زن، قاتل شوهرش را در دادگاه به آغوش كشيد
زن جوان، قاتل همسرش را به آغوش كشيد. برادر ٣٢ سالهاش روي پا بند نميشد. او كه پنج سال پيش شوهرخواهرش را به قتل رسانده بود، روز گذشته از قضات شعبه ٧٤ دادگاه كيفري استان تهران راي آزادي گرفت.
باشگاه خبرنگاران: ساعت ١٠:٢٥ صبح ديروز متهمي را به شعبه ٧٤ دادگاه كيفري استان تهران آوردند كه پنج سال پيش شوهرخواهرش را به خاطر طلاق دادن مخفيانه خواهرش با ضربات چاقو به قتل رسانده بود. صندليهاي مخصوص اولياي دم در جلسه خالي بود. آنها پيش از اين با دريافت ديه ١٠٠ ميليون توماني، رضايت داده بودند و قرار بود پرونده متهم از جنبه عمومي جرم بررسي شود.
جوان بلندقامت، چهرهاي كشيده داشت و به زور حرف ميزد. پشت سر او خواهرش نشسته بود. دستمال سفيدي در دست داشت و هرازگاهي آن را به گونههايش ميكشيد. با دستور قاضي عبداللهي، رييس دادگاه، نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد و سرجايش نشست. پس از آن متهم، عليرضا به جايگاه احضار شد. جوان ٣٢ ساله پنج سال از عمر خود را پشت ميلههاي زندان گذرانده بود. او درباره روز قتل شوهرخواهرش گفت: «حامد شوهرخواهرم بود. او با خواهرم اختلاف داشت اما من فكر ميكردم از همين دعواهاي زن و شوهري است. تا اينكه يك روز خواهرم با ناراحتي به خانه آمد. از او پرسيدم چه اتفاقي افتاده. او گفت شوهرش طلاقش داده تا با زن ديگري ازدواج كند. او حتي مهريهاش را هم بخشيده بود اما فايدهاي نداشت و حامد او را طلاق داده بود.»
عليرضا به ساعتي رسيد كه حامد را به قتل رساند. او گفت: «نميخواستم او را بكشم فقط ميخواستم ثابت كنم خواهرم تنها نيست. به حامد زنگ زدم و در يك خرابه قرار ملاقات گذاشتم. وقتي آنجا رسيديم به حامد گفتم چرا خواهرم را مخفيانه طلاق دادي؟ وقتي آمدي خواستگارياش او خانواده داشت حالا خيال كردي وقتي ميخواهي طلاقش بدهي نبايد به كسي بگويي؟ داشتيم با هم بحث ميكرديم كه كنترل خود را از دست دادم و با چاقو به او زدم. حامد مجروح شد و به زمين افتاد. نميخواستم بكشمش.» كلمات از بغض گلوي عليرضا به سختي عبور ميكرد. رييس دادگاه نگاهي به خواهر قاتل انداخت و علت جدايي او از همسرش را پرسيد.
زن جوان، صورتش را پاك كرد و گفت: «حامد ميگفت زن را بايد هر شش ماه يك بار عوض كرد. او ميخواست دوباره ازدواج كند. ميگفت قبل از ازدواج با من با چند زن ديگر هم بوده و به رابطههاي زياد عادت كرده. من جدايي را قبول نميكردم اما او اصرار ميكرد و زندگي را سخت كرده بود. بعد از مدتي حتي مهريهام را هم بخشيدم اما دست آخر به جدايي راضي شدم و توافقي طلاق گرفتيم.»
لحظهاي سكوت بر جلسه حاكم شد. يكي از قضات به متهم گفت: «تو با چاقو سر قرار رفتي. چه تضميني است كه اگر آزاد شوي، بار ديگر اين جرم را تكرار نكني؟» عليرضا سرش را بالا آورد. كمي چين به صورتش افتاد و با بغض گفت: «من پشيمانم. توبه كردهام. الان پنج سال است در زندانم. نميخواستم آن روز با قتل تمام شود. ميخواستم ثابت كنم خواهرم تنها نيست.»
