بلاگر مشهور برای قتل همسر سابقش آدم اجیر کرد
مقتول که براساس گزارش پزشکی قانونی با ۱۶ ضربه چاقو به قتل رسیده بود، در خانهاش پیدا شد
هفت صبح: ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ پروندهای جنایی با کشف جسد رئیس یکی از شعب بانکهای دولتی در آپارتمانی واقع در منطقه شهر زیبای تهران وارد مرحله رسیدگی قضایی شد. مقتول که براساس گزارش پزشکی قانونی با ۱۶ ضربه چاقو به قتل رسیده بود، در خانهاش پیدا شد و بازپرس کشیک قتل، رسیدگی ویژهای را به این پرونده مأمور کرد.
در نخستین مراجعه به محل، کارآگاهان با صحنهای مواجه شدند که نشان از حسابشده بودن عملیات داشت. بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته نشان داد دو فرد نقابدار چند خیابان پایینتر پیاده شده و سپس به سمت آپارتمان مقتول حرکت کردهاند؛ آنان با صورتهای پوشیده وارد ساختمان شده و از راه در ورودی به منزل مقتول راه یافتهاند.
پس از ارتکاب جنایت، متهمان با وسواس آثار انگشتان خود را از روی اشیا پاککرده و حتی دستمالی را که با آن اثر انگشتها را پاک کرده بودند، در اتاقی که جسد آنجا رها شده بود، پرتاب کردهاند. این نشانهها بهسرعت تیم جنایی را به این نتیجه رساند که عاملان جنایت با برنامهریزی و آگاهی از شیوههای پنهانسازی شواهد عمل کردهاند.
باتوجهبه سالم بودن قفل در ورودی، بررسیها روی این فرض متمرکز شد که فردی آشنا یا کسی که دسترسی به آپارتمان داشته، در باز شدن در خانه مشارکت داشته است. کارآگاهان در گام بعدی، فهرست نزدیکان مقتول را تهیه و به بررسی روابط خانوادگی پرداختند. مشخص شد مقتول 11 سال پیش از همسر اولش جدا شده و حاصل آن زندگی مشترک، یک دختر ۱۵ساله به نام شیدا بوده است. شیدا تا پیش از حادثه در کنار پدرش زندگی میکرد؛ اما تحقیقات بعدی نشان داد که اخیراً و به دلایلی نامعلوم برای زندگی نزد مادرش رفته بود.
شیدا نخستین فردی بود که بهعنوان مظنون تحت بازجویی قرار گرفت. در مواجهههای ابتدایی او وقوع جنایت را انکار کرد اما ضد و نقیضگوییها و ابهامات در اظهاراتش توجه بازپرس و کارآگاهان را برانگیخت. بازجوییها وارد فاز تخصصی شد و در نهایت دختر 15ساله به نقش خود در پرونده اعتراف کرد.
او گفت به همراه مادر و ناپدریاش دو نفر را اجیر کرده بودند تا پدرش را «گوشمالی دهند». شیدا اصرار داشت که قصدی برای قتل وجود نداشته و قرار بر این بوده که پدرش تنبیه شود اما شرایط صحنه و شیوه عملیات و نیز ماهیت ضربات واردشده و پاکسازی آثار نشان میداد نقشهای حسابشده و با احتمال بالایی برای ایجاد صدمه جدی اجرا شده است.
اطلاعاتی که از اظهارات شیدا به دست آمد، موجب شد مادر و ناپدری وی نیز دستگیر شوند. این زوج در بازجوییهای اولیه تلاش کردند از دادن اطلاعات درباره محل اختفای دو عامل فراری سر باز زنند و مدعی بودند از مخفیگاه آنان اطلاعی ندارند. باوجود این امتناع، کارآگاهان با اقدامات فنی و اطلاعاتی، رد متهمان فراری را تا استان البرز زدند و سرانجام طی یک عملیات ضربتی آنان را در کرج شناسایی و بازداشت کردند.
ناپدری شیدا در توضیحات خود مدعی شد که ماجرا ریشه در اختلافات خانوادگی و نگرانی از ارتباط شیدا با فردی غریبه داشته است. او در اظهاراتش گفت: «همسرم میگفت پدر شیدا دخترش را اذیت میکند. اخیراً متوجه ارتباط شیدا با یک پسر غریبه شده بودم و همین موضوع باعث شده بود سختگیریهای او برای دخترش بیشتر شود.
