسر «میرعطا» در سنین مختلف که یکی از آنها معتاد است، موجب شده که از عمق روانی این سه شخصیتکاسته شود. در نقطه مقابل اما، شخصیتهای زن اجرای گرمتری دارند؛ اگرچه درباره دختر و عروس «میرعطا»، چهره و گریم تا حدی با وضع تاریخی اثر ناهمخوان است و حس امروزیبودن را منتقل میکند، ولی بهطور کلی شخصیتپردازی زنان دقیقتر است.
ستاره صورت یخی
یکی از کمرمقترین اجراهای سریال «شکارگاه» از آنِ بازیگر اصلی این اثر یعنی پرویز پرستویی است. هنرمند پرافتخار، محبوب و باسابقهای که در این اثر، صورتش بیش از حد «یخی» و صُلب است. میرعطاخان قرار است هم یک مقام نظامی مقتدر باشد و هم پدری با درگیریهای خانوادگی خاص خودش، اما بازی پرستویی بیش از حد به وجه نظامی شخصیت متمایل شده و ساحت پدرانهاش را در سایه قرار داده است. مخاطب زمانی با شخصیت «میرعطا» همدلی خواهد کرد که در دل او تعارضی واقعی میان این دو جایگاه شکل بگیرد؛ در غیر این صورت، او به نمادی ایستا و تکوجهی بدل خواهد شد که حتی موقع استفاده از تیربار هم صورتش بدون خشم به نظر میرسد.
خلق فضای مرموز
از درخشانترین ویژگیهای «شکارگاه» میتوان به طراحی صحنه کمنقص و خلق یک فضای تاریخی اصیل و باورپذیر اشاره کرد. لوکیشن اصلی سریال، نهتنها زیبا و همزمان مخوف است، بلکه با دقتی تحسینبرانگیز توسط قاببندی دوربین باهوش محمد رسولی پوشش داده میشود. فیلمبرداری دقیق، قاببندیهای حسابشده و نورپردازی مناسب، به تماشاگر این امکان را میدهد که در دنیای مرموز و سرد این خانه، احساس حضور کند. موسیقی رامین کوشا نیز همچون دیگر عناصر درخشان این اثر، نقش پررنگی در القای حس تعلیق و پیشنمایی خطر ایفا میکند. تمهای موسیقایی با سلیقه و متناسب با بستر تاریخی اثر انتخاب شدهاند. با شناختی که از سینمای نیما جاویدی داریم، اطمینان زیادی وجود دارد که «شکارگاه» در قسمتهای آتی، وارد فازهای نفسگیرتر و پرحادثهتری خواهد شد. «شکارگاه» از همان نخستین پلانها نشانههایی پنهان از وقوع رویدادهای تلخ و هولناک را در دل خود میپروراند؛ درامی که شاید اکنون با آرامشی شوم در جریان باشد، اما بیشک دیر یا زود، به نقطه انفجار خواهد رسید.
ارسال نظر