قاضي عبداللهي نگاهي به ساعت روي ديوار انداخت. ١٥ دقيقه از جلسه رسيدگي به پرونده گذشته بود. او از متهم خواست براي آخرين دفاع از جايش بلند شود اما عليرضا گفت هيچ دفاعي ندارد و پشيمان است. او گفت: «اميدوارم خانواده مقتول من را ببخشند. نميخواستم آنطور تمام شود.»
قضات دادگاه، گوش خود را به زبان يكديگر سپردند. ميخواستند حكم متهم را صادر كنند. آنها اختيار داشتند از سه سال تا ١٠ سال زندان براي عليرضا ببرند. همهمه بر جلسه حاكم شد. صداي بستن دستبند بر دستان متهم در فضا پيچيد. سرباز زندان ميخواست او را ببرد كه ناگهان يكي از قضات به جلو خم شد و گفت: «تو همين امروز آزاد ميشوي». همه روي صندليهايشان به عقب رفتند. پاهاي عليرضا شل شد و خواهرش بياراده از جا برخاست.
جلسه به پايان رسيده بود. پشت در شعبه ٧٤، خواهر مقتول، برادرش را به آغوش كشيده و ميگريست. عليرضا در بهت فرو رفته بود و رنگ به رخسار نداشت. متهمان به قتل پروندههاي ديگر كه در انتظار برگزاري دادگاهشان بودند، خيره به آنها نگاه ميكردند. يكي از متهمان كه جاي جراحت چاقو روي صورتش نمايان بود از عليرضا پرسيد: «چه حكمي به تو دادند؟» عليرضا كمي اين پا و آن پا شد و گفت: «آزاد شدم.» نگاه اين متهم بر دهان عليرضا خشكيد. صداي نفرين خانواده پسري كه او كشته بود، از انتهاي راهرو ميآمد. او برخلاف عليرضا براي خود، مجالي براي زندگي دوباره نميديد...
جوان بلندقامت، چهرهاي كشيده داشت و به زور حرف ميزد. پشت سر او خواهرش نشسته بود. دستمال سفيدي در دست داشت و هرازگاهي آن را به گونههايش ميكشيد. با دستور قاضي عبداللهي، رييس دادگاه، نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد و سرجايش نشست. پس از آن متهم، عليرضا به جايگاه احضار شد. جوان ٣٢ ساله پنج سال از عمر خود را پشت ميلههاي زندان گذرانده بود. او درباره روز قتل شوهرخواهرش گفت: «حامد شوهرخواهرم بود. او با خواهرم اختلاف داشت اما من فكر ميكردم از همين دعواهاي زن و شوهري است. تا اينكه يك روز خواهرم با ناراحتي به خانه آمد. از او پرسيدم چه اتفاقي افتاده. او گفت شوهرش طلاقش داده تا با زن ديگري ازدواج كند. او حتي مهريهاش را هم بخشيده بود اما فايدهاي نداشت و حامد او را طلاق داده بود.»
عليرضا به ساعتي رسيد كه حامد را به قتل رساند. او گفت: «نميخواستم او را بكشم فقط ميخواستم ثابت كنم خواهرم تنها نيست. به حامد زنگ زدم و در يك خرابه قرار ملاقات گذاشتم. وقتي آنجا رسيديم به حامد گفتم چرا خواهرم را مخفيانه طلاق دادي؟ وقتي آمدي خواستگارياش او خانواده داشت حالا خيال كردي وقتي ميخواهي طلاقش بدهي نبايد به كسي بگويي؟ داشتيم با هم بحث ميكرديم كه كنترل خود را از دست دادم و با چاقو به او زدم. حامد مجروح شد و به زمين افتاد. نميخواستم بكشمش.» كلمات از بغض گلوي عليرضا به سختي عبور ميكرد. رييس دادگاه نگاهي به خواهر قاتل انداخت و علت جدايي او از همسرش را پرسيد.
زن جوان، صورتش را پاك كرد و گفت: «حامد ميگفت زن را بايد هر شش ماه يك بار عوض كرد. او ميخواست دوباره ازدواج كند. ميگفت قبل از ازدواج با من با چند زن ديگر هم بوده و به رابطههاي زياد عادت كرده. من جدايي را قبول نميكردم اما او اصرار ميكرد و زندگي را سخت كرده بود. بعد از مدتي حتي مهريهام را هم بخشيدم اما دست آخر به جدايي راضي شدم و توافقي طلاق گرفتيم.»
