نعمت احمدی-حقوقدان در روزنامه شرق نوشت: وقتی مدیرمسئول روزنامه «شرق»، قصه پرغصه بحران کاغذ را بهعنوان درددلی مشفقانه بین مدیران روزنامهها و خوانندگان در میان گذاشت، صحبت از این پیش آمد که چه بهتر، باید پذیرفت که عصر مکتوبات کاغذی به پایان رسیده است و دنیای جدید دیجیتالی و عصر مدرن فضای مجازی را پیشرو داریم.
نعمت احمدی-حقوقدان در روزنامه شرق نوشت: وقتی مدیرمسئول روزنامه «شرق»، قصه پرغصه بحران کاغذ را بهعنوان درددلی مشفقانه بین مدیران روزنامهها و خوانندگان در میان گذاشت، صحبت از این پیش آمد که چه بهتر، باید پذیرفت که عصر مکتوبات کاغذی به پایان رسیده است و دنیای جدید دیجیتالی و عصر مدرن فضای مجازی را پیشرو داریم.
یاد واردکننده زغال برزیلی افتادم که روی جعبه زغالهای وارداتی خود آگهی جالبی داشت به این مضمون که «به کمک جنگلهای ایران میآییم»؛ با مصرف زغال برزیلی به پایداری جنگلهای کشورمان کمک کنید! حال فلان کبابی یا سرآشپز چگونه میتواند رابطهای بین زغال وارداتی برزیلی با جنگلهای بیدرختشده شمال ایران برقرار کند بماند، اما کمبود یا نبود کاغذ در عرصه روزنامهنگاری تهیه کباب از زغال برزیلی نیست.
روزنامه با کاغذ معنا پیدا میکند، کتاب با ورقزدن اوراق بههمپیوسته و شیرازهبندیشده دلچسب است، دنیای استیو جابز با ابداع نرمافزاری به نام ibook در موبایل و تبلت اپل، بار سنگین حمل کتاب را به کنار گذاشته و میتوان هزاران کتاب به هر زبان را در یک تلفن جمع کرد و در سفر و حضر خواند. من که خود دارای کتابخانهای با بیش از ١٢ هزار عنوان کتاب هستم و ساعات کار و فراغتم را بین کتابهایی که در طول چهار دهه فراهم آوردهام سپری میکنم، با اینکه در تلفن همراهم بیش از سه هزار عنوان کتاب، حتی کتبی را که دسترسی به آنها فعلا امکانپذیر نیست ثبت کردهام و در لابی هتل، در پرواز، در راهپیمایی پایان هفته در مزرعهام و خلاصه هرجا که وقت و فرصت دست دهد امکان خواندن اوراق هزاران کتاب را دارم، نمیتوانم دنیای کتاب ملموس و به گفته قدیمیها «سر در کتاببردن» را فراموش کنم.
از طرفی رونق فضای مجازی و سرعت انتشار و انتقال اخبار و نوشتهها هم نتوانسته قرابت دنیای کاغذی مطبوعات و کتاب را از بین ببرد. مهمتر اینکه تأثیري كه نوشته روی اوراق کاغذ باقی میگذارد، قابل مقایسه با دنیای مجازی و دیجیتالی نیست. مطلب نوشته روی کاغذ، سند ماندگاری است که ازبینرفتنی نیست و اگر مطلبی له یا علیه فرد یا افرادی نوشته و منتشر شود، خواه درست یا غلط اثرات و تبعات آن تا همیشه باقی میماند؛ برای نمونه، وقتی رئیس فعلی ستاد بحران کشور، آقای اسماعیل نجار، استاندار کرمان بود
- استانی که سالهاست گویی روی ویبره قرار گرفته و وقت و بیوقت میلرزد- از قول ایشان در یک نشریه محلی با گستره استانی نه کشوری، نقلقولی به این مضمون چاپ شد: در بازدیدی که از ویرانیهای زلزله یکی از مناطق زلزلهزده کرمان داشتم و همهجا خراب شده بود، یک دیوار سالم بین آنهمه ویرانی جلبتوجه میکرد. روی این دیوار عکسی از محمود احمدینژاد نصب شده بود. از فحوای این نقلقول، استنباط میشد لابد به حرمت محمود احمدینژاد و به احترام عکس او دیوار در پی زلزله تخریب نشده بود و چنین استنباط میشد که انفاس گرم رئیس دولت نهم حتی از پشت عکسش هم به زلزله نهیب میزند که در این مکان خرابی موقوف!
