۶۲۴۸۷۴
۵۰۰۵
۵۰۰۵
پ

نادر مشایخی: در غربت عاشق فروغ شدم

نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر، نخستین موسيقي‌داني که اپرایی بر اساس اشعار فروغ فرخزاد نوشته و به اجرا در آورده است. او نه یک بار بلکه سه تجربه مختلف در این‌باره داشته و کنسرت‌هایی به زبان فارسی و آلمانی در خارج ایران به روی سن برده است.

روزنامه قانون: نادر مشایخی، آهنگساز و رهبر ارکستر، نخستین موسيقي‌داني که اپرایی بر اساس اشعار فروغ فرخزاد نوشته و به اجرا در آورده است. او نه یک بار بلکه سه تجربه مختلف در این‌باره داشته و کنسرت‌هایی به زبان فارسی و آلمانی در خارج ایران به روی سن برده است.
نادر مشایخی: در غربت عاشق فروغ شدم
«نشریه نیلوفرآبی»در شماره اخیر خود با مشایخی درباره فروغ و اشعارش و تجربه‌ او به عنوان يك موسيقي‌دان که متفاوت‌ترین آثار را در این زمینه پدید آورده گفت‌وگو کرده است که بخش هایی از این گفت و گو را در ادامه می خوانیم.
چه شد که سراغ اشعار فروغ رفتید؟

سه بار با آثار فروغ کار کردم که مضمون اصلی در هر سه خود فروغ بود. به‌دليل اینکه جنبه‌های مختلف او از جمله نوع نگاهی که به اطرافش داشت و حساسیت‌هایی که نتایج جالبی ایجاد می‌کرد، برایم جالب بود. زنی در ایرانِ آن زمان که به نظرم به شدت تنها بود و چیزهایی را که می‌دید و سعی مي‌كرد بگويد، به نیرو و شجاعت خاصی نیاز داشت. جالب‌تر اینکه سعی می‌کرد در شعرش با تصویر کار نکند.
یعنی تصویرسازی نکند بلکه این تصویرسازی را به عهده‌ مخاطب بگذارد. به‌عنوان مثال در شعرش می‌گوید: «گوش کن، وزش ظلمت را می‌شنوی؟» در «تولدی دیگر» بالای ۵۰ مورد با واژگان و مفاهیم شنیداری سر و کار دارد؛ مانند: شنیدم این، شنیدم آن و گفتن. دايم با صدا کار دارد، مثل صدای طوفان و...این جنبه‌های شعر فروغ را زیر نظر گرفتم؛ یکی تفسیری است که او از صدا دارد و دوم اینکه از صدا استفاده‌ ابزاری می‌کند تا تصوری را در خواننده ایجاد کند که به این صورت خیلی وسیع‌تر می‌شود.
چون وقتی خواننده چیزی را می‌شنود، بیشتر تاثیر می‌پذیرد تا وقتی که چیزی را ببیند.به‌ طور کل هرچه بیشتر جلو می‌رود، چند زنی می‌شود. براي مثال در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» فقط خودش و یک زن نیست بلکه چند زن مختلف هستند که دارند حرف می‌زنند. یعنی خودی که در حال نشان دادن جنبه‌ دیگری از خود است. البته بعدها زن‌های شاعر دیگری را دیدیم که به ابعاد دیگر زنانگی اشاره می‌کنند ولی فروغ از این جهت که جزو اولی‌ها بود ارزش پیدا کرد.

کدام بخش از شخصیت فروغ در شعرهایش برای شما جذاب‌تر است؟

شخصيت او زماني براي من شكل گرفت كه با اشعارش كار كردم. ما نمی‌دانیم که او چطور آدمی بوده است. ما داریم او را درست می‌کنیم و با اشعارش شخصیت‌پردازی می‌کنیم. اين در واقع کاری است که خواننده باید بکند. به قول داستايفسكي:«فكر نكنيد نويسندگي رمان خیلی مشكل است بلكه این خواندن رمان است كه دشواری اصلی‌ است». يعني كسي كه اثری را مي‌خواند، حداقل همان اندازه بايد به خودش زحمت بدهد تا این شخصیت‌ها را برای خودش تجسم کند.
مانيز سعي مي‌كنيم از طريق اشعار فروغ شخصيت‌های شعر او و همین‌طور شخصیت خودش را تجسم کنیم و ببینیم چجور آدمی است. به نظر من فروغ یک فم‌فاتال (زن اغواگر و شهرآشوب )بود. زنی که خیلی دلربا و خواستنی است و همه‌ آقایان دنبالش هستند ولی او همیشه عاشق و فارغ است و حتي برایش مهم نیست که کسی راجع به او حرف بزند یا نزند بلکه دنبال کار خودش است و فکرش جای دیگریست. روی همین حساب، این همه جذاب است. بعد هم آن جسارتی که در کلامش دارد؛ مثل شعر مرز پر گهر.
در فرهنگ زمان شاه و حتی در فرهنگ انتلکتوئل نيز فروغ به عنوان زنی تصور می‌شود که در کارهایش مود جلف بودن دارد. یعنی آدم‌ها را جذب می‌کند و آن‌ها بازی می‌کند و خیلی نجیب نیست. به نظر من این‌ها مساله‌ فرعی و ثانویه هستندو اولویتی در شعر او ندارند. مساله‌ من شعرهای اوست، نه اینکه او نجیب بوده یا نبوده.اغلب كارهايي كه از فروغ و آثارش ساخته شده‌اند، پاپ هستند.

