مردانی که قربانی خشونت زنان شدهاند
سال گذشته، پزشکی قانونی کشور به پرونده بیش از هزار و۵۰۰ مرد رسیدگی کرده است که قربانی خشونت و آزارهای روحی و روانی از سوی همسرانشان شده بودند.
شواهد نشان میدهد، خشونت خانوادگی علیه مردان روند روبه رشدی در جامعه دارد؛ هرچند این قشر عمدتاً به خاطر برخی مشکلات خانوادگی و اجتماعی و ترس از قضاوت اطرافیان و به مضحکه گرفته شدن، از مطرح کردن شکایت خود در محاکم قضایی خودداری میکنند.
هر از گاهی صدایشان میآید، فرقی نمیکند سرظهر باشد، عصرباشد یا آخرشب. اول ازلیچارهای زن شروع میشود و چند دقیقه بعد صدای مرد در میآید که انگار حال و حوصلهای برای بحث و جدل ندارد. کم کم، بگو مگوها مثل شعله آتش کم جانی آرام آرام گر میگیرد و ولوم صدای طرفین بالا و بالاتر میرود: «تو اون شب چرا جلوی مادرت با من بد حرف زدی؟چرا جواب مادرت رو ندادی که مدام داشت بهم تیکه مینداخت!آخه از دستت چیکار کنم؟به کی پناه ببرم و... . .»مرد هم که میخواهد کم نیاورد صدایش را روی سرش میاندازد: «خوب کاری میکنم؛ با آدمی مثل تو باید همین کاررو کرد تا توباشی که پاتو از گلیمت درازتر نکنی».
آخرش هم زد و خورد و صدای گریه و زاری زن و حرف از طلاق و بیرون زدن مرد از خانه با صدای محکم بسته شدن در خانه و... دیوارهای خانههای نوساز هم آنقدر نازک شدهاند که چه بخواهی، چه نخواهی، صدای جیک توجیک همسایه بغلی را میشنوی! چه برسد که دعوا باشد، دست خودمان که نیست صدایشان میآید.
دعوای زن و شوهری که عجیب نیست به قول قدیمیها نمک زندگی است ولی گاهی این نمک از حدش میگذرد و خیلی شور میشود. دکترها هم هرروز میگویند که مصرف نمک زیاد بیماری با خود میآورد حالا چه فرقی میکند با غذا باشد یا با دعوا و کتک کاری زن وشوهری!
از قدیم اختلافات زن و شوهری و زبانم لال کتک کاری بوده ولی نه به حدی که فراگیر باشد و البته همیشه کسی که دستش را روی زنش بلند میکرد حرفها و نگاههای تند مردم او را سخت پشیمان میکرد، قدیمیها مثلهای خوبی داشتند و میگفتند مردی که دست روی زنش بلند کند، مرد نیست.
حالا گذشته از اینکه آمارهای عجیب و غریب درباره خشونت علیه زنان نه در ایران بلکه در کشورهای دیگر هم وجود دارد، پدیده جدیدی به تازگی در حال رخ دادن است، شوهرآزاری و کتک زدن مرد. یکی از همکارانم وقتی کتک خوردن مردهمسایهشان رابرایم تعریف میکند، انگار دارد صحنههایی از فیلم کمدی را جلوی چشمانم اکران میکند. اصلا غیرقابل باوراست که یک مرد چطور از دست زن کتک میخورد! عجیب است، شاید هم یک شوخی است!پیش خودم تصور میکنم که یک زن ۵۰-۴۰ کیلویی چطور میتواند یک مرد ۹۰-۸۰ کیلیویی را که از نظر جسمی و قدرت ۲برابر خودش است، مغلوب کند حتماً مثل آن قسمت کارتون تام وجری که موش کوچک دم گربه را میگرفت و روی هوا میچرخاند و به گوشهای پرت میکرد. خنده دار است بهخدا.
همکارم میگوید که شبها صدای مشاجرههایشان را میشنود، صدای شکسته شدن ظرفهای شیشهای و چینی آن هم نه از سوی مرد خانه بلکه از طرف زن شنیده میشود و صدای سیلی و مشت و لگد وصدای مرد که سعی دارد با صدای آرام که کسی نشنود به زنش بگوید نزن نزن. بعدش هم به جای اینکه مرد از خانه بیرون بزند زن جوان با عصبانیت و در حالی که سوییچ ماشین را روی انگشتش فر میدهد از خانه بیرون میزند و پیش از رفتن فریاد میزند «برمی گردم، خانه نباشی ها».