مطلبی که به نام آقای نجار در تاریخ ثبت شده و نگارنده هم در یکی از مصاحبههایم در نقد عملکرد ستاد بحران کشور و اینکه مدتی بعد از زلزله کرمانشاه نتوانسته وسایل اولیه زلزلهزدگان را در اختیار آنان قرار دهد، به این موضوع اشاره کردم، اما واقعیت چیز دیگری بود و زمانی که به واقعیت رسیدم، بر خود فرض و لازم دیدم از ایشان عذرخواهی کنم. هرچند آقای اسماعیل نجار در شرایط بحرانی که قرار میگیرند سخنانی میگویند که به یقین در شرایط عادی نخواهند گفت و باید دقت كند كه تیر از چله کمان رهاشده دیگر اختیار آن را ندارند، والا وقتی بگویند با توجه به زلزله اخیر تهران بر ساکنان این شهر فرض است که خانه پدری خود را در شهرستان حفظ کنند، نقل عین مطلب «اگر در تهران زندگی میکنید باید جای دومی را برای خود داشته باشید، خانه پدریتان را در شهرستان حفظ کنید»، نقل این مطلب هماناندازه بار منفی دارد که موضوع عکس احمدینژاد بر دیوار خرابنشده از زلزله در کرمان! همه ساکنان تهران که مثل نگارنده شهرستانی نیستند که در ولایت خانه پدری داشته باشند و تازه اگر خانه پدری هم باقی مانده باشد، دو، سه نسل فرزند و نوه و نتیجه، آن هم با توجه به کثرت اولاد
شبیه خانه قمرخانم سریالهای قديمي خواهد شد، اما موضوع نصب عکس رئیس دولت نهم روی دیوار در کرمان از اساس غلط است و این خبر دروغ متأسفانه همان تیر رهاشده از چله کمانی است که با تأسف، به غلط خوب بر هدف نشسته است.
داستان این است که نشریهای محلی در استان محل تولدم، کرمان، نمیدانم از کجا این مطلب را کشف کرده بود که استاندار کرمان چنین مطلبی گفته است. حال اینکه در واقع آقای نجار این مطلب را نگفته بود. بعد از انتشار مطلب در نشریه محلی کرمان به نقل از استاندار، او شکوائیهای علیه نشریه چاپکننده مطلب خلاف، طرح و به دادسرای کرمان تقدیم کرد...
...و علیه مدیرمسئول نشریه محلی کرمان کیفرخواست هم به این اتهام صادر شد که نقلقول خلافی را به استاندار نسبت داده است. بعد از صدور کیفرخواست و ارجاع به دادگاه مطبوعات کرمان، آقای نجار که برخلاف چهره به ظاهر خشن، قلبی رئوف دارد، با صلاحدید دوستان و به قصد کمک به مطبوعات محلی از شکایت خود صرفنظر کرد، اما ذهن مردم مطلب غیرواقع استنادی به استاندار وقت کرمان را پذیرفت و تا امروز هرگاه حادثهای رخ میدهد، خصوصا زلزله، من غیرحق این مطلب بهنوعی علیه ایشان تکرار میشود که آقای نجار چنین گفتهای داشته است.
روزنامه کاغذی ولو روی ١٦ صفحه یا ١٢ یا ٨ صفحه هنوز و به باور من تا همیشه میتواند در مقابل فضای مجازی قدرت و توان بالای خود را حفظ کند. سطربهسطر رسانه مکتوب، ورقبهورق کتاب، ارزش ماندگاری دارد. متأسفانه ولنگاریای که در فضای مجازی حاکم شده است دارد به رویهای تبدیل میشود که بهراحتی قواعد حاکم بر دنیای مکتوب را میشکند، اما یک حسن دارد؛ باید بهجد حرمت قلم را نگه داشت، باید در بیان مطالب دقت داشت؛ تیری که رها شد، دیگر به چله کمان برنمیگردد.
نظر کاربران
برعکس فضای مجازی روبه روزنامه هاترجیح میدین