به نظر شما چرا بين همه اين توليدات كار اساسي‌تري با اشعار فروغ انجام نشده است؟مگر با چه‌کسی انجام شده که با آثار فروغ انجام شده باشد؟

به‌طور کل ما موزیسین انتلکتوئل کم داریم و این واقعیت است. حتی در مورد کلیت موسیقی تا به حال خیلی به‌ندرت موزیسینی را دیده‌ام که عمیق باشد. تا به حال سراغ عمق موسیقی نرفته‌اند و ما جز دو سه نفر، موزیسین واقعی نداریم.
چه ویژگی‌ای باعث شد که شما در مورد فروغ و آثارش کار کنید؟

در شرایطی به سراغ فروغ رفتم که در وین بودم؛ حدود سال‌های1980- 1979 میلادی (1361 -1360 شمسی). در ایران نيز شعرهای او را می‌خواندم ولی چندان برایم جالب نبودند. در وین که دوباره به سراغ فروغ رفتم دیگر سنم بالاتر رفته بود، هدفی که می‌خواستم دنبال کنم کمی آشکارتر و علاقه‌مندیم به فروغ بیشتر شده بود. در ضمن وقتی در یک کشور غریب هستی، به فرهنگ خودت علاقه‌مندتر می‌شوی و آنجا سعی می‌کنی ایرانی شوی.

نخستين کاری که انجام دادید چه بود؟

شعر «آن روزها» که کاری برای پیانو بود و فقط یک نفر شعر را دکلمه می‌کرد. این شعر شروع ارتباطم با فروغ بود. شاید به این دلیل که من در غربت داشتم به آن روزهای نوستالژیک فکر می‌کردم، به آن روزهای ایران. وقتی آن روزها را خواندم به فروغ احساس نزدیکی کردم و عاشق این زن شدم. مدت سه ماه تسخیر این زن شدم، دست‌هایم را بسته ‌بود و تازه بعد از اجرا کمی این احساس فروکش کرد. دو سه سال بعد دوباره رفتم سراغش.
انگار که بعد از مدتی دوباره به یک دوست و عشق قدیمی رجوع می‌کنی. در دوره‌ دوم درست آن چیزهایی از کار فروغ به چشمم خورد و مرا جلب کرد که سعی می‌کند مانند متن‌های مذهبی محکم روی آن بایستد، مانند شعرهای دوره‌ میانه. من با این سنم با کارهای دوره‌ اول شعری او رابطه برقرار نمی‌کردم چون بیشتر در مورد عشق‌های بچگانه است که البته آن‌ها نيز زیبا و بعضی‌شان خیلی خوب هستند. اما در همه‌ آن‌ها یک چیزی است که آدم متعجب می‌شود و آن اینکه فروغ با کمال شجاعت از خودش می‌نویسد. در هر سنی از خودش می‌گوید، در20سالگی، 30 سالگی.
کار دوم چه نام داشت و چگونه اجرا شد؟