لحظهاي سكوت بر جلسه حاكم شد. يكي از قضات به متهم گفت: «تو با چاقو سر قرار رفتي. چه تضميني است كه اگر آزاد شوي، بار ديگر اين جرم را تكرار نكني؟» عليرضا سرش را بالا آورد. كمي چين به صورتش افتاد و با بغض گفت: «من پشيمانم. توبه كردهام. الان پنج سال است در زندانم. نميخواستم آن روز با قتل تمام شود. ميخواستم ثابت كنم خواهرم تنها نيست.»
قاضي عبداللهي نگاهي به ساعت روي ديوار انداخت. ١٥ دقيقه از جلسه رسيدگي به پرونده گذشته بود. او از متهم خواست براي آخرين دفاع از جايش بلند شود اما عليرضا گفت هيچ دفاعي ندارد و پشيمان است. او گفت: «اميدوارم خانواده مقتول من را ببخشند. نميخواستم آنطور تمام شود.»
قضات دادگاه، گوش خود را به زبان يكديگر سپردند. ميخواستند حكم متهم را صادر كنند. آنها اختيار داشتند از سه سال تا ١٠ سال زندان براي عليرضا ببرند. همهمه بر جلسه حاكم شد. صداي بستن دستبند بر دستان متهم در فضا پيچيد. سرباز زندان ميخواست او را ببرد كه ناگهان يكي از قضات به جلو خم شد و گفت: «تو همين امروز آزاد ميشوي». همه روي صندليهايشان به عقب رفتند. پاهاي عليرضا شل شد و خواهرش بياراده از جا برخاست.
جلسه به پايان رسيده بود. پشت در شعبه ٧٤، خواهر مقتول، برادرش را به آغوش كشيده و ميگريست. عليرضا در بهت فرو رفته بود و رنگ به رخسار نداشت. متهمان به قتل پروندههاي ديگر كه در انتظار برگزاري دادگاهشان بودند، خيره به آنها نگاه ميكردند. يكي از متهمان كه جاي جراحت چاقو روي صورتش نمايان بود از عليرضا پرسيد: «چه حكمي به تو دادند؟» عليرضا كمي اين پا و آن پا شد و گفت: «آزاد شدم.» نگاه اين متهم بر دهان عليرضا خشكيد. صداي نفرين خانواده پسري كه او كشته بود، از انتهاي راهرو ميآمد. او برخلاف عليرضا براي خود، مجالي براي زندگي دوباره نميديد...
تبلیغات متنی
-
برای پایان اعتراضات، تهران و شهرهای دیگر را تعطیل نکنید!
-
لحظه هولناک رانش زمین در جاده خوزستان
-
سانسور عجیب مهران مدیری در سریال جدیدش خبرساز شد
-
ستاره پرسپولیس پای خود را به تیغ جراحان سپرد
-
چگونه تریاک در دستگاه ایکسری شناسایی میشود؟
-
حرکات موزون چند خانم بازیگر در عروسی ترلان پروانه
-
بارشهای شدید این پل تاریخی را ویران کرد
-
بازیگر سریال گرگ و میش در این عکس زیباتر از همیشه شد
-
نانسی با یک استایل چشمگیر به استقبال سال جدید رفت
-
بازیگر سریال پایتخت با این تصویر آفتابی شد
-
بازداشت ۴دانشجو در پی اعتراضات امروز در دانشگاه تهران
-
صحنه دوستداشتنی که یک متصدی پمپبنزین خلق کرد
-
رازگشایی از جنایت در یکی از پارکهای تهران
-
ویدئویی از اقدام دستهجمعی و قشنگ پرسپولیسیها
-
ارتفاع برف در این نقطه به ۲ متر رسید
-
برای پایان اعتراضات، تهران و شهرهای دیگر را تعطیل نکنید!