برای همین شیدا به خانه ما آمد و میگفت میخواهد با مادرش زندگی کند. وقتی پدر شیدا متوجه این ماجرا شد، در تماسهای مکرر با همسرم میگفت باید ترتیب برگشتن شیدا به خانه او داده شود. من هم از این تماسها خیلی ناراحت شدم و با پدر شیدا بگومگویمان شد.» او گفت سپس به یکی از دوستان خود مراجعه کرده و از او خواسته بود افرادی را معرفی کند؛ آن دوست دو نفر را معرفی کرده و آنان مأمور عمل شدهاند.
همزمان با بازداشت و مواجهه متهمان، یکی از همدستانِ عاملانِ قتل که دستگیر شده بود، اعتراف مفصلی ارائه داد و شرح ماجرا را روایت کرد: «ما از طریق یکی از دوستانمان با ناپدری شیدا آشنا شدیم و دوستم با مادر شیدا یک قرارداد صوری فروش طلا نوشت که قرار بود مطابق آن، ۲ میلیارد تومان در ازای تنبیه پدر شیدا پرداخت شود.
روز حادثه شیدا در خانه پدرش را باز کرد و من و دوستم وارد شدیم. اول خودش در خانه بود؛ اما بعد که ما وارد شدیم بیرون رفت. وقتی بالای سر مقتول رفتیم، در رختخواب خوابیده بود؛ از سروصدای ما بیدار شد و چشمهایش را باز کرد. همه چیز اینقدر سریع اتفاق افتاد که او نه مقاومتی کرد و نه با ما درگیر شد. فقط گفت «شیدا بابا…» بعد رفیقم به او حمله کرد و او را با ضربات چاقو از پای درآورد. من خیلی حالم بد شد و دلم برایش سوخت، چون حتی فرصت نکرد که عکسالعملی نشان دهد.»
در جلسه رسیدگی در دادگاه کیفری، اولیای دم خواستار قصاص عامل قتل شدند. در جریان محاکمه، هر یک از متهمان در جایگاه دفاع قرار گرفتند و اظهارات متناقضی ارائه کردند. متهم اصلی در دفاع خود گفت با معرفی یکی از دوستان به ناپدری شیدا، وارد ماجرا شده و با استناد به قراردادی صوری مدعی شده بود که انگیزهاش مالی بوده است: «من کاری به این نداشتم که چرا چنین نقشهای کشیده شده؛ فقط بهخاطر قراردادی که با من بستند این کار را قبول کردم.
این قرارداد را خود شیدا با من بست. .» وی در شرح نحوه اجرای نقشه گفت: «مطابق نقشه نزدیک خانه پدر شیدا رفتیم. مادر شیدا و ناپدری او همان حوالی پرسه میزدند. شیدا وارد خانه پدرش شد و ما از خیابان بالایی پیاده سمت خانه رفتیم. ابتدا پدر شیدا خواب بود و او پاورچین وارد خانه شد. بعد در را باز گذاشت و ما داخل اتاق پنهان شدیم. چند دقیقه بعد او از خانه خارج شد و ما وارد اتاقخواب پدرش شدیم. وقتی سمتش رفتیم بیدار شد و کنار تخت ایستاد. همدستم یک سیم دور گلوی او انداخت و من با ضربات متعدد چاقو او را از پا درآوردم.»
شیدا اما در دفاع خود بارها تأکید کرد که پدرش را دوست داشته و از آنچه اتفاق افتاد ابراز تأسف نمود؛ او گفت از قصد قتل آگاهی نداشته و تنها منظور از بازکردن در این بوده که «آنها پدرم را گوشمالی دهند.» مادر مقتول و ناپدری نیز اظهاراتی را که پیشتر در تحقیقات ارائه کرده بودند بار دیگر تکرار کردند؛ آنان گفتند قصدشان تنبیه و نه قتل بوده است.
در پایان جلسات دادگاه، قضات دادگاه حکم خود را صادر کردند. متهم اصلی به قصاص محکوم شد؛ همدست او به 10 سال حبس؛ «خانم بلاگر» مشهور به ۲۵ سال و شوهر او به 10 سال زندان محکوم شدند؛ شیدا نیز به ۲۶ ماه حبس محکوم شد که با احتساب ایام بازداشت موقت، بهزودی آزاد خواهد شد. حکم صادر شده و ضوابط اجرا و مراحل فرجامخواهی در مرجع قضایی جریان دارد.
ارسال نظر