نگرانی از فروریختن باورهای شهروندان در انتخابات
اظهارات نامزدهای دوازدهمین انتخابات ریاستجمهوری درباره وضعیت کشور و ارایه آمار از مشکلات در این برهه زمانی بازمیگردد به الگوی عمل سیاسی یا کنش سیاسی که در کشور پیش گرفتهایم. ما فکر میکنیم عرصه سیاست، لزوما عرصه مبارزه دوست و دشمن و مبتنی بر تقابلهای خصمانه بین دو گروهی است که با یکدیگر تفاوت بنیادی و ریشهای دارند.
اعتماد نوشت: ذهنیتمان این است که هر نوع تفاوت را بلافاصله تقلیل میدهیم یا تبدیل میکنیم به تخاصم. نمیتوانیم درک کنیم که دو نفر ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند و بخواهند تفاوتهایشان را ابراز و بیان کنند بدون اینکه با یکدیگر متخاصم باشند. گویی تنها قالب بیان هر نوع تفاوت فکری، برنامهای، اندیشهای، تخاصم است. عادت نکردیم متفاوت باشیم و در کنار یکدیگر، تفاوتهای یکدیگر را بیان کنیم. اگر کسی با ما تفاوت دارد، دشمن است و باید با دشمنمان به هر شیوهای که میتوانیم دشمنی و تخاصم بورزیم تا بتوانیم او را از میدان به در کنیم. پس هر چه از جانب او هست را باید سیاه و تاریک نشان بدهیم. یعنی براساس همان نگاه مطلقاندیشی سیاه و سفید، باید پرونده او را به یک پرونده سیاه و پرونده خودمان را به یک پرونده سفید تبدیل کنیم و مرز بکشیم. یک راه کشیدن مرز هم این است که آمار و اطلاعاتی ارایه بدهیم که وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نامطلوب نشان میدهد. ارایه این آمار این تصویر را میسازد که تمام نابسامانیها و شاخصهای منفی، مربوط به عملکرد طرف مقابل است و به نحوی به خود تبرئهسازی بپردازیم و خودمان را از این فرآیند تبرئه
کنیم و القا کنیم که سیاستهای رقیبمان، این وضع نامطلوب را ایجاد کرده. در حالی که وضعیت شاخصهای ما در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در شرایط کنونی، زاییده حدود ٤ دهه عملکرد جمهوری اسلامی است و نمیتوان این وضع را صرفا به رقیب منسوب کرد. اما وقتی نامزدها درگیر مبارزاتی میشوند که هدف ساکت کردن خصم و طرد او است و استراتژی، تبدیل کردن طرف به یک دشمن و طرد او از ریشه است وضعیت را به گونهای سیاه نشان میدهیم که ناامنی روانی ایجاد کنیم. در چه کسانی؟ در مردمی که حرف ما را میشنوند و در چهره ما و در فعالیتهای ما امکان رهایی و امکان نجات ببینند. ما ناامنی روانی ایجاد میکنیم و از آن طرف، تصویری از خودمان ارایه میدهیم با این پیام که من میتوانم ناامنی روانی تو را مرتفع کنم. اما در نظر نمیگیریم که ممکن است ایجاد ناامنی روانی با عوارض دیگری همراه باشد و فرد بر اثر احساس ناامنی روانی، اعتماد به محیط پیرامون خود را از دست بدهد.
من در چه شرایطی احساس ناامنی میکنم؟ وقتی نسبت به محیط اجتماعی، به واقعیت اجتماعی پیرامون، به کنشگران، به محیطی که بر من حاکم است بیاعتماد باشم و نپذیرم که این محیط میتواند حافظ و نگهدار من باشد یا از منافع من دفاع کند. ناامنی، زاییده عدم اعتماد است و باید در نظر بگیریم که نباید در کنشهای سیاسی خود، شهروندان را به سمت بیاعتمادی بنیادی سوق دهیم. بیاعتمادی بنیادی که شامل همهچیز میشود و همهچیز را در بر میگیرد و حتی نسبت به خودمان هم بر انگیخته خواهد شد. سیاهنمایی شاخصها و امکان القای ناامنی و ناامیدی و یأس و بیهودگی در شهروندان، ناشی از تعریف ما از کنش سیاسی رقابتی است که این شیوه نیازمند اصلاح است و برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی، باید رقابتهایمان را در چارچوب مناسبتری ساماندهی کنیم. البته اگر انتقادات بیان نشود و تفاوتها گفته نشود ، انرژی لازم برای شرکت در انتخابات در مردم ایجاد نمیشود.