-
لحظه هولناک رانش زمین در جاده خوزستان
-
سانسور عجیب مهران مدیری در سریال جدیدش خبرساز شد
-
بازداشت ۴دانشجو در پی اعتراضات امروز در دانشگاه تهران
-
هزینه نجومی جذب پدیده لیگ برای پرسپولیس
-
تکلیف وام ازدواج برای سال ۱۴۰۵ مشخص شد
-
واکنش مشاور رهبری به مجوز ترامپ برای حمله به ایران
-
گزارش ایرنا از تجمعات اعتراضی امروز دانشگاهها
-
تصویری که از جو امروز مجلس توجهبرانگیز شد
-
اولین واکنش به خبر استعفای جنجالی ساعات اخیر
-
دلالی هزار میلیاردی در فوتبال ایران فاش شد
-
پاسخ مثبت عراقچی به پیشنهاد ترامپ برای مذاکره
-
عجیب اما واقعی؛ تهران سومین شهر پاک جهان شد!
-
ملیپوش ایران زیر سایه وسوسه دلار مهاجرت کرد
-
آمریکا فهرست تحریمهای ایران را اضافه کرد
-
حقوق هر کارمند صداوسیما مشخص شد
-
روزنامه اصولگرا به همتی یک لقب جدید داد
-
تصاویر خبرگزاری فارس از امروز ظهر در مرکز تهران
-
دستور شبانه مسعود پزشکیان در پی اعتراضات
-
رئیس جدید بانک مرکزی معرفی شد
-
ناگهان فردا تعطیل شد!
-
پاسخ فوری شمخانی به تهدیدات امشب ترامپ
-
پزشکیان رسما عقبنشینی کرد
-
سلمان خان در سن ۶۰ سالگی همچنان جذاب است
-
محتوای جلسه ترامپ و نتانیاهو درباره ایران تقریبا فاش شد
-
نقشه نتانیاهو برای آغاز حملات اسرائیل و آمریکا به ایران
-
اولین ویدئوی رسمی منتشر شده از اعتراضات امروز
-
کاهش قابل توجه قیمت دلار و سکه در چند ساعت
-
نطق شبانه فردوسیپور درباره اعتراضات اخیر
-
از واشنگتن تا تهران؛ سه نکته مهم درباره ۲۴ ساعت ملتهب
بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج
-
سالن های آرایش و زیبایی
-
پزشکان پوست و مو
-
آموزشگاه آشپزی در تهران
-
گالری پوشاک
-
اخذ ویزا
-
کاشت ناخن
-
محصولات پزشکی
-
تدریس خصوصی
-
مزون و شوی لباس
-
اعزام دانشجو
-
خدمات آرایشی و زیبایی
-
خدمات درمانی
-
مدارس
-
طلا و جواهر و زیورآلات
-
صرافی
-
محصولات آرایش و زیبایی
-
خدمات حیوانات خانگی
-
مهد کودک
-
مبلمان
-
سیسمونی و نوزاد
-
مراکز درمانی
-
پت شاپ
-
رستوران و تهیه غذا
-
تعمیرات مبل در تهران
-
خدمات تفریح و سرگرمی
-
پزشکان متخصص
-
باشگاه های ورزشی
-
فست فودهای تهران
-
سرویس خواب
-
موبایل
-
دکتر زنان در تهران
-
فروشگاه ها و لوازم ورزشی
-
کافی شاپ و سفره خانه
-
دکوراسیون داخلی
-
لوازم خانگی
-
دندانپزشکان
-
آموزشگاه ها
-
صنایع غذایی
-
تزیینات داخلی
-
خدمات منزل
-
دندانپزشکی کودک
-
آموزشگاه زبان در تهران
-
تشریفات و موسسه پذیرایی
-
خدمات ساختمان
-
فروش و خدمات خودرو
-
پزشکان زیبایی و لاغری
-
آموزشگاه موسیقی
-
خدمات مجالس
-
قالیشویی در تهران
-
سایر خدمات
-
جراحی بینی و زیبایی
-
آموزشگاه هنری
-
آتلیه عکاسی
-
آژانس مسافرتی و هتل
نظر کاربران
جالب بود عین رمان نوشته بودی
بیشتر شبیه فیلمای هندی بود
چه باحال.حقش بود ولی.زن رو هر 6 ماه باید عوض کرد!!!
حیف جوونی که به خاطر هوس بازی دیگری عمرش تو زندان هدر شده.
- ۱۳۹۴/۰۳/۳۱
هر 6 ماه زنتو عوض کن ولی عواقبشم میچشی !!
چه خوبه ادم برادر داشته باشه .....من ندارم ........از اونایی که دارند خواهش میکنم قدر هم و بدونید