مهساجزینی در روزنامه شرق نوشت: رئیسجمهوری که در نشست خبری درباره واضحات توضیح میدهد و از بدیهیات میگوید؛ آنچه «هست» و «باید بشود» که معمولا از زبان منتقدان و تحلیلگران و کارشناسان و مردم باید بیان شود، از زبان رئیسجمهوری گفته میشود. میدانیم رئیسجمهوری فعال مایشا نیست و توانایی و قدرتش لزوما در قد و اندازه هیبت «رئیس» یک «جمهوری» نیست.
مهساجزینی در روزنامه شرق نوشت: رئیسجمهوری که در نشست خبری درباره واضحات توضیح میدهد و از بدیهیات میگوید؛ آنچه «هست» و «باید بشود» که معمولا از زبان منتقدان و تحلیلگران و کارشناسان و مردم باید بیان شود، از زبان رئیسجمهوری گفته میشود. میدانیم رئیسجمهوری فعال مایشا نیست و توانایی و قدرتش لزوما در قد و اندازه هیبت «رئیس» یک «جمهوری» نیست.
مردم هم برخی این را میدانند و برخی نه. برای همین حق این بود که حسن روحانی در فرصتهایی اینچنینی بیشتر درباره «امکانهای» این «نشدن»ها صحبت کند. گفتوگوی تلویزیونی حسن روحانی مخاطبان را ناامید کرد؛ مخاطبانی که سخنان جنجالی و وعدههای او در انتخابات ٩٦ را هنوز به یاد دارند. تصور میشد حسن روحانی دیروز صریحتر و شفافتر از شبی که روبهروی رشیدپور نشست، سخن بگوید. ابتدای نشست خبری نیز چنین امیدی میرفت که سخنانی متفاوت از او شنیده شود که نشد.
انتظار بود وقتی از زمانشناسی سخن گفت و اینکه مردم امروز سواد و معلوماتشان متفاوت شده با سال ٥٧، درباره تفاوت این خواستهها و نگرش «مردم متفاوتشده» نیز سخن بگوید. نمونههای این خواستههای متفاوتشده را این روزها شاهد بودیم. قطعا روحانی هم دیده است. شاید برای همین گفت: «مردم فقط به اقتصاد اعتراض ندارند، در مسائل سیاسی، روابط خارجی و... خیلی حرف دارند» و بعد هم اضافه کرد: «گوش ما باید کاملا شنوا باشد». اما نگفت بعد از این «شنوایی» قرار است چه رخ دهد و سرانجام آنهایی که «شنیده» شدهاند به کجا رسیده است؟
حسن روحانی میتوانست بخشی از همان حرفهای سیاسی را که به «گوش شنوایش» رسیده، بگوید و بگوید چرا فراتر از «شنیدن» کاری نشده یا نمیشود و مقصر کیست و کجاست؟ اینکه «اعتراض حق همه است»، بدیهی است و اینکه «گوش نهادهای قدرت و مسئول» هم باید «شنوا» باشد، نیز بدیهی. خبرنگاران برای شنیدن بدیهیات به نشست خبری نمیروند و مردم هم برای گوشکردن بدیهیات پای تلویزیون نمینشینند. مردم میخواهند بدانند بعد از این «بدیهیات» بالاخره که چه؟
او در گفتوگو با رشیدپور گفته بود آنچه باید به مالباختگان مؤسسات مالی پرداخت شود، از جیب مردم میرود. انتظار این بود که دیروز توضیح دهد این مؤسسات مالی چرا و چه زمانی مجوز فعالیت گرفتند؟ به کجا وابسته هستند که پیش از این، با آنها برخورد نشد و پولهای مالباختگان الان کجاست؟ چرا باید این پول الان از جیب مردم پرداخت شود؟ روحانی آن شب در گفتوگو با رشیدپور گفت: «مردم بدانند برای اینکه این فضای آزاد بماند، دولت زجرها کشید»؛ انتظار این بود که او بیشتر درباره آنچه «زجر» خوانده بود توضیح دهد و بگوید چرا و کدام نهادها و جریانها میخواهد گردش جریان آزاد اطلاعات متوقف شود و در این مسیر چه سنگاندازیهایی انجام شده است؟
در شرایطی که تریبونهای عمومی متعلق به جناح اصولگرای مخالف دولت مدام بر بانگ فیلترینگ میکوبند و از دولت برای توقف موقت فیلترینگ شاکی هستند، صرف اینکه گفته شود «آن دوره که بگوییم ببندیم و از پشت بام بیندازیم (منظورم دیش است نه آدم) گذشته است»، جذابیت ندارد؛ چون این هم بدیهی است. اگر فشارها برای محدودسازی شبکههای اجتماعی و گردش آزاد اطلاعات جدی است، آیا دانستن آن حق مردم نیست؟
مهمترین مسئله و مشکل نشستهای خبری رئیسجمهوری فضای مونولوگگونه آن است. خبرنگار سؤالش را میپرسد و میرود؛ چون فرصت کم است و باید نوبت به بقیه برسد. این را مجری در طول نشست خبری بارها متذکر شد. پاسخهای حسن روحانی لزوما پاسخهای قانعکنندهای نبود؛ اما این فرصت و حق از خبرنگار گرفته شده بود که درباره قانعکنندهنبودن آنها دوباره پرسش کند.
آقای رئیس جمهور اخه تظاهر تا کی چرا به مردم واقعیتها رو نمی گی چرا دولت شما تا این حد نا کارآمد و ضعیف هست آقای روحانی نگذار عملکرد دولت شما در صفحه های سیاه تاریخ برا آیندگان به یادگار نوشته شود
نظر کاربران
آقای رئیس جمهور اخه تظاهر تا کی چرا به مردم واقعیتها رو نمی گی چرا دولت شما تا این حد نا کارآمد و ضعیف هست آقای روحانی نگذار عملکرد دولت شما در صفحه های سیاه تاریخ برا آیندگان به یادگار نوشته شود