انرژی و انگیزه لازم، زمانی در مردم ایجاد میشود که احساس کنند چیزی قرار است تغییر کند. افرادی که در فضاهای انتخاباتی شرکت میکنند، باید احساس کنند با فضای متفاوت مواجهند و شرکت در این رقابت، میتواند به تغییر برخی چیزها در فضای زندگیشان منجر شود. منتها این نوع مبارزات نباید به اینجا برسد که عقل سلیم را از کار بیندازد. عقل سلیم یعنی چه؟ یعنی توافق ما در مورد بسیاری امور بدیهی. مبارزات انتخاباتی نباید اینگونه باشد که من نسبت به اینکه الان، سال ١٣٩٦ است یا امروز، یکشنبه است یا الان روز است شک کنم.
من در چه شرایطی احساس ناامنی میکنم؟ وقتی نسبت به محیط اجتماعی، به واقعیت اجتماعی پیرامون، به کنشگران، به محیطی که بر من حاکم است بیاعتماد باشم و نپذیرم که این محیط میتواند حافظ و نگهدار من باشد یا از منافع من دفاع کند. ناامنی، زاییده عدم اعتماد است و باید در نظر بگیریم که نباید در کنشهای سیاسی خود، شهروندان را به سمت بیاعتمادی بنیادی سوق دهیم. بیاعتمادی بنیادی که شامل همهچیز میشود و همهچیز را در بر میگیرد و حتی نسبت به خودمان هم بر انگیخته خواهد شد. سیاهنمایی شاخصها و امکان القای ناامنی و ناامیدی و یأس و بیهودگی در شهروندان، ناشی از تعریف ما از کنش سیاسی رقابتی است که این شیوه نیازمند اصلاح است و برای جلوگیری از ایجاد چنین وضعیتی، باید رقابتهایمان را در چارچوب مناسبتری ساماندهی کنیم. البته اگر انتقادات بیان نشود و تفاوتها گفته نشود ، انرژی لازم برای شرکت در انتخابات در مردم ایجاد نمیشود.
انرژی و انگیزه لازم، زمانی در مردم ایجاد میشود که احساس کنند چیزی قرار است تغییر کند. افرادی که در فضاهای انتخاباتی شرکت میکنند، باید احساس کنند با فضای متفاوت مواجهند و شرکت در این رقابت، میتواند به تغییر برخی چیزها در فضای زندگیشان منجر شود. منتها این نوع مبارزات نباید به اینجا برسد که عقل سلیم را از کار بیندازد. عقل سلیم یعنی چه؟ یعنی توافق ما در مورد بسیاری امور بدیهی. مبارزات انتخاباتی نباید اینگونه باشد که من نسبت به اینکه الان، سال ١٣٩٦ است یا امروز، یکشنبه است یا الان روز است شک کنم.
عقل سلیم، اجماع بر مجموعهای از بدیهیات است و اجماع بر این بدیهیات به ما کمک میکند زندگی اجتماعی ما تداوم پیدا کند. در غیر اینصورت، با انقطاع و گسست ارتباطی در جامعه مواجه میشویم و دیگر هیچکس زبان هیچ کس را نمیفهمد. شیوه مبارزات انتخاباتی باید به نحوی باشد که در عین بازنمایی تفاوتها، به سرشت ارتباطی زبان خیانت نکند و امکان ارتباط انسانها و ارتباط اعضای این جامعه را در فردای روز پس از انتخابات هم فراهم کند. لازمه چنین نتیجهای یک تجربه نهادین است؛ مجموعهای از تجربیات و تدابیر نهادی که باید در کشور در زمینههای مختلف اتخاذ شود. ما نیازمند تدابیر نهادی برای رسیدن به وضعیت مطلوب انتخاباتی هستیم. نهادهای دموکراتیک در این کشور باید تقویت شوند ضمن آنکه نیازمند تجربه سیاسی، تحزب و برنامههای حزبی مشخص، گفتوگو و تعامل مستمر بین احزاب گوناگون در عین تفاوتهایشان هستیم و باید در فضای سیاسی ما، فضایی شکل بگیرد که غیر از موعد انتخابات هم، احزاب سیاسی مختلف با یکدیگر در گفتوگو و تعامل و بحث و مجادله باشند و فقط مختص به دورههای چهار سال یکبار انتخابات نباشد.
در عین حال، نامزدهای انتخابات گاهی آمارهای اغراقشدهای از اقدامات و عملکرد خود ارایه میدهند که به یک معنا میتوان این آماردهی را ارایه دروغ دانست. یکی از نقاطی که باید به اجماع و عقل سلیم و توافق برسیم در مورد همین آمارهاست. تعریف ما از شاخصهای مختلف باید مبنا داشته و قابل تغییر توسط افراد یا دولتها نباشد. در حالی که دیدهایم که بعضا تعاریف، تعریف یک متغیر اجتماعی و اقتصادی عوض شده و شیوه سنجش آن تغییر میکند. ما فاقد نهاد ملی مرجع در مورد آمارها هستیم و آمارها هم دستخوش اختلافات و بازیهای سیاسی میشود. در چنین شرایطی، هر فردی میتواند آماری به میدان بیاورد که معلوم نیست این آمار، چگونه و در چه مرجعی تهیه و ثبت شده است.
برخی نامزدها هم وعدههایی بزرگ میدهند، وعدههای بزرگ برای تغییر که آن هم به معنای سوار شدن بر آمال و آرزوهای بعضا خام عموم مردم و بخشی از مردم است. همه مردم برای بهبود زندگیشان آمال و آرزوهایی دارند. وقتی معلمها و کارگرها خواستار افزایش حقوق بودند، من گفتم خوب است معلمان و کارگران شریف، شعار بدهند که حقوقهایشان نصف شود اما قدرت خرید پولشان بازگردد. امروز، برخی نامزدها وعده پرداخت پول میدهند. توده مردم باید بدانند که پول دادن، هنر نیست جز آنکه به ایجاد تورم منجر میشود. دولتها باید بگویند چگونه بهرهوری ملی را افزایش میدهند و چگونه قدرت خرید پول را به پول برمیگردانند.
برخی نامزدها وعده میدهند حالا که تورم در حال افزایش است و تو هم قدرت خرید نداری، من به تو پول بیشتر میدهم. اقتصاددانان دنیا ثابت کردهاند که افزایش حجم نقدینگی همراه با تورم و کاهش ارزش پول است. معلم جمهوری اسلامی، یک زمان ٣ هزار تومان حقوق میگرفت و امروز، با افزایش ١٠٠٠ برابری، ٣ میلیون تومان حقوق میگیرد اما با این افزایش کدام یک از مشکلات اقتصادی او حل شده؟ بخشی از این روشنگری وظیفه روشنفکران و رسانههاست که مردم را آگاه کنند نسبت به اینکه آن افرادی که میگویند ما پول بیشتری به شما میدهیم، به نحوی مردم را فریب میدهند و مردم باید از این افراد بخواهند که قدرت پول ملی را برگردانند. این افراد باید بگویند که چگونه قادر به کنترل تورم و بازگشت ارزش پول هستند که البته ارایه چنین راهکارهایی نیازمند برنامههای پیچیده و مشکل است.
افرادی که پوپولیستی عمل میکنند، آن برنامههای پیچیده و مشکل را ندارند یا اگر داشته باشند، نمیخواهند مطرح کنند بلکه راهحلهای سادهاندیشانه و سادهبینانهای به مردم میدهند تا مردم را با چنین وعدههایی خوشحال کنند. مردم هم باید با هوشمندی به این افراد نشان بدهند که بس است وعدههایی که سالهای سال شنیدهاند و روزبهروز هم وضعیت اقتصادیشان نامناسبتر شده است. خواستههایی که جامعه مدنی، به ویژه اتحادیهها و گروههای صنفی مطرح میکنند، نباید افزایش حقوق و دستمزد باشد بلکه باید خواستار ایجاد ظرفیت دانشی، در بخش غیردولتی باشند و خواستههایشان را به سمت تعمیق ظرفیتهای اقتصادی کشور هدایت کنند نه آنکه این خواستهها به تخریب این ظرفیتها و افزایش تورم منجر شود.
پ
نظر کاربران
احتیاج به آمار و ارغام نیست فقط کافیست به میان مردم بیایید واز آنها بپرسید که آیا از وضعیت کنونی راضی هستید. یا نه مردم ایران خود بهترین تحلیلگران هسنتد و احتیاج به کسانی ندارند که فقط پشت میز. می نشینندو با اعداد وارغام دلشان را خوش می کنند