تفاوت واکنشهای مردانه و زنانه
عجب روزگار غریبی است. این را تا حالا نشنیده بودیم که مرد از دست زن کتک بخورد، بیشتر شبیه کمدی است تا واقعیت ولی بررسی این سوژه حاکی از آن است که خشونت علیه مردان در جامعهمان رخ میدهد و نمیشود آن را نادیده گرفت. ولی چه اتفاقی میافتد که کتک کاری در محیط خانه رخ میدهد، موضوعی است که باید از زبان روانشناسان و کارشناسان جویا شد.
دکتر مسعود غفاری، روانشناس در این باره به ایران میگوید: «زنان همیشه دارای ژست و فیگور مظلومنمایی هستند، براحتی ستمدیدگی خود را بزرگ نمایی کرده و با چاشنی گریه مظلومیت خود را به دیگران نشان میدهند و چون به ظاهر نیروی جسمانی و در موارد زیادی هم نیروی مالی مردها بیشتر نمایانگر است، ستم دیدگی یک زن از نگاه همگانی پذیرفتهتر میشود و این ستم دیدگی به او یک نوع معصومیت و حتی اعتبار میبخشد این در شرایطی است که بیان چنین ستم دیدگی و آزار برای یک مرد ضد ارزش، شرم آور و گونهای توهین به خود تلقی میشود. از آن سو معمولاً زنانی که قربانی خشونت همسرانشان میشوند، کبودشدگی بدن را به عنوان سند نشان داده و هیچگونه احساس منفی از این کار دریافت نمیکنند.
دکتر غفاری عقیده دارد که خشم، ترس، غم و شادی از هیجانهای طبیعی هر انسانی است و هر کسی میتواند هم به جا خشمگین باشد و هم از چیزهای منطقی مانند سرعت بالا، پرخوری، سیگار و مواد مخدر بترسد. هر انسانی در رو در رو شدن با مسائل غم زا، غمگین شده و در روبهرو شدن با مسائل شادی بخش از خود خوشحالی و هیجان نشان میدهد ولی در رابطه با مسائل خانوادگی مواردی دیده میشود که یک رفتار پرخاشگرانه که میتوان آن را مدیریت و هدایت کرد به شکل خام، کور و غیر منطقی و مشکلآفرین میشود.
او درباره اینکه چرا مردهایی که قربانی خشم همسرانشان میشوند، برای شکایت از وضعیت به وجود آمده کمتر به پزشکی قانونی مراجعه میکنند، توضیح میدهد: «چنین اقدامی از سوی یک مرد ننگ محسوب میشود. آنها میگویند که اگر من از زنم کتک بخورم ترجیح میدهم برادرم نداند اما در مقابل زنان قربانی خشونتهای خانوادگی ترجیح میدهند، همه خشونت همسرانشان را بدانند. یک زن براحتی به پزشکی قانونی میرود اما این برای یک مرد افت بشمار میرود چون ارزیابی بیننده یا شنونده در مورد او خراب میشود.
«هر گاه پایه اندیشه خشم باشد، گفتار به شکل ناسزا، فحاشی، بد گویی و بددهنی و رفتار هم به شکل کتک کاری و زد و خورد بروز میکند.»
آمارها چه میگویند
آمارها حاکی از این هستند که در۷ماهه نخست سال ۹۳ از میان ۴۵هزار و ۵۵۵ تنی که قربانی خشونت شده و به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند، هزار و۳۸۴تن مرد بوده اند؛ این در حالی است که به گفته یک منبع آگاه در پزشکی قانونی (که البته نمیخواهد اسمی از وی برده شود) تعداد مردانی که قربانی خشونت خانگی میشوند، خیلی بیشتر از تعداد رسمی پروندههای مفتوحه است.
این منبع در ادامه میافزاید: «مردان به دلایل بسیاری تحت آسیب جسمی و روحی از سوی همسران خود قرار میگیرند ولی به خاطر اینکه مرد هستند از شکایت صرفنظر میکنند البته عدهای هم هستند که به دلیل اینکه میترسند از سوی مردان یا زنان دوست و آشنا و فامیل مورد تمسخر قرار بگیرند از طرح شکایت و مراجعه به پزشکی قانونی خودداری میکنند.»
این پزشک متخصص در تشریح یکی از پروندههایش در این زمینه میگوید:
ارسال نظر