کار دوم را با هانا شیگولا اجرا کردم که معروف‌ترین هنرپیشه‌ زن آلمان است و تمام فیلم‌های راینر ورنر فاسبیندر را بازی کرده. با ناامیدی با او تماس گرفتم، احساس می‌کردم امکان ندارد که قبول کند. به هر حال او سوپراستار بود و لابد وقت نداشت و مي‌گفت: «این ایرانی‌اي‌ که موسیقی مدرن کار می‌کند کی هست؟!» به هر حال تماس گرفتم و به ایشان گفتم که ما می‌خواهیم یک شب با ترجمه‌های آلمانی اشعار فروغ را اجرا کنیم. هانا گفت حاضر است بيايدو خیلی زود هم قبول کرد.
گفتم: چه زود گفتید، من فکر می‌کردم حالا باید کلی برای‌تان توضیح بدهم و خودم را آماده کرده‌بودم که این‌چیزها را بگویم. اوگفت: نه، لازم نیست. من عاشق فروغم و دوستش دارم. گفتم چطور مگر؟ گفت: من و راینر فاسبیندر تمام فستیوال‌های اوبرهاوزن را به‌خاطر فروغ می‌رفتیم، برای اینکه در این فستیوال برای اولین بار فیلم «این خانه سیاه است» فروغ را در بخش مستند دیدیم و اين اثر آن‌قدر زیبا بود که جایزه‌ اول را گرفت . از سال بعد هم نام این جایزه را در بخش مستند جایزه‌ فروغ گذاشتند.
من او را خیلی دوست دارم و حاضرم این کار را انجام دهم». هانا آمد و بسیار هم زیبا کار کرد و من بسيار از کار او که هنرمندي حرفه‌ای بود لذت بردم. یعنی در تمرین کارهایی می‌کرد که بعد روی سن آن کارها را متبلور می‌کرد و تازه می‌فهمیدی که چرا این کارها را در تمرین می‌کرده. براي مثال اولین شعری که باید در کنسرت می‌خواند شعر «باد ما را خواهد برد» بود. آمد، نشست روی سن، من و ارکستر منتظر بودیم که شروع کند و بخواند ولی شروع نکرد و همین‌طور مردم را نگاه کرد.
مردم هم مانده ‌بودند که ایشان چرا شروع نمی‌کند. نوازنده‌ها هم منتظر بودند. چیزی نمی‌گفت و یک مدت طولانی فقط نگاه می‌کرد. بعد ناگهان شروع کرد: «آه آری، بیش از این‌ها می‌توان خاموش ماند...». ارکستر هم شروع کرد و یک مود خیلی خوبی به‌وجود آمد. او از این ایده‌ها داشت و سعی می‌کرد شعر را وارد میزانسن کند و چون موسیقی مرا شنیده بود، می‌دانست که جریان چیست و از نظر فونوتیک نيز سعی داشت خودش را به افکاری که من در اجرا داشتم نزدیک کند.
و سومین اجرا؟

بار سوم در هامبورگ به کمک سپیده وحیدی که هنرمندی درجه یک است، کار کردیم. سبکی که او اجرا می‌کند، منحصر به فرد است و آثار را با یک خواننده آلمانی زبان به نام مارلیز پترسون خواندند. ما یک بار به آلمانی اجرا کرده‌ بودیم و یک ‌بار هم فارسی. گفتم پس این‌بار فارسی و آلمانی را با هم کار کنیم. این بار خواهش کردم که شعر «آیه‌های زمینی» را کار کنیم. اگر اجرا را بشنوید، متوجه کیفیت بالای کار مارلیز و سپیده می‌شوید و ارکستر هامبورگ نيز نوازندگی آن را انجام داد که بسیار عالی کار کردند.
قصد ندارید در ایران نيز از فروغ اجرایی داشته باشید؟

دو سه ماه دیگر توسط آنسامبل تهران انجام می‌شود. خیلی زیاد رویش کار کرده‌اند و این قابل تقدیر است که می‌خواهند چنین کار مشکلی را دوباره اجرا کنند. این کار خیلی سختی است چون در گذشته من می‌دانستم چه کسانی می‌خواهند بخوانند، می‌دانستم خواننده مارلیز پترسون است که هر چیزی را جلوی او بگذاری می‌تواند بخواند. آواز نوشتن آسان نیست، باید برای شخص بنویسید. در عمده‌ اپراها آهنگساز جوری نوشته که برای یک خواننده‌ مخصوص بوده و وقتی شخص دیگری قرار بود آن اپرا را اجرا کند، بعضی از آرایه‌ها را تغییر می‌دادند. یعنی حکم خیاط را پیدا می‌کرد که لباس را برای یک فرد مشخص دوخته است.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.
آموزش هوش مصنوعی

تا دیر نشده یاد بگیرین! الان دیگه همه با هوش مصنوعی مقاله و تحقیق می‌نویسن لوگو و پوستر طراحی میکنن
ویدئو و تیزر میسازن و … شروع یادگیری:

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با ١٥ سال گارانتي 9/5 ميليون تومان

ویزیت و مشاوره رایگان
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

سایر رسانه ها

    ارسال نظر

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

    بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج